سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

گردهمایی مسئولین هیئت های مذهبی باحضوروسخنرانی امام جمعه محترم

ارسال شده توسط: عرببازدید شده: 298 مرتبه
دسته: گزارش تصويريتاریخ: 1396.07.21
 
در آستانه فرا رسیدن اربعین حسینی گردهمایی مسئولین هیئت های مذهبی با محوریت موکب اربعین شهرستان زرند در مورخه96/07/19 با حضور و سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین ابراهیمی امام جمعه محترم ، فرماندار محترم وحجت الاسلام سلطانی ریاست محترم اداره تبلیغات اسلامی ومسئولین هیئت های مذهبی شهرستان زرند بر گزارشد.



سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین ابراهیمی در گردهمایی مسئولین هیئت های مذهبی پیرامون موکب202 زرندمورخه96/07/19


الحمدلله، الصلاة والسلام علی رسول الله وعلی آله آل الله

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین(ع)، السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)، یا بقیة الله ،ادرکنا واغثنا.

قال الامام الرّضا (علیه السلام ) : « مَن جَلَسَ مَجلِسا يُحيى فيهِ أمرُنا ، لَم يَمُت قَلبُهُ يَومَ تَموتُ القُلوُبُ » (1).

بنده نیز به نوبه خود خوش آمد عرض می کنم خدمت همه شما برادران و خواهران مکرمه رؤسای هیئت های مذهبی، در واقع شما ارکان دینداری ، دین مداری و عشق و علاقه به ساحت مقدس اهل بیت و اباعبدالله الحسین (ع) هستید، تقدیر و تشکر می کنم از جناب حجه الاسلام والمسلمین جناب آقای سلطانی ومسئولین همه هیئت ها ، فرماندار عزیز و پرتلاش ،مجری محترم و همه دست اندرکاران برگزاری این جلسه نورانی. ان شاءالله این جلسه ما مورد لطف و عنایت حضرت صاحب الامر(عج) قرار بگیرد صلواتی را مرحمت بفرمایید.

ثواب برگزاری مجلس سیدالشهداء(ع):

برپایی مجلس سیدالشهدا(ع) یک توفیق بزرگی است که نصیب انسانهای صالح می شود وهرکس این توفیق نصیبش شد باید قدر بداند . چون مجلس امام حسین(ع)، برپایی مجلس و شرکت در آن یک عبادت بزرگ محسوب می شود.چنانچه امام صادق(ع) می فرماید: «نَفَسُ المَهمومِ لِظُلمِنا تَسبیحٌ » نَفَس کسی که به خاطر مظلومیت ما اندوهگین شود تسبیح است، (کسی که در مجلس سیدالشهدا بنشیندو ناراحت باید برای سیدالشهدا باشد نفس می کشد ثواب سبحان الله دارد. )«وَ هَمُّهُ لَنا عِبادَةٌ » اندوه بر ما عبادت است(روضه می خواند ، گوش می دهد؛ غمگین می شود و گریه می کند عبادت است.) «وَ کِتمانُ سِرّنا جِهادُ فی سَبیلِ اللهِ» و کتمان و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست . امام صادق(ع) سپس فرمود: «یجب ان یکتب هذا الحدیث بالذهب» واجب است که این حدیث با طلا نوشته شود.(2) برپایی مجلس سیدالشهدا یک عبادت فوق العاده در پیشگاه خداوند محسوب می شود.کسی هم که این مجلس را برپا میکند، قطعاً یک عبادت بزرگ است. این یک نعمت بزرگ است و تاثیرات زیادی در زندگی انسان دارد.

عاقبت زاویه گرفتن از ولایت:

نکته دوم اینکه برادران و خواهران مراقب باشیم در زندگی با امام و ولی زاویه پیدا نکنیم که در این صورت عاقبت بخیر نخواهیم شد.امروز جانشین امام معصوم ، ولی فقیه حضرت آیت الله عظمی الامام خامنه ای (حفظ الله تعالی) هستند. اعضای این جلسه، رؤسای دینداری شهرستان و همه پیرغلامان شهر هستند. ممکن است هرکدام سلیقه سیاسی خاصی داشته باشد، وهرکدام اصول گراو اصلاح طلب واعتدال گرا باشند. هیچکدام از اینها اشکال ندارد .فقط یک جهت اشکال دارد وآن این است که انسان با امامو جانشین امام زاویه پیدا کند. کسی که زاویه پیدا کرد ، خوشبخت ، سعادتمندو عاقبت بخیر نخواهد شد. از این نمونه افراد در تاریخ بسیار زیاد است. به بهانه اصلاح طلبی نباید سرسوزنی از ولی جدا شد. حرف و فکر او را حرف و فکر امام زمان بدانید وگرنه در آخر همه چیز را از دست خواهید داد. یک نمونه را خدمت شما عرض می کنم که ببینید که چه عاقبتی در انتظار کسی است که از ولی فاصله می گیرد . می خواهم از فردی نام ببرم که درابتدا عاشق امیرالمومنین بود و عشق به ولایت در صحبت و کلام او موج می زند، ولی در نهایت با سرنوشت و عاقبتی از دنیا می رود:

توصیه های امیرالمومنین(ع) به حبیب ابن منتجب:

وقتی عثمان کشته شد و مردم با امیر مؤمنان علی علیه السلام بیعت کردند، حضرت برخی از استانداران را برکنار کردند و برخی ار ابقا کردند. مردی به نام «حبیب بن منتجب» از طرف عثمان والی یکی از شهرهای اطراف یمن بود. حضرت علی علیه السلام او را ابقا کرد و نامه‌ای به این شرح برای او نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم از طرف بندۀ خدا امیرمؤمنان علی بن ابی طالب به حبیب بن منتجب: سلام علیک، امّا بعد، من خدایی را حمد می‌کنم که جز او خدایی نیست و بر محمد صلی الله علیه و آله بنده و رسولش درود می‌فرستم. و بعد شما را بر کسانی که قبلاً والی بودی، ابقا کردم و به کار خویش ادامه بده، و من شما را توصیه می‌کنم به عدالت ورزی در بین رعیت، و احسان به مردم کشورت، و بدان کسی که بر گردن مسلمین ولایت پیدا کند و بین آنها عدالت نورزد، خدا او را در روز قیامت به گونه‌ای محشور می‌کند که دستانش به گردنش غل شده است. چیزی او را آزاد نمی‌کند، مگر عدالت در دنیا، وقتی نامه ام رسید، پس آن را برای مردم اهل یمن بخوان و از مردم برای من بیعت بگیر، وقتی که مردم بسان بیعت رضوان با تو بیعت کردند، تو نیز بر کارت پایدار باش« و اَنفِذ اِلیّ مِنهُم عَشرَۀ یَکونُونَ مِِن عُقلائِهِم وَ فُصحائِهِم وَ ثِقَاتِهِم، مِمَّن یَکُونُ اَشَدُّهُم عَونَاً مِن اَهلِ الفَهمِ وَ الشُّجاعَۀِ عارِفینَ بالله، عالِمینَ بِاَدیانِهِم وَ مالَهُم وَ ما عَلَیهِم وَ اَجودُهم رأیاً، وَ عَلَیکَ وَ عَلَیهِمُ السّلام » ده نفر از میان مردم آنها (با این شرایط) برایم بفرست که از عقلا و فصحای آنها و مورد اطمینان مردم باشند، از بین کسانی که در یاری رساندن محکم اند (و از این شرایط نیز برخوردارند) از اهل فهم و شجاعت اند، آگاه به خداوند، دانای به دینشان و آگاه به حقوق و وظایف خویش و دارای رأی نیکو هستند ، برگزین.در این جملات به بیش از دو ویژگی برای انتخاب شوندگان اشاره شده است: 1. عقل؛ 2. فصیح و دارای بیان گویا بودن؛ 3. مورد اطمینان مردم بودن؛ 4. در یاری رسانی محکم بودن؛ 5. اهل فهم و بصیرت بودن؛ 6. شجاع و نترس؛ 7. خداشناس؛ 8. دین شناس؛ 9. آشنا به حقوق خود و مردم (حقوق دان)؛ 10. دارای رأی و نظر نیکو بودن.

به راستی اوصاف کمرشکنی است که در هر کسی یافت نمی‌شود، و کسانی که اوصاف مذکور را دارا باشند، افراد ممتازی خواهند بود.حضرت علی علیه السلام نامه را مُهر فرمود و آن را برای حبیب ارسال کرد. وقتی نامه رسید، حبیب آن را بوسید و بر چشمان و سر خود قرار داد. وقتی نامه را خواند، به منبر رفت و حمد و ثنای الهی نمود، بر محمد و آلش درود فرستاد، آنگاه گفت: ای مردم! عثمان به عهدش وفا کرد (و از دنیا رفت) و مردم بعد از او با عبد صالح و پیشوای خیرخواهان، برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله و خلیفۀ او بیعت کرده اند، و او سزاوارترین فرد به خلافت، و برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله و پسر عموی او، و برطرف کنندۀ سختیها از چهرۀ رسول خدا صلی الله علیه و آله ، و همسر دخترش و وصی او و پدر دو نوۀ او، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام می‌باشد. نظر شما دربارۀ بیعت با او و وارد شدن در اطاعت او چیست؟

«قالَ: فضجّ النّاسُ بِالبُکاءِ وَ النَّحیبِ، وَ قالُوا: سَمعاً وَ طَاعَۀً وَ حُبَّاً وَ کَرامَۀً لله وَ لِرَسولِهِ وَ ِلأخی رَسُولِه، فَاَخَذَ لَهُ البَیعَۀُ عَلَیهِم عَامَۀ» (راوی می‌گوید: بعد از جملات فرماندار) مردم فریاد و ناله‌هاشان بلند شد و گفتند: گوش می‌دهیم و اطاعت می‌کنیم و دوستی و کرامت مخصوص خدا و رسول صلی الله علیه و آله او و برادر رسول او می‌باشد. پس از همه برای او بیعت گرفت. و پس از بیعت گفت: ده نفر از بزرگان و شجاعان شما را می‌خواهم که نزد علی علیه السلام بفرستم، چنان که خودش فرمان داده است. همه گفتند: گوش می‌دهیم و فرمان می‌بریم.«فَاختارَ مِنهُم مأۀ ثُمَّ مِنَ المِأۀِ سَبعینَ، ثُمَّ مِنَ السَّبعین ثَلاثینَ، ثُمَّ مِنَ الثَّلاثینَ عَشرَۀً فیهِم عَبدَ الرَّحمنِ بنِ مُلجَمِ المُرادی» پس صد نفر از بین آنها انتخاب نمود، آنگاه از صد نفر هفتاد نفر را انتخاب کرد، آنگاه از بین هفتاد، ده نفر را انتخاب کرد که عبد الرحمن بن ملجم بین آنها بود.پس از انتخاب ده نفر، به سرعت آنها را برای اعلام وفاداری و یاری علی علیه السلام راهی کوفه کرد. هنگامی که آنها به کوفه رسیدند، خدمت امیر مؤمنان علیه السلام شتافته، بر او سلام کردند و خلافت را به او تبریک و تهنیّت گفتند. حضرت علی علیه السلام نیز جواب سلام آنها را داده، به آنها خیرمقدم گفتند.«فَتَقَدَّمَ ابْنُ مُلْجَمٍ وَ قَامَ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ قَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْإِمَامُ الْعَادِلُ وَ الْبَدْرُ التَّمَامُ وَ اللَّیْثُ الْهُمَامُ وَ الْبَطَلُ الضِّرْغَامُ وَ الْفَارِسُ الْقَمْقَامُ وَ مَنْ فَضَّلَهُ اللَّهُ عَلَى سَائِرِ الْأَنَامِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَى آلِکَ الْکِرَامِ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صِدْقاً وَ حَقّاً» آنگاه ابن ملجم (که از قبل به عنوان سخن گو انتخاب شده بود) جلو رفت و در پیشگاه علی علیه السلام ایستاد [این نشان از شجاعت و نترسی او دارد که یک جوان بتواند جرأت کند در مقابل امیر مؤمنان علیه السلام به این زیبایی لب به سخن گشاید.] و گفت: سلام بر تو ای پیشوای عادل! و ماه شب چهارده و شیرژیان و قهرمان دلاور و تک‌سوار بزرگ (میدان نبرد) و کسی که خدا او را بر تمام مردم )جز نبی) برتری داد! درود بر شما و آل بزرگوارت باد. شهادت می‌دهم که به راستی و به حق و حقیقت تو امیر تمام مؤمنان هستی.» به راستی عجب سخنرانی هیجان انگیزی، سخنرانی‌ای که کاملاً نشان از فصاحت، شجاعت و آگاهی گوینده دارد.
آنگاه ابن ملجم ادامه داد: «أَنَّکَ وَصِیُّ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ الْخَلِیفَةُ مِنْ بَعْدِهِ وَ وَارِثُ عِلْمِهِ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ جَحَدَ حَقَّکَ وَ مَقَامَکَ أَصْبَحْتَ أَمِیرَهَا وَ عَمِیدَهَا لَقَدِ اشْتَهَرَ بَیْنَ الْبَرِیَّةِ عَدْلُکَ وَ هَطَلَتْ شَآبِیبُ فَضْلِکَ وَ سَحَائِبُ رَحْمَتِکَ وَ رَأْفَتِکَ عَلَیْهِمْ وَ لَقَدْ أَنْهَضَنَا الْأَمِیرُ إِلَیْکَ فَسُرِرْنَا بِالْقُدُومِ عَلَیْکَ فَبُورِکْتَ بِهَذِهِ الطَّلْعَةِ الْمَرْضِیَّةِ وَ هُنِّئْتَ بِالْخِلَافَةِ فِی الرَّعِیَّةِ؛ به راستی تو وصی رسول خدا، و خلیفۀ بعد از او هستی [نه آنهایی که قبل از تو خلافت را غصب کردند](یعنی ابن ملجم شیعه علی بود) و وارث علم او می‌باشی. از رحمت خداوند دور است کسی که حق تو و مقام و منزلت تو را انکار کند. صبح کردی در حالی که امیر خلافت و ستون (نگهدارندۀ آن) هستی. به راستی عدالت تو بین مردم شهرت دارد، وباران با فشار و پی در پی فضلت و ابرهای لطف و مهربانی‌ات مرتب بر مردم فرود می‌آید. امیر (یمن) ما را نزد تو فرستاده و ما از آمدن به نزد شما سخت خوشحال و مسروریم، پس مبارک (و با برکت) باد این طلقت (زیبایی) پسندیده، و تهنیّت و گوارایت باد خلافیت بر رعیّت!حضرت علی علیه السلام چشمان خود را بر ابن ملجم و ده نفری که بر او وارد شده بودند، دوخت و آنها را در نزد خویش فرا خواند. وقتی آنها نشستند، نامۀ فرماندار یمن را به آن حضرت دادند. حضرت آن را باز کرد و با خواندن آن مسرور شد. آنگاه دستور داد که برای هر یک از آن ده نفر یک دست (لباس) حلّه یمنی و یک عبای عدنی، و اسب عربی بدهند و دستور داد که از آنها دلجویی کنند و آنها را احترام و کرامت نمایند.راوی می‌گوید: «فَاسْتَحْسَنَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام کَلَامَهُ مِنْ بَیْنِ الْوَفْدِ فَقَالَ: لَهُ مَا اسْمُکَ یَا غُلَامُ؟ قَالَ اسْمِی عَبْدُ الرَّحْمَنِ قَالَ ابْنُ مَنْ قَالَ ابْنُ مُلْجَمٍ الْمُرَادِیِّ قَالَ لَهُ أَ مُرَادِیٌّ أَنْتَ قَالَ نَعَمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ» حضرت امیر مؤمنان علیه السلام سخنان او را از بین جمعیت وارد شده تحسین نمود. سپس فرمود به او: اسمت چیست ای جوان؟ عرض کردم: اسم من عبد الرحمن است. حضرت فرمود: پسر چه کسی هستی؟ عرض کرد: ابن ملجم مرادی. فرمود: تو (واقعاً) مرادی هستی؟ عرض کرد: بله، ای امیر مؤمنان! پس فرمود: «اِنّا لله وَ اِنّا اِلیهِ راجِعُونَ، وَ لا حُولَ وَ لا قُوَّۀَ اِلاّ بِاللهِ العَلیِّ العَظیمِ؛ ما از خداییم و به سوی خدا بر می‌گردیم و هیچ حول و قوه‌ای نیست مگر از جانب خداوند بلند مرتبه و بزرگ.»در روایت از «اصبغ بن نباته» آمده است: وقتی گروه ده نفره بر امیر مؤمنان وارد شدند و با حضرت بیعت کردن، ابن ملجم نیز بیعت کرد، وقتی او خواست برگردد، حضرت امیر مؤمنان علیه السلام دوباره او را خواست و عهد و پیمان دوباره گرفت و از او خواست که پیمان خود را نشکند و حیله نکند. وقتی ابن ملجم فاصله گرفت، باز برای بار سوم او را خواست و پیمان مجدّد گرفت. ابن ملجم عرض کرد: ای امیر مؤمنان! ندیدم آنگونه که با من رفتار کردی با دیگران رفتار کنی؟ (سرّش چیست؟) حضرت فرمود: برو و مواظب باش؛ زیرا اینگونه می‌بینم که به بیعتت وفا نخواهی کرد! ابن ملجم عرض کرد: گویا آمدن من را خوش نمی‌داری، مخصوصاً وقتی که اسم من را متوجه شدی؟ « وَ إِنِّی وَ اللَّهِ لَأُحِبُ الْإِقَامَةَ مَعَکَ وَ الْجِهَادَ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ إِنَّ قَلْبِی مُحِبٌّ لَکَ وَ إِنِّی وَ اللَّهِ أُوَالِی وَلِیَّکَ وَ أُعَادِی عَدُوَّکَ » و من به راستی به خدا سوگند شدیداً دوست دارم که همراه شما باشم و در خدمت شما جهاد کنم، و به راستی من شدیداً شما را دوست دارم. به خدا سوگند به حقیقت، دوستان شما را دوست دارم و دشمنان شما را دشمن می‌دارم.(3)این مطلب نشان می دهد که در هر جا و هر مقامی باشی در معرض سقوط هستی. همه می دانیم که عاقبت ابن ملجم چه شد! چرا؟ چون با امام علی (ع) زاویه پیدا کرد .

ماجرای حسادت علامه برقعی:

در زمان آیت الله بروجردی وقتی که ایشان را به عنوان مرجع تقلید معرفی کردند ، علامه بُرقعی که هم تراز آیت الله بروجردی بود، حسادت کرد و پس ازآن کم کم بامرجع تقلیدی که ازامام زمان (عج) نیابت داشت، زاویه پیداکرد و به مخالفت پرداخت وکارش به جایی رسید که منکرفضایل اهل بیت ،توسل و شفاعت شد. از ضدیت با آیت الله بروجردی به ضدیت با اسلام و تشیع رسیدو صحبت های وهابیون را تکرار می کرد. این افکار او باعث شد نتواند درقم بماند و به تهران رفت و در آنجا شاگردانی را تربیت کرد، از جمله قلمداران. برقعی یک کتاب به نام "تناقضات قرآن و مفاتیح" درخصوص انکار مقامات اهل بیت ، توسل وشفاعت نوشت که این کتاب را نتوانست درایران چاپ کند ودر پاکستان این کتاب را با جلدهایی بسیار زیبا چاپ کرد که وهابیون ازهمین کتاب سوء استفاده وعلیه شیعه استفاده می کنند والان دانشجویان ما که به مکه مُشرف می شوند، تعداد زیادی از این کتابها را با خود می آورند ،سوغات حج، تفکر وهابی می شود.پس بینید یک عالم شیعه که با نایب امام زمان(عج) زاویه پیدا کرد وکارش به جایی رسید که مقابل اهل بیت ایستاد و برعلیه آنها کتاب نوشت پس انحرافات به تدریج درست می شود. در شبکه ماهواره ای نور از سخنان این آقای برقعی با عنوان علامه سید ابوالفضل برقعی و عالم شیعه استفاده می کنند،در منزل یکی از دوستان بخشی از صحبت های او را گوش دادم که می گفت: چرا این قدر از رقیه صحبت می کنید و تقی ونقی می گوئید !! با اینکه برقعی خود از ذریه پیامبر خداست ولی ضد امام وضد مکتب شیعه تبلیغ می کرد. خدا نکند کسی با ولایت زاویه پیدا کند.زاویه با ولی پیدا کردن کار انسان را به جایی می رساند که در مقابل ولی و احکام دین می ایستدو شمشیر می کشد،اینها سرنوشت گناه است، در همین زرند خانمی به دفتر امام جمعه آمدو گفت همسرم دارای شک و شبهه های شدیدی دارد وهمان صحبت هایی که وهابی ها می زنند را می زند.اینها همه نتیجه نشست و برخاست با افاغنه و علمای سوء وتاثیر شبکه های ماهواره ای است.برادران و خواهران به والله سوگند (قسم جلاله می خورم که ) اگر کسی سرسوزنی با رهبرمان زاویه پیدا کند،عاقبت بخیر نخواهد شد. مگر اینکه توبه کندو از کار خودش پشیمان شود. تنها چاره کار او توبه است و اینکه برگردد و جبران کند.وگرنه اگر از گناه توبه نکنی و به سمت خداوند برنگردی؛ وسوسه شیطان و هوای نفس ،انسان را تا بدبختی کامل سوق می دهد. باید به ولی عشق بورزید و صحبتهای او را به گوش جان بشنوید و عمل کنید. دعا کنیدو خدارا براین نعمت شکر کنید.

عاقبت به خیری در گِرو پیروی از ولایت:

نمی توان گفت کسی با ولی زاویه داشته باشد ولی دم از امام حسین بزند. هرقدر هم مومن باشید اگر با ولی زاویه داشته باشید، لحظه مردن عاقبت بخیر نمی میرید. امروز دشمنان قصد دارند ما را از ولی جدا کنند. تشخیص راه ،صحت راه و صحت عملکرد بستگی به عشق و علاقه به ولی دارد. میزان ایمان افراد را با زیادی نماز و روزه نمی توان سنجید بلکه میزان حرف شنوی آنها از ولی ملاک است نه پیشانی پینه بسته . خوارج در نماز شب خود سوره بقره می خواندند ولی دشمن علی بودندو این دشمنی تا حدی بود که شکم یک زن بغردار شیعه علی را به جرم دم زدن از علی (ع)، دریدندو جنین او را سر بریدند!(4)

اساس محبت و توجه به ولایت و اطاعت و حرف شنوی از ولِّی است. ولی عمود خیمه است اگر از دست برود همه چیز از دست می رود. هر کس دارای تفکرات حزبی و جناحی است ولی آنچه مهم است ولایت پذیری است ،مثل اینکه دم از پیامبر بزنی ولی علی(ع) را قبول نداشته باشی. نمی شود ،همیشه نام پیامبر(ص) بر زبان جاری کنی و به او عشق و علاقه داشته باشی و نماز بخوانی ولی به علی (ع) رسید بگویی : علی(ع) را قبول ندارم. زیادی نماز و عبادت ارزشی ندارد و گره ای هم باز نمی کند تا پیرو ولی بشوید.

در طول دهه های محرم برنامه داشته باشید:

اولا تشکر می کنم از برنامه هایی که در شهرستان اجرا کردید . روز تاسوعاو عاشورا عزاداری بسیار خوبی بود که جای تشکر دارد. مردم شهرستان زرند مردم ولایتمداری هستند. اصل پیروی از مقام معظم رهبری است. اطاعت از ولی حالا با هر سلیقه سیاسی که دارند، اهمیت دارد. الحمدالله مردم شهرستان ما در مراسم دینی و مذهبی و جلسات مذهبی حضور بسیار پررنگی دارند .منتهی نواقصی هم وجود دارد. که باید برطرف بشود. یکی از این نواقص این است که بعضی روستاها از ابتدای ماه محرم مراسم نمی گیرند بلکه از روز علم بند شب پنجم محرم شروع می کنند. می گویند امام حسین روز پنجم عَلَم را بسته است و به حضرت ابوالفضل(ع) داده است. اصلا چنین چیزی وجود ندارد، امام حسین قبل از محرم عَلَم را بست و آن را به دست حضرت عباس(ع) داده است و او را به عنوان علمدار انتخاب کرد. اگر می خواهید علم را ببندید باید از اول محرم آن را ببندید ومجلس را عزا آماده کنید .

البته اگر می خواهید همان شب پنجم مراسم عَلَم بند را برگزار کنید ولی مراسم عزاداری وسخنرانی را از روز اول شروع کنید. این دلیل نمی شود که از پنجم علم را ببندید و شروع کنید. حالا چرا من اصرار دارم به این کار دارم؟ علتش این است که دشمن جوانان ما را از طریق ماهواره و گوشی و شبهاتی که در ایجاد می کند، جذب خودش می کند و روی مغز و فکر جوان ما کار می کند .حال ما چه زمانی می توانیم مقابله و روشنگری کنیم؟ ما یک ماه رمضان داریم که سینه زنی ندارد، عزاداری هم خیلی کم دارد وبه غیر از شب های احیا ، جوانان کمتر می آیند شبها هم که برنامه نداریم فقط ظهر است که تعداد اندکی هستند . پس برد روحانی ما در ماه مبارک رمضان فقط بعد از نماز جماعت است که تعداد شنوندگان کم است. برد ، هدایت گری ، نقشه راه و عشق به سیدالشهدا در ماه مبارک محرم است. شما که رئیس یک هیئت هستید این یک وظیفه بزرگ است. از اول محرم ،جوانان را جذب کنید. راهنمایی کنید برای آنها جلسه بگذارید .

شبهای آخر جوانان مشغول سینه زنی در مساجد مختلف و فرصت اینکه پای سخنرانی بنشینندرا ندارد و آن هدایتگری و شعور در کنار شور و منطق باید از اول محرم باشدو حتما باید برانامه سخنرانی و روحانی باشد تا این احساسات بعد از یک دوماه سرد شود. نکته دوم که باز ما ضعف داریم در آخر دهه ماه صفر است. اهمیت دهه ماه صفر کمتر از محرم نیست . اخلاق پیامبر و امام حسن مجتبی و امام رضا را چه موقع به مردم بگوییم؟ آیا با تلاش دشمن شبانه روزی دشمنان اهل بیت این کوتاهی را از من قبول می کنند؟ما باید مانند دهه اول ماه محرم در دهه آخر ماه محرم یعنی از شب اربعین تا آخر ماه صفر برنامه داشته باشیم.
نکته سوم این است که ما تراکم نذری های ما در عاشورا و تاسوعاست .در همه کوچه ومحله ها نذری می دهند. بهتر این است که بخشی از نذری ها را اولا منتقل کنید به اربعین .چون صیغه نذر خوانده نشده است، می توان این کار را انجام داد.

مثلاً اگر کسی به دلش گذشته است که اگر بیماری فرزندش خوب بشود در محرم آبگوشت بدهد و یا به خود بگوید اگر حاجتش براورده بشود ، روز تاسوعا گوسفند می کشم و صیغه نذر خوانده نشده است ، می تواند نذر خود رادر روز دیگری انجام دهد. صیغۀ نذر این چنین است: «للّه علیّ هکذا»، و منظور از هکذا آن است که: «آنچه را مى‌خواهد که نذر کند بعد از «للّه علیّ» بگوید.(5) مثلاً بگوید: اگر خداوند مریض مرا شفا بدهد یک روز، روزه بر گردن و عهده من باشد.
مانند صیغه عقد که به صرف اینکه زن و مرد بگویند ما زن و شوهریم ویا از دل بگذرانند، محرم نمیشوندو این عقد صحیح نیست. حتما باید صیغه محرمیت خوانده شود. نذر هم همین گونه است و باید صیغه نذر خوانده شود. حالا کدامیک از این افرادی که در محرم نذر کرده اند صیغه نذری را خوانده اند؟ بنابراین شما باید مردم را توجیح کنید و اولاً نذری ها را در کل ایام محرم پخش کنید. و همین طور بخشی از نذری ها در دهه آخر ماه صفر قرار بدهیدو یا نذر جدید راه بیندازید، همه ما سرسفره عاشقان امام حسین می نشوینیم ،ما هم برنامه ریزی کنیم و خودمان مجلس بیندازیم.این درست نیست که مثلا حاج آقای سلطانی بگوید در دهه آخرماه صفر روحانی از قم آمده است ولی مجلسی نیست و مردم استقبال نمی کنند.

شروع کنید پول آن را خدا می رساند. این بنیان خیر را بگذارید و شروع کنید پیامبر و سیدالشهدا خودش کمک می کند. شاید سالهای اول رونق نداشته باشد ولی هرچه پیش برود مردم استقبال می کنند ویک بنیان خیری را گذاشته اید.

این ها نکاتی بود که خدمت شما عرض کنم. ان شاءالله دعای ندبه برگزار می شود و به امید اینکه شهر ما یک شهر مهدوی شود. بهرحال عاشورا باید زمین ساز ظهور باشد، کسی که عاشق امام حسین(ع) است ، باید عاشق امام زمان(عج) هم باشد.

این قدر از امام حسین(ع) بگویید که وقتی امام زمان(عج) می آیند خودشان را به نام امام حسین(ع) معرفی می کنند و [کنار کعبه] ما بین رکن و مقام می‌ایستد و پنج ندا می‌دهد:

الأول: ألا یا أهل العالم أنا الإمام القائم؛ آگاه باشید ای جهانیان که منم امام قائم.

الثانی: ألا یا أهل العالم أنا الصمصام المنتقم؛ آگاه باشید ای اهل عالم که منم شمشیر انتقام گیرنده.

الثالث: ألا یا أهل العالم إن جدّی الحسین قتلوه عطشان؛ بیدار باشید ای اهل عالم که جد من حسین را تشنه کام کشتند.

الرابع: ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام طرحوه عریانا؛ بیدار باشید ای اهل عالم که جدّ من حسین را برهنه روی خاک افکندند.
الخامس: ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام سحقوه عدوانا؛ آگاه باشید ای جهانیان که جدّ من حسین را از روی کینه توزی پایمال کردند» (6)

بنابراین باید از محرم و عاشورا به مهدویت برسیم. به هرحال شهر ما، شهر مهدویت وامام زمان شده است و اولین برنامه این است که پخش سراسری دعای ندبه از شهر ما و در سقاخانه باشد وهمه به عشق امام زمان(عج) شرکت کنید. بعد از دعا مراسم برافراشتن دو پرچم را خواهیم داشت:

اول پرچم نظام جمهوری اسلامی که ما به آن افتخار می کنیم . علم وپرچم کشور ما کلمه الله برآن نوشته شده است که برگرفته از فرمایش پیامبر اعظم است که فرمودند: در آینده قومی می آیند و پرچمی دارندو شکل هلال ماه را کشیدندو گفتند: این شکل پرچم شان است. بعد از دعای ندبه در میدان 22بهمن ، پرچم ایران و مهدویت را به اهتزاز در می آوریم. برای اینکه یک شهرما یک شهر امام زمانی شودو مردم آن به یاد امام زمان باشند، اولین کار این است که هر هفته دعای ندبه در مساجد سطح شهر برگزار شود.

خدارحمت کند مرحوم کافی را ، ایشان اولین نفری بود که دعای ندبه را درایران خواندندو عشق وسوز امام زمان(عج) را دردلها ایجاد کردند. ان شاءالله که دعای ندبه این هفته باشکوه برگزار شود. بعد هم باید یک دعای ندبه همگانی چرخشی در شهرستان داشته باشیم و کمک کنید تا در روستاها هم یک دعای ندبه ه حتمابرگزا شود. نمیتوان فقط اسم شهر را شهر مهدوی گذاشت ولی مردم به یاد امام زمان(عج) نباشند و برگزاری دعای ندبه پله اول است.

خود امام زمان(ع) در نامه ای که به شیخ مفید نوشتند، فرمودند: « فَإِنَّا یُحِیطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِکُمْ » ما از احوال شما کارهای شما و گرفتاریهای شما باخبر هستیم. « یُحِیطُ عِلْمُنَا »احاطه کامل داریم ،اخبار شما را می دانیم. «وَ لَا یَعْزُبُ عَنَّا شَیْ‏ءٌ مِنْ أَخْبَارِکُمْ » هیچ چیزی هم بر ما پوشیده نیست . تا می رسد به این قسمت که : « إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ »ما کی شما را فراموش کردیم؟ و به شما بی اعتنایی کردیم. «وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ » نَاسِینَ به معنای فراموشکار، ما یاد شما را هیچگاه از دل نبردیم و شما شیعیان را فراموش نمی کنیم ویاد شما همواره در دل ماست. سپس می فرمایند: « وَ لَوْ لا ذلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللاَّْواه واصْطَلَمَكُمُ الاَْعْداءُ. » اگر ما به یاد شما نبودیم ، گرفتاری ها به شما روی می آورد و دشمنان شما را ریشه کن می کردند. وهمین که ما سرپا وزنده هستیم، نشان می دهد که ما داریم پشتیبانی می کنیم .(7)

پس بخواست خدای تعالی همه شما عزیزان و در بحث دعای ندبه تلاش کنید، هم دعای ندبه همگانی و هم دعای ندبه ای که میخواهد از شهر ما درسراسر ایران و جهان پخش می شود همه بیایید تا باشکوه برگزار شود.

مطلب دیگر : موکب اربعین هم افتخاری برای شهرستان است کمک کنید و صحبت کنید تا دیگران هم به این موکب کمک کنند تا به همت شما عزیزان ، این موکب برپا شود و زائران امام حسین از این موکب استفاده کنند واقعا افتخاربزرگی است .وقتی عشق به امام حسین در شهر موج می زند، این موج در اربعین و کربلا هم دیده شودو مسلمانان جهان از آن بهره ببرند. بنده و جناب فرماندار هم در خدمت شما هستیم، ما سیاسی هستیم ولی سیاسی کاری نمی کنیم تا فضای شهر آرام باشدو مردم آرامش داشته باشندو شهر پیشرفت می کند. ماهم می توانیم سیاسی کاری کنیم ولی احترام هم را داریم .چون همه ما شیعه و دوستدار علی(ع) هستیم و اولین قدم این است که برای حل مشکلات جوانان قدم برداریم تا از هرجهت در استان اول باشیم هم از نظر فهم سیاسی وهم دینی ،اجتماعی ،فرهنگی و صنعتی و ... . اما متاسفانه عده ای نانشان در اختلافات و گردوخاک است و جوسازی می کنند و علیه دوطرف حرف می زنند ؛ ما تحمل می کنیم وهمه سختی ها را به جان می خریم تا شهر در آرامش باشد و پیشرفت کند وبه مردم عذاب فکری و روحی نرسد . ان شاءالله موفق و سربلند باشید و همیشه درب خانه امام حسین باشید و یک آن وکمتر از آن خودتان و نسل تان از امام حسین جدا نشود.برمحمدو آل محمد صلوات


پی نوشت:

1- بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۷۸

2- شیخ مفید، الأمالی، ۱۴۱۳ق، ص۳۳۸.

3- بحارالانوار، علامه مجلسی ج42، ص 259

4- ( اشاره دارد به ماجرای سربریدن عبدالله خباب و کشتن همسر و فرزندش ) الإمامة والسّیاسة ص ١٣٦

5- بهبهانی کرمانشاهی، آقا محمد علی، مقامع الفضل، ج 1، ص 346، مؤسسه علامه مجدد وحید بهبهانی، قم، چاپ اول، 1421ق

6- یزدى حایرى، على‏، إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عج)، محقق، مصحح، عاشور، على‏، ج ‏2، ص 233، بیروت، مؤسسة الأعلمى‏، چاپ اول‏، 1422ق.

7- کتاب احتجاج ، ترجمه جعفرى، ج‏۲، ص: ۶۵۳-۶۴۹



http://yascms.ir/emam/gozaresh/p4378.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/p4379.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/p4380.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/p4381.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/p4382.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/p4383.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/p4384.jpg

چاپ این نسخه درجه: 0.00   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.