قال علی علیه السلام : « اَلا وَ لا یَحمِلُ هذَا العَلَمَ اِلاّ اَهلُ البَصَرِ وَ الصَّبر وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ» (1)
السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)، یا اباصالح، یا بقیة الله ادرکنا واغثنا
اُوصیکُم عِبادَالله وَنَفسی بِتَقَوَیَ الله
خشنودی مولایمان صاحب الزمان(عج) ، سلامتی رهبر عزیز و بزرگوارمان، شادی روح امام راحل عظیم الشأن، شادی ارواح طیبه شهدا ، شهدای والا مقام شهرستان ، دو شهید گرانقدر مهمان امروز نماز جمعه ، شهدای والامقامی که بستگانشان امروز در نماز جمعه حضور دارند یا حضور پیدا می کنند ، شادی ارواح مطهر دو شهید گمنام شهرستان و سلامتی همه خدمتگزاران به نظام اسلامی ،سلامتی خودتان وخانواده وفرزندانتان اجماعاً صلوات.
امیدوارم خداوند متعال ، این حضور مؤمنانه ، این نمازجمعه ، این خطبه، این نشستن و سکوت را از همه ما قبول بگرداند ، ذخیره ای ارزشمند برای دنیا و آخرت، مخصوصاً برای اولین لحظه ورود ما به عالم قبر و قیامت قرار بگیرد ، باز هم صلوات بر محمد وآل محمد(ص).
اولاً از حضور مؤمنانه همه شما برادران و خواهران مکرمه در نماز جمعه این هفته تقدیر وتشکر می کنم. از مسئولین محترم ،ستاد برگزاری نماز جمعه ،سروران معظم روحانی، از هیأت امنای مسجد جامع ،قاری محترم، مجری محترم ونیز از سخنران قبل خطبه ها جناب آقاتی صمصامی که اشعاری را درباره امام علی بن موسی الرضا (ع) خواندند و حال و هوای نماز جمعه را به پابوس علی ابن موسی الرضا بردند، نیز صمیمانه تقدیر و تشکر می کنم.ان شاءالله همه شما در پیشگاه خدای متعال سربلند باشید،بازهم صلوات بر محمد و آل محمد(ص).
در ادامه خطبه های گذشته بحث جریان شناسی تاریخ صدر اسلام نسبت به اهل بیت را مورد بررسی قرار می دهیم.همانگونه که قبلا گفته شد،اهل بیت محور هستند، چنانچه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : « عَلِی مَعَ الحَقَّ وَالحَقُّ مَعَ عَلِی»علی با حق است و حق نیز با علی است« اللّهُمَّ أدِرِ الحَقَّ مَعَ عَلِی حَیثُما دارَ» خدایا! حق را همیشه بر مدار على بگردان! (2) علی(ع) میزان است، پس وفاداری ،بصیرت و آگاهی افراد و جریانات، نسبت به میزان وفاداری و همراهی آنها با امیرالمؤمنین(ع) و اهل بیت(ع) سنجیده می شوند. ما باید از سرنوشت گذشتگان درس بگیریم ،اینکه نسبت به اهل بیت و جانشین ایشان،ولی فقیه ،رهبر بزرگوارمان چه رفتاری داشته باشیم که آیندگان از ما به خوبی یاد کنند .
دوستداران اهل بیت در صدراسلام:
همانطور که گفته شد، در صدر اسلام دو جریان نسبت به اهل بیت و امیرالمؤمنین(ع) وجو داشت. یکی دوستدار اهل بیت بودند و جریان دیگر که راه دشمنی اهل بیت را در پیش گرفتند.دوستداران اهل بیت هم دو گروه شده بودند: گروه اول دوستداران ، افرادی بصیر و عالم بودند که تا آخر عمر به اهل بیت وفادار بودند، و هر لحظه بر محور امیرالمومنین می چرخیدند و نگاهشان به دهان مولا علی(ع) بود. و دو شاخصه داشتند :
اول اینکه امام شناس بودند و رهبر حق را می شناختند. دوم دشمن شناس بودند. و در موضوع تولی (دوستی با دوستان خدا و دوستی با اهل بیت) و تبری (دشمن ستیزی و بیزاری از دشمن) ید طولایی داشتند.از جمله بزرگان آنها عمار ، چهره درخشان امامت و ولایت صحابی نامدار پیامبر(ص) بود که بیوگرافی و قسمتی از زندگیش را در خطبه های گذشته خدمتتان عرض کردم. دیگر دوستدار برحق اهل بیت ، مالک اشتر نخعی، یار و صحابی با وفای امیرالمؤمنین (ع) است . این مرد تا جایی در محبت اهل بیت پیش رفته بود که امام صادق (ع) درباره این بزرگ مرد می فرماید: « هنگامي كه حضرت قائم آل محمد(ص) قيام كند هفده تن را از پشت كعبه زنده مي‌گرداند كه مالك اشتر از جمله آنهاست» . (3)
دیدگاه امیرالمومنین(ع) نسبت به مالک اشتر:
روایت است که درجنگ صفین به حضرت علی (ع) گفته شد: مالك به آنچه در توافقنامه آمده راضي نيست و نظر به جنگ دارد. حضرت در جواب فرمود: « او راضي مي‌شود وقتي كه من راضي شوم و رضايت دهم و من رضايت دادم و اما اينكه مي‌گوئيد او اوامر مرا ترك كرده پس بدانيد كه او اينگونه نيست و من عيبي در او نمي‌بينم. اي كاش در ميان شما دو نفر و يا حتي يك نفر مانند او بود كه به دشمن مثل او مي‌نگريست... » (4)یک نفر مثل مالک برای امام علی نبود که حق شناس و دشمن شناس باشد و فرامین حضرت را بدون کم و زیاد اجرا کند، امروز هم در جامعه نگاه کنیم چه کسی مانند مالک برای ولایت است؟ و چگونه در دوستی با مقام معظم رهبری پیشتاز است وچگونه دشمن ستیز است.
گروه دوم کسانی بودند که دوستدار حضرت علی بودند ولی دو مشکل اساسی داشتند . سران این گروه هم فقیه و عالم بودند وهم اهل بیت را دوست داشتند، خیرخواه بودند ولی دو ضعف بزرگ داشتند،آن هم این بود که امام شناس و دشمن شناس خوبی نبودند.آن گونه که باید بصیرت داشته باشند و دشمنان را خوب بشناسند،نبودند. تعداد این افراد هم بسیار زیاد بودد و مشکلات زیادی را برای اهل بیت ایجاد کردند، این افراد با اینکه امام را قبول داشتند، خودشان را هم صاحب نظر و صاحب رأی می دانستند، حتی گاهی نظر و تشخیص خودشان را بر نظر رهبر ترجیح می دادند. از جمله سران این گروه ابن عباس (عبدالله بن عباس) بود.
عبیدالله ابن عباس چه کسی بود؟
پدر حضرت علی (ع) )، حمزه و عباس .(5) عباس بن عبدالمطلب نیز دو پسر به نام های عبدالله و عبیدالله داشت.عبيدالله بن عباس كه در زمان خلافت امام حسن - عليه السلام- فرماندهي لشكر امام را عهده‌دار بود كه با تطميع عمّال معاويه و نيرنگ آنها سپاه امام را ترك كرد و به سوي سپاه معاويه رفت. با اينكه سپاه معاويه دو فرزند او را كشته بودند، ولي او با اين همه امام را رها كرد و به معاويه پيوست كه سستي عظيمي در سپاه امام به وجود آمد و يكي از اسباب شكست سپاه امام نيز همين علت بود. (6) اما عبدالله بن عباس محدث، مفسر، فقیه و مورخ صدر اسلام و از اصحاب پیامبر و امام علی علیه السلام بود و در زمان خلیفه دوم از راویان برجسته حدیث بود که تاثیرگذاری بالایی داشت. وقتی اميرالمؤمنين (عليه السلام) به خلافت رسید به عنوان مشاور ایشان انتخاب شد و به امام عرض كرد : « اما اول ما اشار به عليك فقد نصحك واما الآخر فغشك وانا اشير عليك بان تثبت معاويه فان بايع لك فعلي ان اقلعه من منزله.» يك ماه ايالت شام را به او واگذار تا بيعت كند(چون برای معاویه زندگی دنیایی اهمیت زیادی دارد ) وسپس براى هميشه او را بردار، زيرا پس از آن كه با تو بيعت كرد و در فرمانرواييش ظلم و جور پيشه كرد، بهتر مى توانى او را بر كنار كنى،( اگر امروز معاویه را برکنار کنید، با شما به مخالفت بر می خیزد و مردم عراق و شام را بر علیه شما تحریک می کنند و جنگ راه می اندازند)« انت رجل شجاع لست بارب بالحرب،» ای امیرالمؤمنین شما مرد شجاعی هستید ولی درجنگ تدبیر ندارید (این حرف را به امیرالمؤمنینی زد که در جنگها حرف اول را می زد و شجاعت و تدبیر امام در جبهه ها زبانرد خاص وعام بود.) « اما سمعت رسول الله(ص) يقول: الحرب خدعه؟» مگر از رسول خدا(ص) نشنیدید که فرمود: جنگ فریب است. امام در پاسخ ابن عباس فرمود: «لا والله لااعطيه الا السيف » خير، هرگز ستمكاران را همكار خود قرار نمى دهم،(7) ابن عباس به این مطلب فکر نکرد،امام معصوم،اول شخص اسلام اگر یک روز هم به معاویه اجازه حکومت بدهد یعنی او را تایید کرده است و او صلاحیت دارد. صلاح نیست شخص فاسق حتی یک ساعت هم بر جامعه اسلامی حاکم باشد. وامام علی (ع) هرگز زیر بار چنین کاری نخواهد رفت.
همین طور به امیرالمومنین(ع) پیشنهاد کردند تا حکومت بصره، کوفه و یا شام ، به طلحه و زبیر سپرده شود، که امام (ع) قبول نکردند و سرانجام همه در تاریخ دیدیم که چگونه طلحه و زبیر هویت اصلی خود را نشان دادند و در مقابل امام شمشیر کشیدند و جنگ جمل را راه انداختند. (8)
دلیل قیام نکردن امامان معصوم
مأمون رقی می گوید:« در خدمت امام صادق علیه السلام بودم که سهل بن خراسانی وارد شد و به امام سلام کرد. آن گاه عرض کرد:« ای پسر رسول خدا، چرا قیام نمی کنید؟ در حالی که شما صد هزار شیعه دارید که حاضرند با شمشیر در رکاب شما بجنگند.»آن حضرت فرمود: خراسانی! بنشین! سپس به کنیز خود فرمود: «حنیفه!» تنور را آتش کن. کنیز تنور را گرم کرد. آن گاه امام فرمود: خراسانی! برخیز و در تنور بنشین! خراسانی گفت: آقای من! مرا با آتش مسوزان و از من بگذر! آن حضرت فرمود: گذشتم. در این حال «هارون مکی » که کفش های خویش را به دست گرفته بود، واردشد و سلام کرد. امام فرمود: کفش های خود را زمین بگذار و داخل تنور بنشین! هارون بدون معطلی وارد تنور شد. امام صادق(ع) باسهل بن حسن خراسانی مشغول صحبت شد. مدتی بعد، امام به اوفرمود: برخیز و به داخل تنور نگاه کن! خراسانی می گوید: برخاستم و به داخل تنور نظر افکندم. هارون در داخل تنور چهارزانو نشسته بود. مدتی بعد او از تنور بیرون آمد و به ما سلام کرد. امام فرمود: در خراسان چند نفر مثل این مرد دارید؟ خراسانی گفت: به خدا قسم! یک نفر هم نیست. امام فرمود: «اما انا لا نخرج فی زمان لا نجد فیه خمسه معاضدین لنا نحن اعلم بالوقت »; بدان! ماهنگامی که پنج نفر یاور و پشتیبان نداشته باشیم قیام نمی کنیم. ما نسبت به زمان قیام داناتریم و خودمان بهتر می‌دانیم که کی وقت قیام است.»(9)
شرط موفقیت رهبران در اجرای برنامه های خود:
وجود یاران وفادار و همراه یکی از شرایط موفقیت رهبران دراجرای برنامه های خویش است. اگر امام زمان نیز 313 یاور مانند این مرد داشته باشد،ظهور می کند. از گروه اول دوستداران اهل بیت در صدر اسلام ، عمار یاسر و مالک اشتر را می توان نام برد. گروه دوم دوستداران اهل بیت کسانی بودند که تا جایی از حضرت اطاعت می کردند که به ضرر و زیان خودشان نبود و در صورتی که خواسته امام با خواسته آنها یکسان بود،فرمان می بردند و اگر خلاف نظر آنها می بود، عمل نمی کردند. حال ما شیعیان و دوستداران اهل بیت باید ببینیم که در زندگی خود چگونه باشیم وپیرو کدام گروه باشیم. امروز پرچم حق از برکت امام و شهدا و از برکت جمهوری اسلامی در ایران اسلامی برافراشته شده است وامروز جانشین امام زمان (عج) ،رهبر و پیشوای ماست. حال ما برای ظهور امام زمان تا چه اندازه به فرمایشات مقام معظم رهبری گوش می دهیم که بتوانیم هنگام ظهور از امام زمان اطاعت محض داشته باشیم؟امروز مقام معظم رهبری می فرمایند از کالاهای ایرانی استفاده کنید و اجناس قاچاق را آتش بزنید. به جای چشم امید داشتن به دشمن ،دست به زانوی خودتان بگذارید و اقتصاد مقاومتی را اجرایی کنید. حقیقتا تا چه اندازه ما به این فرمایشات عمل کرده ایم و تابع فرمان ایشان بوده ایم؟ امام زمان هم اگر کسی به فرمان هایشان عمل نکند، نمی تواند جهان را اداره کند. امام زمان نیز یاور می خواهد. باید جامعه ما ساخته شود،مدیران و مسئولین ما آماده شوند واین نظام ولایی را تجربه کنند وبه نقطه ای برسیم که آمادگی برای ظهور امام زمان داشته باشیم، انقلاب اسلامی ایران زمینه ساز ظهور امام زمان در جهان است.
در آغاز خطبه دوم خود و همه شما برادران خواهران مکرمه را دعوت می کنم به تقوی الهی ؛
امروز پیاده روی خانوادگی صبح نشاط در شهر صورت گرفت که از همه مدیران و مسئولین و دست اندرکاران خاصه شهردار محترم ،فرماندار محترم، نماینده محترم که در نمازجمعه نیز حضور دارند وهمه دستگاههای فرهنگی و غیر فرهنگی که در باشکوه برگزار شدن این مراسم همکاری کردند، صمیمانه تقدیر و تشکر می کنم.
نشاط وشادی در ده چیز است:
چنین برنامه هایی نماد است که ما به سمت سلامتی حرکت کنیم. تمامی احکام اسلام، سلامتی بخش، آرامبخش وشادی آفرین است. در روایت آمده است : امام صادق (علیه السلام) می فرماید: « اَلنَّشْوَةُ فِي عَشَرَةِ أَشْيَاءَ » نشاط در ده چيز است که یکی از آنها « اَلْمَشْيُ »پیاده روی است .(10)پیاده روی برای سلامتی بسیار مفید است. حضرت امام خمینی (ره) همواره یک برنامه منظم برای پیاده روی داشتند. حتی وقتی امام (ره) را به زندان انداخته بودند، با اینکه اتاق زندان دو متر بیشتر نبود،امام سر ساعت معین ، یک پا را جلو میگذاشتند و یک پا را عقب وحتی در زندان هم برنامه پیاده روی خودشان را تعطیل نمی کردند. پیاده روی نشاط آور است و جز شادی های حلال است که نیاز امروز جامعه ماست.
توصیه رسول خدا(ص) به ورزش ومسابقه گذاشتن:
رسول خدا همواره توصیه می کردند که در اسب سواری، شترسواری و تیراندازی وشنا مسابقه دهید . پیامبر اعظم (صلی الله علیه واله وسلم) به عنوان رهبر جامعه اسلامی و فرمانده سپاه اسلام جهت تقویت بنیه نظامی اصحابش مسابقاتی ترتیب می داد و بعضی اوقات خود نیز در آن مسابقات شرکت می نمود.امام باقر (علیه السلام ) فرمودند: « اِنَّ رَسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ سابَقَ بَیْنَ الْخَیلِ، وَاَعْطَی السَّوابِقَ مِنْ عِنْدِهِ » رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ مسابقه اسب‌دوانی ترتیب داد و جوایز آن را از مال خویش پرداخت نمود. (11)امام سجاد (علیه السلام) نیز می فرمایند: هنگامی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) از جنگ تبوک باز می گشتند مسابقه شترسواری ترتیب داد. با شتر غضباء که اسامه بر آن سوار بود ، مسابقه گذاشتند ، مردمی که شاهد مسابقه بودند ، فریاد بر می آوردند که رسول خدا (صلی الله علیه واله) پیروز شد، ولی پیامبر فرمودند: اسامه پیروز گردید.(12)این گونه مسابقات برای شهرستان، نشاط آور و شادی آفرین است ،می تواند مفید باشد. از برگزار کنندگان مسابقه اسب سواری تشکر می کنم. یک مسابقه دیگر نیز در روز جمعه به نام نماز جمعه برگزار می شود.
ثواب سه چیزبرای مسلمانان:
در روایتی از پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم ) آمده است که فرمودند : «ثَلَاثٌ لَوْ تَعْلَمُ أُمَّتِي مَا لَهُمْ فِيهِنَّ لَضَرَبُوا عَلَيْهِنَّ بِالسِّهَامِ» سه چيز است كه اگر امّتم مي‌دانستند درآن سه چيز چقدر ثوابي براي آنها است براي انجام آن قرعه كشي مي‌كردند، « الْأَذَانُ وَ الْغُدُوُّ إِلَى الْجُمُعَةِ وَ الصَّفُّ الْأَوَّلُ » (آن سه چيز) اذان گفتن وآمدن به نمازجمعه و ايستادن در صف اوّل نماز است. (13)
پاداش حضور درنماز جمعه:
قرعه و جایزه شرکت در نماز جمعه ،ثواب حج است. اين نمازهای جماعت سفره های رحمت هستند که قدرش معلوم نمی شود . اين اذانی که در نمازهای جماعت خوانده می شود ، ارزش فوق تصور ما دارد. شاید قرعه و جایزه شرکت در پیاده روی خودروی پراید باشد ولی قرعه و جایزه شرکت در نماز جمعه ، ثواب حج است.و نماز عصر ثواب و فضیلتش یک عمره همراه با رسول خدا (ص) است. حال هر هفته چنین مسابقه ای برگزار می شود که ثواب آن رحمت خدا، قرب به خدا و ثواب حج خانه خداست . ان شاءالله که همه مومنین تلاش کنید تا هرهفته در نماز جمعه شرکت کنید و خود را از این فضیلت محروم ننمائید.توصیه من در تقوی اهمیت دادن به نماز جمعه و گفتن اذان است.
توجه به نکات مختلف در انتقاد کردن:
یک نکته دیگر را هم باید در اینجا متذکر بشوم . وقتی کاری انجام می گیرد، نظرات افراد متفاوت است،یکی موافق است و یکی دیگر مخالف. اختلاف سلیقه ها طبیعی است. ولی اگر قصد انتقاد دارید، توجه کنید که انتقاد سازنده داشته باشید نه اینکه انتقام بگیرید،در قدیم سکه های طلای تقلبی رواج پیدا کرده بود، نقد می زدند تا سکه های اصل از سکه های تقلبی مشخص شود. روزی حضرت عیسی (ع) با حواریون از جایی میگذشت که به لاشهی سگی برخورد کردند. عیسی (ع) دربارهی آن سگ مرده از آنها نظر خواست. یکی گفت: «بوی تعفن از او خیزد.» دیگری گفت: «زود بگذریم که بیمار شویم.» عیسی (ع) گفت: «عجب دندانهای سفید و زیبایی دارد!»(14) این درست نیست که وقتی کاری انجام می گیرد، یک عده فقط جنبه انتقادی آن را ببینند و خوبی های آن را نبینند وتمامی زحمات را زیر سوال ببرند. ما باید از شیوه بزرگان دین خود در این امر بهره ببریم.
شنیدن سخنان دو طرف درقضاوت:
پس از گسترش اسلام، پیامبر بعضی از اصحاب مورد اعتماد خود را برای حکومت توأم با حق دادرسی و رسیدگی به شکایات مردم به حوزه های قضایی بیرون از حجاز می فرستاد. امام علی(ع) نخستین قاضی منصوب پیامبر بود، از آن حضرت که خود را جوان و کم تجربه می دانست روایت است که « رسول(ص) مرا به یمن فرستاد تا قاضی باشم و میان اهل یمن به موجب شریعت حکم کنم. گفتم: یا رسول الله ، من غالب نیستم به احکام قضا» (15) در پاسخ پیامبر به آن حضرت فرمود: « چون دو طرف دعوی نزد تو به دادرسی درآیند تا سخن هر دو را نشنوی داوری مکن و به سخنان هر دو با بی طرفی گوش فرا ده» . امام علی(ع) به یمن رفت و مأموریت قضایی خود را به بهترین وجهی انجام داد و در احقاق حقوق اهالی یمن به اندازه ای عادلانه عمل کرد، پیامبر در بازگشت از حج حضرت علی(ع) را در امر قضاوت شایسته تر از دیگر اصحاب دانست. (16)بعضی افراد زود تحت تاثیر حرف دیگران قرار می گیرند و هرچه به او گفتند باور می کنند و بلافاصله عکس العمل نشان می دهند، این درست نیست باید صحبت های دو طرف را قبل از قضاوت شنید.
برادران و خواهران به همه شما توصیه می کنم شنونده خوبی برای صحبت دیگران باشید ولی زود تصمیم گیرنده نباشید، تصمیم و قضاوت را برای وقتی بگذارید که صحبت های دو طرف را شنیدید و در این ماجرا خوب تحقیق و بررسی کردید.
مناسبتهای هفته:
مناسبت های پیش رو را به اختصار خدمت شما عر ض می کنم.
ولادت امام هشتم(ع):
ولادت با سعادت امام هشتم، علی بن موسی الرضا (ع) را پیش رو داریم که خدمت همه شما تبریک و تهنیت عرض می کنم. چند نفر از مادران ائمه ، غیر عرب بودند از جمله مادر امام زمان(عج) که نوه قیصر روم بود، مادر امام سجاد(ع) ایرانی بود و مادر امام رضا (ع) نجمه خاتون نیز اهل مغرب بودند.
نگاهی به زندگانی مادر ثامن الحجج علی بن موسی الرضا (ع):
از هشام بن احمد از یاران امام کاظم علیه السلام روایت شده است که یک روز حضرت به من فرمود: آیا می دانی که از اهل مغرب، کسی (برده فروشی) به مدینه آمده است؟ گفتم: نه. فرمود: چرا، مردی آمده است! بیا باهم نزد او برویم. سپس حضرت سوار (بر اسب) شد و ما نیز سوار شدیم و حرکت کردیم تا این که به نزد آن مرد مغربی رسیدیم؛ دیدیم او بردگانی دارد. حضرت به او فرمود: بردگانت را به ما نشان بده. در این هنگام، برده فروش نه کنیز را آورد و نشان داد؛ اما حضرت نپسندید و فرمود: من به اینها نیاز ندارم. بعد از لحظاتی فرمود: بردگانت را به ما نشان ده. مرد مغربی گفت: غیر از اینها، کنیزی ندارم. اما امام کاظم علیه السلام همان مطلب را تکرار کرد؛ لذا فروشنده گفت: سوگند به خدا! جز کنیزی بیمار، بردة دیگری ندارم. حضرت پرسید: پس، چرا او را نشان نمی دهی؟ مرد از نشان دادن کنیز امتناع کرد، امام کاظم علیه السلام نیز منصرف شد...
فردای آن روز، امام علیه السلام مرا به حضور خواست و فرمود: هم اکنون نزد آن برده فروش برو و از او بپرس بهای آن کنیز چقدر است؟ هر مبلغی که معین کرد، بگو می پذیرم.آنگاه من نزد مرد مغربی رفتم و بعد از دقایقی خرید و فروش انجام گرفت. برده فروش به من گفت: کنیز را به تو فروختم؛ ولیکن آن مردی که دیروز همراهت آمده بود، چه کسی بود؟ گفتم: مردی از تیرة بنی هاشم. پرسید: از کدام (خاندان) بنی هاشم؟ گفتم: بیش از این نمی دانم. در این موقع گفت: حالا تو گوش کن! همانا این کنیز جوان، داستانی دارد: وقتی او را از دورترین نقاط مغرب خریدم، (در مسیر) بانویی از اهل کتاب (مسیحی یا یهودی) با من ملاقات کرد و پرسید: این دختر ممتاز، همراه تو چه می کند؟! گفتم: او را برای خود خریده ام. بانوی اهل کتاب گفت: «ما ینبغی أن تکون هذه الوصیفة عند مثلک» سزاوار نیست این کنیز جوان همراه فردی مانند تو باشد. « انّ هذه الجاریی ینبغی أن تکون عند خیر أهل الارض» بلکه او شایستة همسری بهترین مرد روی زمین است.« فلا تلبث عنده الاّ قلیلاً حتّی تلد منه غلاماً یدین له شرق الارض و غرب ها» چرا که پس از سپری شدن مدت زمانی از زندگی مشترک این کنیز و آن مرد، پسری از آنان متولد خواهد شد که شرق و غرب، مطیع او خواهند گردید. هشام می گوید : آن کنیز (نجمه) را نزد امام کاظم علیه السلام بردم... (17)امام کاظم (علیه السلام) پس از خریدن نجمه به عدّه ای از یارانش فرمود: «سوگند به خدا! من این کنیز را نخریدم مگر به دستور و وحی خدا.» همچنین فرمودند: «در عالم خواب، پدرم و جدّم را دیدم ... آنان به من فرمودند: " ای موسی! برای تو از این کنیز بهترین اهل زمین بعد از تو، متولد خواهد شد... " » (18)امام صادق(ع) نیز به فرزندش امام موسی کاظم(ع) چنین فرمود: «إنّ عالمَ آلِ محمد لَفی صُلبِکَ و لَیتَنی اَدرَکتُه فإنّه سُمّیَ امیرالمؤمنین علیٍّ(ع)» (19) همانا عالم آل محمد در صلب توست و ای کاش او را درک می کردم، همانا او همنام امیرالمؤمنین علی(ع) است .در روایات دیگری امام صادق(ع) در ضمن معرفي حضرت موسي کاظم(ع)، به عنوان امام پس از خود ميفرمايد : «قال یخرج الله عزوجل منه غوث هذه الامة و غیاثها » خداوند از فرزندان او کسي را قرار ميدهد که دادرس و فریادرس این امت است. «و علمها و نورها و فضلها و حکمتها » علم و نور و فهم و حکمتهاي امت اسلام، همه در او جمع است. «خیر مولود و خیر ناشیء» او بهترين مولود و نيکوترين فرزند امت است.« یحقن الله عزوجل به الدماء » خداوند به وسيله ي او خون مسلمانان را حفظ ميکند « و يصلح به ذات البين » ميان مردم صلح و آشتي برقرار ميسازد« و يلم به الشعث » پراکندگيها را برطرف ميکند« و يشعب به الصدع » نابسامانيها را سامان ميبخشد«و يکسو به العاري» برهنگان را ميپوشاند« و يشبع به الجائع » گرسنگان را سير ميکند «و يومن به الخائف» آنکه بیمناک است در سایه حکومت او به ایمنی می رسد « و ينزل به القطر» به گل وجود او باران ميفرستد،« و ياتمر له العباد»و بندگان را به فرمانبرداري واميدارد (20) .
معجزه امام رضا علیه السلام و شفای بیمار
قافله ای از خراسان به طرف کرمان حرکت میکرد. در بین راه، دزدان بر اهالی کاروان حمله کردند و مردی را که گمان می‌کردند ثروتمند است گرفتند و روزهای زیادی او را در میان برف حبس کردند، دهانش را پر از برف کردند تا مجبور شود جای پول های خود را بگوید. سرانجام زن یکی از دزدان بر این مرد ترحم کرد و او را آزاد ساخت. مرد فرار کرد ولی در اثر شکنجه، دهان و زبانش به‌شدت آسیب دیده بود، به‌طوری که دیگر قادر به سخن گفتن نبود.شبی در خواب دید که مردی می گوید حضرت رضا علیه السلام وارد خراسان شده. نزد او برو و دوای درد خود را بخواه. او هم در خواب نزد امام رفت و امام به او فرمود:«زیره و سیسنبر و نمک را بکوب و در دهان خود نگاه دار. خوب می شوی.» مرد از خواب بیدار شد ولی به خواب خود اعتنائی نکرد، و سرانجام خود را به نیشابور رساند. به او گفتند امام از نیشابور رفته و اکنون به رباط سعد رسیده است.
مرد به رباط سعد رفت و خدمت امام رسید، با سختی فراوان جریان دزدان را تعریف کرد و از امام خواست او را شفا ببخشد.امام بلافاصله فرمود:«برو همان دستوری را که در خواب به تو دادم، عمل کن!» مرد به دستور امام عمل کرد و خوب شد. (21)در آستانه ولادت چنین امام بزرگواری هستیم، از همین جا رو به بارگاه ایشان سلام می دهیم :« أَلسَّلامُ عَلَیکَ یا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضآ أَلمُرتَضی » ان شاءالله خداوند متعال زیارت این امام همام را نصیب و روزی همه ما بگرداند.چند نکته به اختصار بگویم و خطبه ها را جمع کنم.
سالروز پیروزی حزب الله لبنان درجنگ 33روزه:
در این هفته ، سالروز پیروزی قهرمانانه حزب الله لبنان را در جنگ 33 روزه بر ارتش سرتاپا مسلح اسرائیل داریم. این روز راهم تبریک عرض می کنیم. به لطف خداوند، اسرائیل روز به روز ضعیف تر است. اسرائیلی که ادعای قدرت میکرد در مقابل نیروهای حزب الله اینگونه حقیرانه شکست خوردند.این روز ، روز مقاومت اسلامی است. واقعا امروز حزب الله ، نقش مهمی را در سوریه و یمن و .. دارد. خداوند سیدحسن نصرالله و سربازان باوفای ولایت وشیعیان لبنان را در پناه خود حفظ بفرماید.
بازگشت آزداگان به میهن اسلامی:
بازگشت افتخار آفرین اولین گروه آزادگان را نیز در پیش رو داریم. این روز را به فرماندار محترم،بخشدار محترم و همه آزادگان عزیز و سرافراز مان که چون شیر مرد استقامت کردند ،تبریک عرض می کنم. در واقع صدامیان اسیر این آزادمردان بودند.
کودتای28 مرداد:
سالروز کودتای امریکایی انگلیسی 28 مرداد برای بازگرداندن طاغوت را نیز در این هفته داریم.برادران و خواهران مکرمه تاریخ ما پر از درس و عبرت است. هر طیف و هر گروهی که به امریکا خوش بین باشد،شکست خواهد خورد. در نهضت ملی شدن صنعت نفت ،مرجع زمان آیت الله کاشانی با مصدق همراهی کردند و طاغوت از ایران فرار کرد.بعد از آن مصدق نخست وزیر شد وصنعت نفت ملی شد. ولی هنگامی که ملی گراها به حاکمیت دست پیدا کردند ،شروع به اختلاف افکنی کردند،مصدق هم اولین کاری انجام داد، یاران آیت الله کاشانی از جمله شهید نواب صفوی را دستگیر کرد. مردم نیز با مشاهده کارهای مصدق ، کم کم دست از حمایت او برداشتند.اختلاف به حدی رسید که منجر به کودتا شد ولی امریکایی ها هیچ حمایتی از مصدق نکردند.
مانند امروز که ترکیه با وجود همه خوش خدمتی هایی که برای امریکایی ها و سعودی ها کردند،همه دیدم که چگونه می خواستند کودتا کنند و آنها را از میان بردارند.یا همه دیدم که چگونه مردم مصر قیام کردند و اخوانی ها روی کار آمدند و مردم به مرسی رای دادند و مرسی رئیس جمهور شد ولی او به جای اینکه با کشورهای مسلمان رابطه خوب برقرار کند،با امریکایی ها و اسرائیلی ها دست دوستی داد تا اینکه باز بر علیه او کودتا کردند وامروز مرسی انقلابی در زندان و رئیس جمهور جنایتکار قبلی آزاد است. اینها همه برای ما درس است که امریکایی ها قابل اعتماد نیستند و وقتی به هدف خودشان رسیدند به هیچ کس رحم نمی کنند. کسانی که فکر می کنند اگر زمینه را برای ارتباط با امریکا فراهم کنیم ،خودشان روی کار بیایند، بدانند هرگز ! امریکایی ها آنها رحم نمی کنند. اگر خدای نکرده روزی امریکا روی کار بیاید،همه را کنار می زند، امریکایی ها به کسی وفا نمی کنند. وقتی بین مصدق و آیت الله کاشانی اختلاف شد،چند روز مانده به کودتا آیت الله کاشانی نامه ای به آقای مصدق نوشت با این مضمون :
حضرت نخست وزیر معظم جناب آقای دکتر مصدق دام اقباله
«گرچه امکانی برای عرایضم باقی نمانده است ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است…. خودتان بهتر از هر کسی می‌دانید که تمام هم و غمم در نگهداری دولت جنابعالی است که خودتان به بقای آن مایل نیستید از تجربیات روی کار آمدن قوام و لجبازی‌های اخیر بر من مسلم است که می‌خواهید مانند سی‌ام تیر کذائی یکبار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید. حرف اینجانب را درخصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندم نشنیدید مرا لکه حیض کردید خانه‌ام را سنگ باران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را که ترس داشتید شما را ببرد بستید حالا نه مجلسی هست و نه تکیه گاهی برای این ملت گذاشته‌اید. زاهدی را که من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل کنترل نگه داشته بودم با لطایف الحیل خارج کردید و حالا همانطور که واضح بود درصدد به اصطلاح کودتا است.اگر نقشه شما نیست که مانند سی ام تیرماه عقب نشینی کنید و به ظاهر قهرمان بمانید… همان طور که گفتم آمریکا ما را در گرفتن نفت از انگلیسی‌ها کمک کرد حالا به صورت ملی و دنیاپسندی می‌خواهد به دست جنابعالی این ثروت ما را به چنگ آورد و اگر واقعاً با دیپلماسی نمی‌خواهید کنار بروید این نامه من سندی است در تاریخ ملت ایران که من شما را با وجود همه بدی‌های خصوصی‌تان نسبت به خودم از وقوع حتمی یک کودتا توسط زاهدی که مطابق با نقشه‌های خود شماست آگاه کردم که فردا جای هیچ گونه عذری نباشد اگر براستی در این فکر اشتباه می‌کند با اظهار تمایل شما…. سید مصطفی و ناصر خان قشقایی را برای مذاکره، خدمت می‌فرستم. سیدابوالقاسم کاشانی»
پاسخ مصدق به نامه آیت الله کاشانی:
دکتر مصدق در پاسخ نامه آیت الله کاشانی نوشت:«۲۷ مرداد ماه مرقومه حضرت آقا توسط آقای حسن سالمی زیارت شد اینجانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم. والسلام. دکتر محمد مصدق.»حضرت آیت الله جوادی آملی می فرمودند: در روز کودتای 28 مرداد، مردم طرف صبح در میدان می گفتند : درود بر مصدق و همان مردم بعدازظهر در کودتا می گفتند: مرگ بر مصدق .حتی یک میوه فروشی، طرف صبح می گفت بیایید شاه میوه دارم ، مردم همه میوه های او را خراب کردند که چرا اسم شاه را به زبان آوردی. بعد از ظهر هم بعد از کودتا شاه برگشت، از همین انقلاب صنعت نفت، طاغوت بیرون آمد و چه جنایاتی را انجام داد.اختلاف اینگونه است. اصولگرا و اصلاح طلبان باید وحدت داشته باشید و پشت سر رهبر قدم بردارید.وحدت عامل نجات است و اختلاف باعث نابودی کشور خواهد شد. ما باید حدفاصل خودمان را با امریکا حفظ کنیم. نتیجه خوشبینی به امریکا شد کودتای 28 مرداد و امروز هم نتیجه خوشبینی به امریکا بازگشت طاغوت است. ان شاءالله با وحدت و همدلی مانع از تکرار تاریخ و برگشت طاغوت خواهیم شد.
پی نوشت:
1- نهج‌البلاغه ، خطبه ۱۷۳
2- الجمل، ص ۸۱ / الفصول المختارة، ص ۱۳۵ و ۹۷ و ۲۱۱ و ۲۲۴ و ۳۳۹ / إعلام الورى، ج ۱، ص ۳۱۶
3- تفسير عياشي، ج2، ص32، اثبات الهداة، ج3، ص550
4-نصر بن مزاحم بن سيار منقري، وقعه صفين، ص 521، چاپ كتابخانه آيت‌الله مرعشي نجفي، قم، سال نشر ۱۴۰۳ هـ . ق.
5- طبقات الکبیر. ج 1. بخش 1. ص 57.
6- بحار الانوار، ج 44، ص 48.
7- تاريخ الأمم والملوك ج4 ص440 و 441 و (ط مؤسسة الأعلمي) ج3 ص461 و 462 وراجع: الفصول المهمة لابن الصباغ ج1 ص358 والكامل في التاريخ ج3 ص197 و 198.
8- تاریخ الطبری، ج 4، ص 429، انساب الاشراف، ج 2، ص 218
