سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه

خانه مشهور لیست اضافه
امنیت
جاذبه هاي گردشگري شهرستان
حج 93به روایت تصویر
حج 93به روایت تصویر
خطبه های نماز جمعه
درمحضر شهداء
درمحضر شهداء
سایت خبری صبح زرند
سخنرانی امام جمعه درخبرگزاریها وروزنامه ها
سایت خبری صدای زرند
سخنرانی امام جمعه درخبرگزاریها وروزنامه ها
سخنان امام جمعه در خبرگزاری ها و روزنامه ها
سخنرانی ها و مسائل شرعی
عکس ها و خاطرات حجة الاسلام ابراهیمی امام جمعه در تمتع90
فلسفه اسلامی
كتب و مقالات
لاله هاي سيريز زرند از توابع استان كرمان
مصاحبه
مناسبتها
 مُصلی پیامبراعظم(ص)زرند
نشریه آینده ما
سخنان امام جمعه درخبرگزاریها وروزنامه ها
نشریه امتدادسبز
سخنرانی های امام جمعه درخبرگزاریها وروزنامه ها
نماز
هفته نامه صفیر
سخنان امام جمعه در خبرگزاریها وروزنامه ها
گزارش عملكرد

اخلاق معاشرت/مهماني و ضيافت

از برجسته ترين خصلتهاي نيكمردان و آزادگان، كرم و سخاوت است. و همين آزادگي از تعلّقات و خوي بذل و بخشش است كه ديگران را اسير محبّت و احسان مي كند.

«ضيافت» و داشتن دستي باز و سفره اي گشوده و عطايي پيوسته و مهمان داري و مهمان نوازي، از نشانه ها و جلوه هاي اين روحيّه فتوّت و جوانمردي است.

معاشرتها، ديد و بازديدها و رفت و آمدها، گاهي به صورت «مهماني» است. از اين رو آشنايي با آداب ضيافت و رسوم ديني مهماني، در محدوده «اخلاق» معاشرت مي گنجد. اين موضوع، دو جنبه و دو طرف دارد: يكي كسي كه مهمان مي كند، ديگري آن كه مهمان مي شود. و هر كدام را آداب و روش و حدّ و حدودي است، قابل بحث.

مهمان، بركتِ خانه

بعضي، از مهمان گريزانند. برخي هم مهمان دوستند. هر كدام هم نشان دهنده خصلتِ دروني افراد است. حضرت علي(ع) را اندوهگين ديدند. پرسيدند: يا علي! سبب اندوه شما چيست؟ فرمود: «يك هفته است كه مهماني برايم نيامده است!...»(1)

اين كجا؟ و آن كه آمدن مهمان را نزول بلا مي شمارد و كوه غم بر دلش مي افتد و عزا مي گيرد، كجا؟ بركتِ خانه، در آمد و شد مهمان است. مهمان رحمت الهي است و پذيرايي از مهمان، توفيقي ارجمند است كه نصيب هر كس نمي شود. مهمان حبيب خداست. در ضرب المثلهاي ايراني است كه: «مهمان، روزيِ خود را مي آورد.»(2) البته اين ضرب المثل، از احاديث اسلامي گرفته شده و ريشه اي ديني دارد. از حضرت رسول(ص) روايت است كه: «الضّيفُ يَنْزِلُ بِرِزْقِهِ ...»(3) مهمان، روزي خود را نازل مي كند. البته اضافه بر اين، گناهان صاحبخانه و ميزبان را هم مي زدايد و اين بركتي شگفت است. باز هم در اين زمينه حديثي از امام صادق(ع) بشنويم كه به يكي از يارانش به نام «حسين بن نعيم» فرمود:

ـ آيا برادران ديني ات را دوست داري؟

ـ آري.

ـ آيا به تهيدستانِ آنان سود مي رساني؟

ـ آري.

ـ سزاوار است كه دوستداران خدا را دوست بداري. به خدا سوگند، نفع تو به هيچ يك از آنان نمي رسد، مگر آنكه دوستشان بداري. راستي، آيا آنان را به خانه خودت دعوت مي كني؟

ـ آري. هرگز غذا نمي خورم مگر آنكه پيش من دو سه نفر يا كمتر و بيشتر از برادران هستند.

حضرت فرمود:

ـ آگاه باش كه فضيلت آنان بر تو، بيش از برتري تو بر آنان است!

(راوي كه با شنيدن اين سخن به تعجب آمده بود، پرسيد:)

ـ فدايت شوم! من به آنان طعام مي دهم، مركب خويش را در اختيارشان مي گذارم، با اين حال آنان برتر از منند؟

ـ آري! چون وقتي آنان به خانه تو وارد مي شوند، همراه خود، آمرزش تو و خانواده ات را همراه مي آورند و چون مي روند، گناهان تو و خانواده ات را با خويش مي برند.(4)

كسي كه خانه اي وسيع، امكاناتي فراوان و دستي سخاوتمند دارد، شكرانه نعمتهاي الهي را گاهي بايد با انفاق و صدقه، گاهي با اطعام و مهماني، هديه، دستگيري از بينوايان، كمك به محرومان و ... ادا كند، و گرنه شهرت و ثروت و مال، وبال او خواهد شد.

«وليمه»، يك سنّت ديني

در باره اينكه كيْ بايد سور و اطعام داد، و به چه كساني و چگونه، در دستورهاي ديني، آداب و نكات فراواني آمده است كه به بعضي اشاره مي شود.

* لذّت بعضي طعام خوردن است، لذّت برخي ديگر طعام دادن.

* اطعام، بايد با نيّت خدايي و به قصد تحكيم دوستيها و خويشاونديها باشد، نه ريايي و متظاهرانه. گاهي اصل مهمان رياي است، گاهي نحوه غذا يا محلّ و كيفيّت پذيرايي!

نظرات: 0 بازدید شده: 1130 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.19 بیشتر بخوانید

اخلاق معاشرت/مهماني و ضيافت

از برجسته ترين خصلتهاي نيكمردان و آزادگان، كرم و سخاوت است. و همين آزادگي از تعلّقات و خوي بذل و بخشش است كه ديگران را اسير محبّت و احسان مي كند.

«ضيافت» و داشتن دستي باز و سفره اي گشوده و عطايي پيوسته و مهمان داري و مهمان نوازي، از نشانه ها و جلوه هاي اين روحيّه فتوّت و جوانمردي است.

معاشرتها، ديد و بازديدها و رفت و آمدها، گاهي به صورت «مهماني» است. از اين رو آشنايي با آداب ضيافت و رسوم ديني مهماني، در محدوده «اخلاق» معاشرت مي گنجد. اين موضوع، دو جنبه و دو طرف دارد: يكي كسي كه مهمان مي كند، ديگري آن كه مهمان مي شود. و هر كدام را آداب و روش و حدّ و حدودي است، قابل بحث.

مهمان، بركتِ خانه

بعضي، از مهمان گريزانند. برخي هم مهمان دوستند. هر كدام هم نشان دهنده خصلتِ دروني افراد است. حضرت علي(ع) را اندوهگين ديدند. پرسيدند: يا علي! سبب اندوه شما چيست؟ فرمود: «يك هفته است كه مهماني برايم نيامده است!...»(1)

اين كجا؟ و آن كه آمدن مهمان را نزول بلا مي شمارد و كوه غم بر دلش مي افتد و عزا مي گيرد، كجا؟ بركتِ خانه، در آمد و شد مهمان است. مهمان رحمت الهي است و پذيرايي از مهمان، توفيقي ارجمند است كه نصيب هر كس نمي شود. مهمان حبيب خداست. در ضرب المثلهاي ايراني است كه: «مهمان، روزيِ خود را مي آورد.»(2) البته اين ضرب المثل، از احاديث اسلامي گرفته شده و ريشه اي ديني دارد. از حضرت رسول(ص) روايت است كه: «الضّيفُ يَنْزِلُ بِرِزْقِهِ ...»(3) مهمان، روزي خود را نازل مي كند. البته اضافه بر اين، گناهان صاحبخانه و ميزبان را هم مي زدايد و اين بركتي شگفت است. باز هم در اين زمينه حديثي از امام صادق(ع) بشنويم كه به يكي از يارانش به نام «حسين بن نعيم» فرمود:

ـ آيا برادران ديني ات را دوست داري؟

ـ آري.

ـ آيا به تهيدستانِ آنان سود مي رساني؟

ـ آري.

ـ سزاوار است كه دوستداران خدا را دوست بداري. به خدا سوگند، نفع تو به هيچ يك از آنان نمي رسد، مگر آنكه دوستشان بداري. راستي، آيا آنان را به خانه خودت دعوت مي كني؟

ـ آري. هرگز غذا نمي خورم مگر آنكه پيش من دو سه نفر يا كمتر و بيشتر از برادران هستند.

حضرت فرمود:

ـ آگاه باش كه فضيلت آنان بر تو، بيش از برتري تو بر آنان است!

(راوي كه با شنيدن اين سخن به تعجب آمده بود، پرسيد:)

ـ فدايت شوم! من به آنان طعام مي دهم، مركب خويش را در اختيارشان مي گذارم، با اين حال آنان برتر از منند؟

ـ آري! چون وقتي آنان به خانه تو وارد مي شوند، همراه خود، آمرزش تو و خانواده ات را همراه مي آورند و چون مي روند، گناهان تو و خانواده ات را با خويش مي برند.(4)

كسي كه خانه اي وسيع، امكاناتي فراوان و دستي سخاوتمند دارد، شكرانه نعمتهاي الهي را گاهي بايد با انفاق و صدقه، گاهي با اطعام و مهماني، هديه، دستگيري از بينوايان، كمك به محرومان و ... ادا كند، و گرنه شهرت و ثروت و مال، وبال او خواهد شد.

«وليمه»، يك سنّت ديني

در باره اينكه كيْ بايد سور و اطعام داد، و به چه كساني و چگونه، در دستورهاي ديني، آداب و نكات فراواني آمده است كه به بعضي اشاره مي شود.

* لذّت بعضي طعام خوردن است، لذّت برخي ديگر طعام دادن.

* اطعام، بايد با نيّت خدايي و به قصد تحكيم دوستيها و خويشاونديها باشد، نه ريايي و متظاهرانه. گاهي اصل مهمان رياي است، گاهي نحوه غذا يا محلّ و كيفيّت پذيرايي!

نظرات: 0 بازدید شده: 1109 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.19 بیشتر بخوانید

استغفار

استغفار


لمثل هذا فليعمل العاملون

بايد اينگونه عمل كنند! (قرآن كريم)

استغفار از گناه و طلب آمرزش از پيشگاه خداي كريم، از زمره توصيه‌هايي است كه خداوند متعال و همچنين پيشوايان دين به آن تأكيد ورزيده اند. استغفار از نمودهاي توبه است و هنگامي كه مؤمن كلمه استغفار را به زبان مي‌راند و از كردار گناه‌‌ آلود خود ابراز پشيماني مي‌كند، خداوند او را مي‌آمرزد و خيرات و بركات خويش را بر «مستغفر» نازل مي‌فرمايد.

خداوند كريم و مهربان، استغفار را يكي از ابزارهايي قرار داده است كه به توسط آن به بندگان اميد دهد و آنان را در درگاه خود بپذيرد. كتاب كريم خداوند در اين زمينه مي‌فرمايد:

«و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤك فاستغفروا الله او استغفر لهم الرسول لوجدوا الله اتوابا رحيما»[1]

«و اگر آنان هنگامي كه به خويشتن ستم مي‌نمودند، سوي تو (اي پيامبر) مي‌آمدند، و از خداوند آمرزش مي‌خواستند و پيامبر نيز برايشان آمرزش مي‌خواست، البتّه خداوند را توبه پذير مهربان يافتند.»

و در جاي ديگر فرمايد:

«و من يعمل سوءا او يظلم نفسه ثم يستغفر الله يجد الله غفورا رحيما»[2]

«و هر كس كرداري زشت كند يا به نفس خويش ستم نمايد، سپس از خداوند آمرزش طلبد، خداوند را بسي آمرزنده مهربان خواهد يافت.»

خداوند تبارك و تعالي از جهت لطف و مهرباني كه نسبت به بندگان خويش دارد، همواره راه‌هاي بازگشت به خويش را به روي آنان باز گذاشته است، و با آن كه كوچكترين معصيت و نافرماني در برابر ساحت قدس ربوبي اقتضا مي‌كند كه مرتكب آن، دوري دائمي و ابدي از رحمت او داشته باشد، اما او بزرگوارانه و كريمانه از كنار معاصي بزرگ و كوچك مي‌گذرد و همواره به بندگان خود وعده آمرزش و نويد رحمت خويش را مي‌دهد، و در اين رهگذر استغفار را اماني از عذاب الهي براي مردم قرار داده است. بنگريد كه در كتاب كريم در اين خصوص مي‌فرمايد.

«و ما كان الله ليعذبهم و انت فيهم و ما كان الله معذبهم و هم يستغفرون»[3]

«و تا آن گاه كه تو (اي پيامبر) در ميان آنان باش، هر آينه (خداوند) آنان را كيفر نكند و در حالي كه آنان از خداوند درخواست آمرزش نمايند، نيز خداي كيفر دهنده آنان نخواهد بود.»

امام محمد بن علي الباقر(ع) ذيل اين آيه شريفه به نقل از جد بزرگوار خويش حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) مي‌فرمايد:

«در زمين دو «امان» از عذاب و كيفر خداي سبحان بود؛ همانا يك امان از دو امان، ديگر موجود نيست، پس بر شما باد تمسك به آن ديگري؛ امّا امان مفقود همانا پيامبر گرامي(ص) است كه رحلت فرمود؛ و امان بر جاي مانده «استغفار» و طلب آمرزش است[4].»

نظرات: 0 بازدید شده: 1027 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.19 بیشتر بخوانید

اسراف و عواقب آن

احاديث پيشوايان بزرگ اسلام همانطور كه رفاه زندگي انسانها وفراواني روزي‌ها وثروتها را مولود

اقتصاد بمعناي تنظيم برنام? توليد و توزيع و مصرف بر اساس اعتدال ميداند. پديد? فقر در جوامع بشري ، محروميتها وفقدان بركت در زندگي را معلول اسراف وتبذير معرفي ميكند.

اين نكته نيزچنانكه قبلاً تذكر داديم قابل توجه است اعتدال وميانه‌روي را كه مراعات آن مورد تأكيد فراوان و همچنين اسراف را كه احتراز از آن مورد اهتمام قرار گرفته است هرگز نبايد در صرف مال وثروت محدود كنيم بلكه بايد استعدادها وشايستگي‌ها ونيروهاي انساني ـ اعم از فكري وبدني ـ را كه اهميت وموقعيت وكارائي آن از مال وثروت نيز به مراتب بيشتر است بحساب بياوريم ودر مصرف كردن آن نيزرعايت اعتدال وميانه‌روي واحتراز از اسراف را يك وظيف? اسلامي وانساني بدانيم.

ونيز با توجه به وسعت مفاهيم آنها هرگز نبايد آنها را در محدود? زندگي يك فرد يا يك خانواده مورد مطالعه قرار بدهيم، بلكه لازم است آنها را شاخص ومقياس زندگي ?اقتصادي جامع?اسلامي بدانيم.

نظرات: 0 بازدید شده: 1003 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.19 بیشتر بخوانید

اسراف مصاديق

اسراف مصاديق(1)

فرهنگ جهاد- شماره1، پاييز 1374

ناصر رفيعي

خداي متعال انسان را آفريد و به او شرافت و كرامت بخشيد و براي ادامه حياتش نعمت‌هاي فراواني را در دل طبيعت به وديعه نهاد و از اين مواهب طبيعي به عنوان خير، فضل، رحمت و رزق ياد نمود و مؤمنان را به بهره‌وري و مصرف درست آن‌ها تشويق كرد. امّا از نظرگاه قرآن اين بهره‌وري شرايطي دارد كه دو شرط ذيل از مهمترين آنهاست:

1ـ حلال بودن و پاكيزگي

مال حلال، مالي است كه از راه مشروع به دست آمده؛ مثل آن‌كه كالايي را بخرند، يا صيدي را شكار كنند، و مال پاكيزه، مالي است كه از هر گونه آلودگي ظاهري و باطني به دور باشد. خداي متعال در اين‌باره مي‌فرمايد:«فَكُلوا ممّا رَزَقَكُمُ الله حلالاً طيّباً واشكروا نِعمة الله»؛ «پس از آنچه خداي متعال روزي شما كرده در صورت حلال و پاكيزه بودن، بخوريد و شكر نعمت او را به جاي آوريد.» ه

2ـ اعتدال و ميانه‌روي

قرآن كريم، پيروانش را به قناعت و اعتدال (ميانه‌روي) در مصرف دعوت نموده و از هر گونه زياده‌روي، مصرف‌زدگي، تجمّل‌پرستي و تجاوز از حدّ در استفاده از مواهب طبيعي بر حذر داشته و مي‌فرمايد:

«كُلوا واشرَبوا و لا تسرفوا اِنّهُ لا يحبُّ‌ المسرفين»؛ «بخوريد و بياشاميد ولي اسراف نكنيد. همانا خدا اسراف‌كاران را دوست ندارد.» و در برخي آيات، اسراف‌كنندگان را تهديد به عذاب و هلاكت نموده مي‌فرمايد:

«اِنّ المُسرفين هم اَصحابُ‌ النّارِ»؛ «همانا اسراف‌كنندگان از اصحاب و ياران آتش هستند.»

در سنّت نيز روايات فراواني به اعتدال در مصرف و پرهيز از اسراف سفارش نموده‌ است. پيامبر گرامي اسلام مي‌فرمايد:«اِيّاكُم وَالسَّرفِ في المالِ وَالنّفقة وَ عَلَيكم بِالإقتصاد»؛ «از اسراف در مال و خرج زندگي بپرهيزيد و هرگز جانب اعتدال را رها نكنيد.»

امام صادق عليه‌السّلام مي‌فرمايد:

«اِنَّ القَصدَ اَمر يحبّهُ اللّه وانَّ السّرَفَ اَمر يبغضُهُ الله»؛ «همانا خداوند اسراف را دشمن و ميانه‌روي و اعتدال را دوست دارد.» و در بعضي روايات، اسراف، جزو گناهان كبيره شمرده شده است.

حضرت صادق عليه‌السّلام ضمن بياني طولاني در شمارش كباير مي‌فرمايد:

«اَلكبائر مُحَرّمَة وَهِيَ الشِركُ بالله عزّ وَ جَلَّ وَ قَتَلُ النُّفس التّي حَرَّمَ اللهُ وَالإسراف والتَبذير»؛ «گناهان كبيره عبارتند از:شرك به خدا، كشتن انسانه بي‌گناه... و اسراف و تبذير»

شايان ذكر است، اسرافي كه در آيات و روايات از آن مذّمت شده شامل هر گونه تضييع اموال، استفاده دور از شأن، و مصرف نابجا مي‌شود.

نظرات: 0 بازدید شده: 984 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.19 بیشتر بخوانید

گرايش به ازدواج در قرآن

گرايش به ازدواج در قرآن

آية الله محمدتقي مصباح يزدي

يكي از ابعاد روح انسان، لذت جويي و سعادت طلبي است يعني هر انساني بالفطره طالب خوشي و راحتي و التذاذ است و التذاذ انسان از راه هاي مختلفي حاصل مي شود، اين كثرت مجاري لذت، مربوط به جهازات مختلف بدن و قواي مختلف روح است. هرچه از مقام بساطت نفس به طرف مقام كثرت و تفصيل بياييم داراي قوا و شؤون مختلفي مي شود از جمله وسايل يا مجاري و راه هاي التذاذ مربوط به علاقه به همسر و غريزه جنسي است وجود اين ميل ها و كشش هاي دروني لازمه ساختمان روح انسان است و خود به خود نه ارزش اخلاقي مثبت دارد نه منفي. از نظر اخلاقي، وجود اين ميل ها و كشش ها نه خوب است و نه بد، بله از نظر فلسفي خير است ولي آن خير به اصطلاح ديگري است غير از آنچه در اخلاق مطرح مي شود. پس مدعاي ما يكي اين است كه اين ميل فطري خود به خود داراي ارزش مثبت و منفي نيست.

دومين مدعا اين است كه كيفيت، كميت و نيز جهت اعمال اين ميل است كه متعلق ارزش هاي اخلاقي قرار مي گيرد؛ يعني چگونه به چه مقدار و با چه نيتي، انسان اين ميل را ارضا كند؟ آنهاست كه موضوع اخلاق قرار مي گيرد.

كساني كه فكر مي كنند ازدواج خود به خود يك عمل بد و پليد شيطاني و داراي ارزش منفي است چنين فكري از نظر قرآن مطرود است. چيزي كه به اقتضاي حكمت الهي در آفرينش انسان لحاظ شده و تدبير الهي اقتضا كرده كه تكثير افراد انسان به اين وسيله تحقق پيدا كند نمي تواند خود به خود داراي ارزش منفي باشد.

ازدواج در قرآن

در قرآن كريم آياتي داريم كه دلالت مي كند بر اين كه ميل جنسي در متن انسان ملحوظ است، البته اين مطلب احتياج به تعبد ندارد. هر كس كه تأملي در كيفيت آفرينش انسان كند متوجه مي شود كه وجود افراد اين نوع، از راه توالد و تناسل است و ناچار مي بايست در متن آفرينش انسان اين جهت رعايت شده باشد؛ يعني انسان طوري آفريده شده باشد كه در اثر آميزش با همسر، نسلش باقي بماند و در اين عالم ادامه پيدا كند. قرآن كريم هم روي اين مطلب تكيه مي فرمايد و چندين آيه داريم كه همسر انسان از جنس خود انسان قرار داده شده و اين يك تدبير تكويني الهي براي بقاي نوع انساني است. شايد از همه اين آيات روشن تر آيه اول سوره نساء باشد: «يا ايّها النّاس اتّقوا ربّكم الّذي خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً كثيرا و نساءً».

جمله «بث منهما رجالاً كثيرا و نساءً» به خوبي دلالت دارد بر اين كه تكثير افراد انسان بر اثر رابطه دو همسر است و اين در متن خلقت، ملحوظ است. آيات ديگري هم به همين مضمون هست از جمله

آيه189 سوره اعراف، آيه 6 سوره زمر، آيه72 سوره نحل، آيه21 سوره روم، آيه11 سوره شوري، مضمون اين آيات هم تقريبا مشابه همين آيه اي است كه گفته شد، منتها در اين جا (در آيه سوره نساء) صحيح تر و روشن تر بيان شده است. بنابر اين كساني كه فكر مي كنند ازدواج خود به خود يك عمل بد و پليد شيطاني و داراي ارزش منفي است چنين فكري از نظر قرآن مطرود است. چيزي كه به اقتضاي حكمت الهي در آفرينش انسان لحاظ شده و تدبير الهي اقتضا كرده كه تكثير افراد انسان به اين وسيله تحقق پيدا كند نمي تواند خود به خود داراي ارزش منفي باشد اين در واقع يك نوع تناقضي است بين تكوين و تشريع و بين نظام هستي و نظام اخلاقي! نظام اخلاقي هيچ تنافي با نظام تكويني ندارد بلكه مكمل آن است. پس با توجه به اين آيات اين فرضيه ابطال مي شود كه ازدواج و به دنبال آن، آميزش زن و مرد في حدّ نفسه يك عمل زشت و پليدي است .

ارزش هاي مثبت و منفي در ميل جنسي

نظرات: 0 بازدید شده: 916 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.19 بیشتر بخوانید

آداب سلام

سلام در قرآن و احاديث

اكبر آقايانيچاوشي

امروزه واژه «سلام» تنها به عنوان جزئي از آداب اجتماعي به حساب مي­آيد و غالباً كاربردي فراتر از لفظ ندارد و چه بسا افراد و گروه‌هايي كه لفظاً به يكديگر سلام مي­گويند، اما در انديشه و عمل خير و صلاح يک ديگر را نمي‌خواهند؛ در حالي كه واژه «سلام» معناي گسترده و وسيعي دارد و اگر مطابق معنايش، آن گونه كه در آيات قرآني و روايات معصومين(عليهم السلام) مذكور است، استفاده ‌شود، امنيت، سلامتي، صلح و آشتي و خيرخواهي را با خود به ارمغان خواهد آورد و در نتيجه آنجا كه سلام باشد، ديگر جايي براي نيرنگ و دشمني نخواهد بود.

نوشته حاضر كوششي است پيرامون معناي اين واژه و موارد استعمالش در قرآن و حديث.

از گذشته­هاي دور تاكنون بين انسانها مرسوم است كه هنگام ملاقات يكديگر به نوعي به هم اداي احترام و اظهار علاقه و محبت مي‌كنند. گاه الفاظي بيان مي­دارند و گاه اعمالي انجام مي‌دهند كه در فرهنگ و آداب و رسوم اقوام و ملل مختلف، متفاوت است.

بين عرب‌زبانها گفتن عبارت «حيات الله» مرسوم است. يعني خداوند تو را زنده بدارد كه در واقع تحيت آنان به شمار مي‌آيد و دعايي از سوي گوينده در حق مخاطب است.

واژه «تحيه» برگرفته از حيات (راغب اصفهاني، بي تا: 140) و مصدر باب تفعيل است كه در اصل «تحييه» بر وزن «تصليه» بوده و پس از ادغام بر وزن «تقيه» شده است، و چون اين واژه در مقام تكريم و بزرگداشت استعمال مي‌شود، مطلق بر و اكرام را تحيه گفته‌اند. (طهراني، بي تا: 53)

عرب‌هاي عصر جاهليت با گفتن عبارتهاي مختلف از جمله: «انعم صباحاً، ابيت اللعن و سلام عليكم.» به يكديگر تحيت مي‌گفته‌اند، و به نظر مي‌رسد كه سلام عليكم را در مسالمت به كار مي­برده‌اند، يعني بين ما جنگ و ستيزي نيست. (ابن منظور، بي تا: ج 6، ص 342)
سلام، تحيت اسلام

«سلام» مصدر ثلاثي مجرد از باب فَعِلَ يفعَلُ به معني سالم ماندن، و نيز اسم مصدر از باب تفعيل است به معني تحيت و درود مسلمانان.‌ (البستاني، بي تا: 424)

براي «سلام» در کتاب‌هاي لغت معاني متعددي بر شمرده‌اند كه از جمله آنها:

مطيع و تسليم شدن، سالم ماندن از عيب‌ها، در امان بودن، صلح و آشتي و… است. (المعجم الوسيط، بي تا: 446) و «سلام» از نام‌هاي خداي سبحان است، چنانكه رسول اكرم(صل الله عليه و آله) فرمود:

ان السلام اسم من اسماء الله تعالي فافشوه بينكم. (متقي هندي، 1413 هـ.ق: ج9، ص 113، ش 25237)

سلام يكي از نام‌هاي خداي متعال است. پس آن را در ميان خود رواج دهيد!

و گفته‌اند: چون آفات و عيب‌هايي كه بر آفريده‌ها مي‌رسد از حضرتش به دور است، از اين رو با واژه «سلام» توصيف شده است.(راغب اصفهاني، بي تا:239)

اكنون كه معناي دو واژه «تحيت» و «سلام» روشن شد، بايد بدانيم كه تحيت اسلام، سلام است.

چنانكه پيامبر عظيم الشأن اسلام (ص) فرموده‌اند:

السلام تحيه لملتنا. (متقي هندي، 1413 هـ.ق: ج9، ص114، ش25242)

سلام، تحيت آييني ما است.

و از امام باقر و صادق(عليهما السلام) در تفسير آيه شريفه:

و اذا حيينم بتحيه فحيوا باحسن منها او ردوّها … (نساء/86)

نقل شده است كه فرموند:

منظور از «تحيت» در آيه، سلام و هر گونه نيكي است. (العروسي الحريزي، بي تا: ج1، ص524)

آري، «سلام» تحيت اسلام است كه در كتاب و سنت بسيار مورد توجه قرار گرفته است و مسلمانان به آن ترغيب شده‌اند.

عنايت به معناي گسترده و وسيع واژه «سلام» از يك سو، و نقش سازنده آراسته شدن به چنين اخلاقي در جامعه از سوي ديگر، مسلمانان را بر آن مي­دارد كه در سلام كردن به ديگران از مرحله لفظي، يعني اداي احترام ظاهري، پا را فراتر نهند و با جان و دل بر مخاطب سلام گويند، طوري كه او را از ستم و تعدي و سلب آزادي‌هاي خدادادي ايمن بدارند، در آسايش و رفاهش بكوشند، بر حل مشكلاتش اهتمام ورزند، و در يك كلمه، در همه احوال براي او سلامتي طلب كنند. اسوه اخلاق كريمه و صفات حميده، نبي اكرم(ص) فرمود:

الا اُخْبِرُكم بخير اخلاقِ اهلِ الدنيا و الاخره؟ قالوا: بلي يا رسول الله فقال: افشاء السلام في العالم. (مجلسي، بي تا: ج 73، ص10، ش 50)

آيا شما را از بهترين اخلاق مردم دنيا و آخرت با خبر نسازم؟

عرض كردند: آري اي رسول خدا! فرمود: رواج دادن سلام در جهان.

يعني فرهنگ سلام در عالم فراگير شود و در سايه آن سلامتي و آرامش توسعه يابد.

قرآن كريم براي تحكيم روابط اجتماعي مي‌فرمايد:

يا ايها الذين امنوا لاتدخلوا بيوتاً غير بيوتكم حتي تستأ نسوا و تسلموا علي اهلها ذلكم خيرُ لکم لعلكم تذكرون. (نور /27)

اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، به خانه‌اي غير از خانه خود بي‌آنكه اجازه طلبيده و بر ساكنانش سلام كرده باشيد داخل مشويد! اين براي شما بهتر است، باشد كه پند گيريد.

اجازه گرفتن دوستانه و دور از خشونت را «تستأنسوا» مي‌گويند و اين براي آن است كه صاحب خانه از ورود شخص به خانه‌اش آگاهي يابد و در نتيجه خود را آماده ورود او كند. چه بسا صاحب خانه‌اي كه مايل نباشد سرزده بر او وارد شوند، و از وضع و حالش آگاهي يابند. گويند: «رسول خدا(ص) در كنار خانه مي ايستاد و سه بار سلام مي‌فرمود؛‌ اگر جوابي نمي‌شنيد بر مي‌گشت.» (قرشي، 1366 ش.: ج7، ص208)

از اين رو دستور قرآن كريم آن است كه داخل شدن به خانه ديگران بايد با كسب اجازه از اهل خانه و سلام كردن بر آنان باشد؛ سلامي كه نشانه صلح و دوستي است و با چنين اخلاقي حريم‌ها محفوظ مي‌ماند و برادري اسلامي استحكام مي‌يابد.

نظرات: 0 بازدید شده: 1224 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.19 بیشتر بخوانید

بيت المال در نهج البلاغه

ذو القرنين در قرآن

بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين و صلى الله على محمد و آله الطاهرين.

اللهم كن لوليك الحجة بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه فى هذه الساعة و فى كل ساعة وليا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا حتى تسكنه ارضك طوعا و تمتعه فيها طويلا.

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم و يسئلونك عن ذى القرنين قل ساتلوا عليكم منه ذكرا.

و از تو اى محمد، درباره ذو القرنين مى پرسند در پاسخ ايشان بگو: بزودى، بخشى از سرگذشت او را، براى شما بازگو خواهم كرد آيات 83 تا 98 سوره مباركه كهف درباره زندگانى ذو القرنين مطالبى دارد كه در قالب سه بخش اساسى در كتاب شريف تفسير الميزان (1) آمده است:

الف - تفسير آيات مربوط به ذو القرنين ب - بحث روايى اين آيات شريفه ج - گفتارى پيرامون داستان ذو القرنين، به صورت قرآنى و تاريخى.

اين مطلب در كتاب تفسير نمونه (2) در دو بخش جداگانه آمده است كه بخش اول آن به تفسير آيات مربوطه، و بخش دوم به نكات آموزنده داستان و بحثهاى تاريخى و روايى آن اختصاص يافته است. بنده پس از مطالعه دقيق اين كتب تصميم گرفتم كه تفسير اين آيات و داستان ذو القرنين را بازنويسى كرده و آن را در اختيار قرآن دوستان بگذارم.

البته ناگفته نماند كه درباره ذو القرنين و آيات قرآنى مربوط به او، كتابها و تاليفات زيادى نوشته شده است كه حاصل زحمات محققين علوم قرآنى است كه در پايان اين كتاب فهرستى از آنها را ذكر خواهم كرد.

با مراجعه به بعضى از اين كتابها دريافتم كه تعدادى از آنها بيشتر به جنبه تاريخى موضوع پرداخته اند، اما در اين نوشتار سعى شده تا جهت قرآنى قصه مورد توجه قرار گيرد. به عبارت ديگر، آنچه كه درباره داستان ذو القرنين از قرآن فهميده مى شود جمع آورى گردد. درباره جنبه تاريخى داستان هم سعى شده كه به طور خلاصه و در قالب يك فصل در پايان كتاب به آن پرداخته شود.

بنابراين، همان طور كه از نام كتاب پيداست، هدف اصلى ما طرح و بيان نكاتى است كه از قرآن درباره اين داستان فهميده مى شود. علامه طباطبايى در بحث روايى خود چنين فرموده است:

نظرات: 0 بازدید شده: 1167 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.19 بیشتر بخوانید

عدالت اجتماعی از منظر امام موسی صدر

سخنرانى امام موسى صدر در نهمین همایش اندیشه اسلامى «ملتقى الفکر الاسلامى» که در تلمسان (یکى از شهرهاى الجزایر) در تاریخ 26 ژوئیه 1975مطابق با 17 تیر 1354برگزار شد. این همایش همه‏ساله در کشور الجزایر و با شرکت دانشمندان برجسته اسلامى در رشته‏هاى فقه، تاریخ، اقتصاد، فلسفه، هنر و ادب برگزار مى‏شود. از جمله دانشمندان سرشناسى که در این همایش شرکت کرده‏اند، مى‏توان از شیخ محمد ابوزهره از الازهر، معروف دوالیبى رئیس مجلس اسلامى الجزایر، شیخ محمد غزالى از استادان الازهر و دکتر عمر فروخ عضو همایش نهم نام برد.

-------------------------------------------------------

در بخش اول همایش، دانشمندان و فرهیختگان برجسته به استقصاى تام «عدالت اقتصادى در اسلام» پرداختند.[1] از این پس سخن متوجه بخش دوم یعنى «عدالت اجتماعى در اسلام» است، البته با اشاره به ملاحظاتى درباره جایگاه ممتازِ «عدالت در اسلام».

1. اصول بنیادى عدالت اجتماعى در ایدئولوژى

الف. عدالت در اسلام، در همه زمینه‏ها، به‏ویژه در زمینه اجتماعى و اقتصادى، نه‏تنها متکى بر ایدئولوژى اسلامى است، بلکه اصولاً خودْ پایه‏اى از پایه‏هاى ایدئولوژىِ اسلامى است، و تأثیر شگرفى بر موازین و ارکان دیگر دارد. عدالت در همه زمینه‏هاى زندگىِ فردى و اجتماعىِ انسان جارى است و در قرآن کریم چنان مى‏نماید که جهانِ هستى برآیندى از عدالت است.

جهان از دیدگاه اسلام بر اساس حق و عدالت استوار است[2] و انسانى که رسالت خود را درک می‌کند و خواهان کامیابى است، باید در روشِ خویش عادل و همسو با جهان باشد وگرنه موجودِ بیگانه و رانده‏شده و شکست‏خورده‏اى خواهد بود که به زودى در هاله‏اى از فراموشى گم خواهد شد. این اصل، به یک سان، بر فرد و جامعه صدق می‌کند.

شاید از بارزترین آیاتى که بر این پیوند تأکید می‌کند آیات 9-7 سوره الرحمن باشد: «و السَّماءِ رَفَعَها و وَضَعَ الْمیزانَ ألّا تَطْغَوا فِى الْمیزانِ و أقیموا الْوَزنَ بالْقِسطِ و لا تُخسِروا الْمیزانَ» (9-7 :55) (آسمان را برافراخت و ترازو را برنهاد تا در ترازو تجاوز مکنید. وزن کردن را به عدالت رعایت کنید و کم‏فروشى مکنید.)

ب. عدالت یکى از جلوه‏هاى بارزِ ثبوتىِ خداوند است و همین عدالتِ آفریدگارِ جهان است که بر سراسر جهان هستى باز مى‏تابد. زیرا علّت، در نظر فلاسفه، حدِّ تام براى معلول است، و معلولْ حدِّ ناقصِ علّت است.[3] افزون بر این، قرآنِ کریمْ آفریدگارِ جهان را «قائما بالقسط» مى‏داند.[4] مقصود از این تعریف این است که عدالتِ جهانْ خودْ مفهومِ قیامِ خداوند به عدالت است. این مطلبى است که هیچ نیازى به نتیجه‏گیرى فلسفى یا تحلیل علمى ندارد. این شیوه، در حقیقت، همان روش معروف و مورد استنادِ قرآن کریم است. زیرا که قرآن نتایج تربیتى حقایق و وقایع را مطرح مى‏سازد بى‏آن‌که براى تعیین حقایق و تجزیه و تحلیل ابعاد آنها درنگ کند یا وارد تاریخِ وقایع[5] و جزئیات آنها شود.[6]

خلاصه سخن اینکه مسئله عدالت در جهان هستى، که از یک سو از ارکانِ جهان‏بینىِ اسلام است و از سوى دیگر نتیجه ایمان به عدالتِ آفریدگار، زیربناى استوارِ عدالت را در زندگىِ فردى و جمعى، اقتصادى، سیاسى و اجتماعىِ انسان پى‏ریزى می‌کند.

علاوه بر اینها، فردى که در اصول و مبانى دینى و اعتقادى پژوهش می‌کند، به روشنى درمی‌یابد که پیش‏درآمدِ اصلى براى اثباتِ ضرورتِ برانگیختنِ پیامبران و استدلال بر ثبوتِ معاد و روز حساب، عدالتِ خداوند است. این خود از مسائلى است که اهمیت عدالت را در اصول و باورهاى اسلامى روشن مى‏سازد و میزان تأثیر این اصل را بر پایه رهنمودِ تربیتى در رفتار انسان به طور اعم و در عدالت اقتصادى و اجتماعى فرد و جامعه به طور اخص بازمى‏تاباند[7]

2. اسلام ایمانِ بدونِ عدالت را به رسمیت نمى‏شناسد

معیارى که قرآن براى مساوات و برابرىِ انسان با کارکردش در نظر مى‏گیرد چنین است:

و أنْ لیسَ لِلاِنسانِ إلّا ما سَعى و أَنَّ سعیَه سَوفَ یُرى (39 :53و 40) (و اینکه: براى مردم پاداشى جز آنچه خود کرده‏اند نیست؟ و زودا که کوشش او درنظر آید).

این معیار در موضوع عدالت نیز ثابت است. زیرا وجود عدالت در اسلام مساوى است با وجود ایمان و ایمان بدون کوشش انسان در راه تحقق عدالت اصالتى ندارد. [8]

أرأیتَ الَّذى یُکذِّبُ بالدّینِ فَذلِکَ الَّذى یَدُعُّ الیَتیمَ و لا یَحُضُّ عَلى طَعامِ المِسکین (107: 1-3) (آیا آن را که روز جزا را دروغ مى‏شمرَد دیده‏اى؟ او همان کسى است که یتیم را به اهانت مى‏رانَد. و مردم را به طعام دادن به بینوا وا نمى‏دارد).





جدایىِ اصلِ عدالتِ اقتصادى و اجتماعى از ایدئولوژىِ اسلامى، که خودْ گوشه‏اى از فاجعه جدایى عقیده از شریعت است و گروههاى مختلفِ مسلمان آن را پذیرفته‏اند، باعث گردیده است که عدالتْ ژرفا و کلیّت و استمرارِ خود را از دست بدهد، به طورى که امروز عدالتِ اقتصادى و اجتماعى به صورت یک مسئله اجتماعىِ محض و موضوعِ سیاسىِ خالص درآمده است.


نظرات: 0 بازدید شده: 991 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.19 بیشتر بخوانید

اسراف و تبذير در قرآن و سنت

اسراف و تبذير در قرآن و سنت

محمدرضا عطايى

عضو هيات علمى دانشگاه آزاد مشهد

مقدمه

دين مقدس اسلام بهره‏بردارى مشروع از نعمتهاى الهى و زيباييهاى زندگى را مباح و روا و اسراف و زياده‏روى را حرام و ناروا مى‏داند و اين بدان جهت است كه مسلمان به تناسب امكانات و توانايى و كارآيى خود، در برابر جامعه مسؤوليت دارد. در اين صورت فرد اسرافكار قهرا از اجراى مسؤوليت و تعهدات اجتماعى خود بازمى‏ماند و از اين رهگذر بر پيكر جامعه ضربه مى‏زند.

قرآن مجيد اين حقيقت را در ضمن مباحث اجتماعى در قالبهايى زيبا بيان مى‏كند و با هشدار به پيروان خود مى‏فرمايد: (و انفقوا فى سبيل الله ولاتلقوا بايديكم الى التهلكة) (1) يعنى در راه خدا انفاق كنيد و با دستهاى خود، خود را به هلاكت و نابودى نيفكنيد. از اين آيه شريفه چنين استفاده مى‏شود كه اگر مال در راه خدا و به سود جامعه و رفع نيازمنديهاى مردم مصرف نشود سرنوشت آن جامعه و ملت‏به هلاكت و سقوط مى‏انجامد.

نظرات: 0 بازدید شده: 728 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.19 بیشتر بخوانید
مجموع 9857 پست فعال - 986 صفحه و 10 پست در هر صفحه
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.