سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

آموزش زنان در صدر اسلام

ارسال شده توسط: مدیربازدید شده: 706 مرتبه
دسته: بانوانتاریخ: 1388.11.04
 
آموزش زنان در صدر اسلام ((قسمت اول))
نعمت الله صفرى


مقدمه
ظهور اسلام علاوه بر آنكه تحولى عظيم در جايگاه اجتماعى و حقوقى زنان پديد آورد, همچنين باعث ايجاد نقطه عطفى تاريخى در جايگاه فرهنگى آنان شد كه يكى از مظاهر آن تحول در مسايل آموزش زنان بود.

بررسى سير اين تحول به ويژه در نقاط آغازين آن به خوبى مى تواند نقش دين اسلام و آورنده آن و نيز آموزه هاى دينى را در پديد آمدن اين نقطه عطف تبيين نمايد.

تنها مقايسه كوتاهى ميان تعداد انگشت شمار زنان فرهنگى عصر جاهليت با حجم عظيم آنها پس از ظهور اسلام به بهترين وجه عظمت اين تحول را نشان مى دهد. كه در اين راستا مى توانيم به عنوان نمونه از كتب شرح حال اصحاب پيامبر اكرم(ص) و نيز كتب راوىشناسى بهترين بهره را ببريم. زيرا اين گونه كتب معمولا بخشى را به زنان اختصاص داده و به شرح حال و احيانا ذكر روايات آنها كه از پيامبر(ص) نقل كرده اند, مى پردازند.

به عنوان مثال هشتمين و آخرين جلد كتاب عظيم محمد بن سعد (230ق) يعنى الطبقات الكبرى به زنان اختصاص يافته و در آن شرح حال 498 زن كه در زمان پيامبر اكرم(ص) مى زيسته و به عنوان اصحاب آن حضرت(ص) مطرح بوده اند, آورده شده است.

پس از آن در كتاب معرفه الصحابه نوشته ابونعيم اصفهانى (339 ـ 430ق) نام 493 زن صحابى آمده است.

اين تعداد در كتاب ((الاستيعاب فى معرفه الاصحاب)) ابن عبدالبر قرطبى (368 ـ 463ق) 402 نفر مى باشد, اما كمتر از دو قرن بعد, ابن اثير جزرى (555 ـ 630 ق) در كتاب ((اسد الغابه فى معرفه الصحابه)) مى تواند به نام 1022 نفر از زنان صحابى دسترسى پيدا كند.

پس از آن در كتاب ((الاصابه فى تمييز الصحابه ابن حجر عسقلانى)) (774 ـ 852ق) به نام 1550 زن برخورد مى كنيم كه گرچه نويسنده صحابى بودن بسيارى از آنان را مردود مى شمرد, اما تنها ذكر نام آنان دلالت بر ورود آنها در مسايل فرهنگى در زمان نزديك به عصر پيامبر اكرم(ص) مى باشد.

در دوره معاصر تنى چند از نويسندگان به جمعآورى شرح حال زنان صحابى با استفاده از منابع كهن برآمده اند كه از آن جمله مى توانيم به كتاب ((حياه الصحابيات)) نوشته خالد عبدالرحمن العك اشاره نماييم كه در دو جلد سامان داده شده است. همچنين مى توانيم از كتاب ((موسوعه حياه الصحابيات)) نوشته محمدسعيد مبيض ياد نماييم كه در آن نام 1524 زن صحابى آمده است.

و نيز عبدالصبور شاهين دو جلد كتاب تحت عنوان ((صحابيات حول الرسول)) پديد آورده است.(1)

اين بررسى مقايسه اى را مى توانيم در ابعاد ديگر فرهنگى همچون شعر و ادبيات در كتب عبدالامير مهنا همچون معجم النسإ الشاعرات فى الجاهليه و الاسلام (شامل شرح حال 504 زن شاعر), اخبار النسإ فى كتاب الاغانى (شامل شرح حال 180 زن) و اخبار النسإ فى عقد الفريد (شامل شرح حال 250 زن) پى گيرى نماييم.(2) همچنين كتبى همچون ((المرإه العربيه فى جاهليتها و اسلامها)) نوشته عبدالله عفيفى و كتاب ((الاسلام و المرإه)) نوشته سعيد افغانى در اين راستا مفيد است. اما آنچه در اين مقاله مورد نظر ماست, به دست آوردن نكاتى در مورد مسايل آموزش زنان در عصر پيامبر اكرم(ص) و بعد از آن, تا پايان دوره صحابه مى باشد كه مواردى همچون مواد آموزشى, مكان آموزش و زنان استاد را مورد توجه قرار مى دهد.


1ـ آموزش زنان در جاهليت
در دوره جاهليت عمده مواد آموزشى زنان, مواد عملى همچون خانه دارى, مواظبت از شتر, برافراشتن و نگه دارى چادر بود كه معمولا معلمان آنها مادرانشان بودند و از آنجا كه دختران را در سنين پايين شوهر مى دادند, در دوره كوتاه مدت زندگانى آنها در خانه پدران, سعى مى كردند تمام امور مربوط به چرخاندن يك زندگى را كه در آن زمان بر عهده زنان بود, به آنان بياموزند.(3) در اين دوره به نامهاى اندكى از زنان برخورد مى كنيم كه مرزهاى آموزشهاى عملى رايج را درنورديده و مواد آموزشى ديگرى همچون شعر و كتابت را نيز فرا گرفته اند و بلكه در مواردى گوى سبقت را از مردان ربوده اند.

از اين گونه زنان مى توانيم از ((ام جندب)) همسر امروالقيس ياد نماييم كه به مقامى رسيده بود كه او را به عنوان داور در اشعار مى پذيرفتند و در موردى بين همسرش و شخصى به نام علقمه داورى كرده و حكم به سود علقمه و به زيان شوهرش داد. (4)

همچنين مى توانيم از زنى به نام خنسإ دختر عمرو بن حارث شريد ياد نماييم كه در بازار اقتصادى, فرهنگى عكاظ هشت اشكال به يكى از شعرهاى حسان بن ثابت وارد كرد كه مورد پذيرش واقع شد.(5)

دختر او عمره در زمان پيامبر اكرم(ص) در مرثيه سرايى مشهور شده بود و چنين گفته شده است كه پيامبر اكرم(ص) به اشعار او گوش فرا مى داد.(6) همچنين در باره اعشى يكى از بزرگترين شاعران جاهليت چنين گفته شده كه او به دخترش درس مى داد و اين دختر به مرور چنان صاحب ذوق گرديد كه پدرش به نظرات او در مورد اشعار تازه سروده اش ارج مى نهاد.(7)

در ماده آموزشى ديگر يعنى كتابت, معمولا به گفته بلاذرى اكتفا مى شود كه در هنگام معرفى كاتبان دوره جاهليت و اوايل اسلام از تعدادى از كاتبان زن نام مى برد كه بعضى از آنها قبل از ورود اسلام به مدينه نيز از اين علم بهره داشته اند كه از آن جمله مى توان از شفإ دختر عبدالله عدويه, ام كلثوم دختر عقبه و عائشه دختر سعد ياد كرد. كه در باره عائشه گفته شده است كه كتابت را از پدرش آموخت.(8)

اگر بتوانيم كهانت را به عنوان يك ماده آموزشى دوره جاهليت به شمار آوريم, به نام بعضى از زنان برخورد مى كنيم كه در آن سرآمد ديگران شده بودند به گونه اى كه از فرسنگها فاصله براى نظرخواهى به نزد آنان مى رفتند. از آن جمله مى توانيم از زنى به نام قطبه يا سجاح ياد كنيم كه در خيبر مى زيسته است و چنانچه گفته شده است, عبدالمطلب در ماجراى ذبح فرزندش عبدالله همراه با تنى چند از قريشيان به نزد او رفته اند و همو بود كه اشاره به ذبح شتران به جاى ذبح عبدالله نمود.(9) و هر چند در اصل اين داستان, بتوانيم تشكيك كنيم اما اجمالا مى توانيم وجود بعضى از زنان كاهن را از آن و داستانهاى مشابه اثبات نماييم.


2ـ آموزش زنان در زمان پيامبر اكرم(ص)

الف ـ دوره مكه
با بررسى دوره مكه در مى يابيم كه پيامبر اكرم(ص) از همان آغاز بعثت, دعوت خود را مخصوص مردان نگردانيده و پيام خود را مستقيم يا غير مستقيم به گوش زنان نيز رسانيده است و شاهد آن حضور نسبتا چشمگير زنان در حوادث مختلف اين دوره است.

از نكات جالب توجه اين دوره آنكه اولين زنى كه از سوى پيامبر اسلام(ص) دعوت به پذيرش اسلام شد و اسلام را پذيرفت, يك زن يعنى همسر آن حضرت(ص), خديجه(س) بود. و همو بود كه اولين بار مواد آموزشى دين اسلام از سوى پيامبر اكرم(ص) به او تعليم داده شد.

در اين باره چنين گفته شده است كه پيامبر اكرم(ص) خود وضو و نماز را از جبرئيل(ع) فرا گرفت و چون جبرئيل رفت, پيامبر اكرم(ص) به نزد خديجه آمده و وضو و نماز را به او تعليم داده و هر دو به نماز ايستادند.(10) پس از خديجه, فاطمه بنت اسد مادر حضرت على(ع) دومين زن مسلمان بود.(11)

شهادت اولين زن مسلمان در همان اوايل بعثت يعنى سميه مادر عمار ياسر,(12) بهترين دليل بر رسوخ تعاليم اسلامى در ميان زنان مى باشد.

همچنين حضور آگاهانه تعدادى از زنان مسلمان همراه شوهران خود در هجرت به حبشه,(13) نشانگر آشنايى آنان با تعاليم و معارف اسلامى مى باشد كه مستقيما توسط پيامبر اكرم(ص) و يا غير مستقيم توسط شوهرانشان به آنان آموزش داده شده بود.

در داستان اسلام عمر به نكته تازه اى در آموزش زنان برخورد مى كنيم و آن فراگيرى معارف اسلام توسط يك زوج از يكى از اصحاب باسابقه است. در اين داستان مشاهده مى نماييم كه فاطمه خواهر عمر به همراه همسرش سعيد بن زيد در خانه خود پذيراى خباب بن ارت مى شده و او به آنها تعليم قرآن مى داده است.(14) در همين داستان به اين نكته برخورد مى كنيم كه وقتى عمر به قصد كشتن پيامبر اكرم(ص) به سوى او رفت, آن حضرت(ص) در ميان چهل تن از ياران خود كه شامل زن و مرد مى شد, در خانه اى در نزديكى صفا به آموزش قرآن و معارف اسلامى مشغول بود.(15)


ب ـ دوره مدينه
با استقرار دولت پيامبر اكرم(ص) در مدينه و پى ريزى شالوده هاى اولين حكومت اسلامى و بنيانگزارى مسجد براى عبادت و تعليم معارف اسلامى, آموزش زنان نيز دچار تحولى شگرف شد.

مواد آموزشى زنان را مى توان در اين دوره به دو بخش اسلامى و غير اسلامى تقسيم نمود.


1ـ مواد آموزشى اسلامى
منظور از اين مواد علومى مانند قرآن, مسايل اخلاقى و مسايل حلال و حرام است كه متكفل اصلى آن اسلام و شخص پيامبر اكرم(ص) بود و بر فرض عدم اسلام, خبرى از آنها نمى بود.

گرچه طبيعتا علاوه بر آموزش مستقيم اين علوم توسط پيامبر اكرم(ص) به زنان, بايد آموزشهاى غير مستقيم كه عمدتا توسط همسران يا فرزندان آنان صورت مى گرفت, وجود داشته باشد, چنانچه پيامبر اكرم(ص) خود به اين نوع تعليم تشويق مى نمود. (16) اما در ميان نصوص بيشتر به بخش اول برخورد مى كنيم.

از اين رو ما در اينجا استاد را شخص پيامبر اكرم(ص) فرض نموده و به بررسى نصوصى در اين باره, مى پردازيم.

اين بخش خود از نظر كيفيت آموزشى به دو قسمت عمومى و خصوصى تقسيم مى شود.

در بخش عمومى عمدتا مكان آموزش مسجد و به ويژه مسجد النبى(ص) بوده كه پيامبر اكرم(ص) در آن به بيان معارف اسلامى مى پرداخته است. و گاهى نيز از خانه يا مكانهاى ديگر به عنوان مكان آموزشى استفاده مى شده است.

در اين دوره به نصى تاريخى برخورد مى كنيم از اين قرار كه زنان مدينه به نزد پيامبر اكرم(ص) رفته و مى گويند:

اى پيامبر خدا(ص) مردان بر ما فزونى يافته اند, پس روزى را مخصوص ما قرار ده (كه در آن به تعلم مسايل اسلامى بپردازيم). و پيامبر اكرم(ص) روزى را مخصوص آنان قرار داد كه در آن به وعظ و تعليم و تذكر آنها مى پرداخت.))(17) همچنين از زنى به نام ام هشام دختر حارثه بن نعمان نقل شده است كه مى گفت: ((من سوره ((ق و القرآن المجيد)) را از زبان پيامبر اكرم(ص) فرا گرفتم كه هر روز جمعه آن را بر بالاى منبر مى خواند.))(18)

اين نص نشان دهنده حضور فعال زنان در مسجد و فراگيرى احكام از زبان پيامبر اكرم(ص) است.

پيامبر اكرم(ص) نيز در هنگام سخنرانيهاى عمومى در مسجد عنايت ويژه اى به رساندن پيام خود به زنان داشت. در يكى از روايات از قول ابن عباس چنين نقل شده است كه در روز عيد فطر پيامبر اكرم(ص) پس از پايان سخنرانى خود كه در آن به تشريح زكات فطره (صدقه) پرداخته بود, احتمال داد كه زنان صحبتهاى او را نشنيده باشند, از اين رو به موعظه آنان پرداخت و آنان را فرمان به پرداخت فطريه (صدقه) نمود.(19)

زنان نيز خود به فراگيرى مسايل و معارف اسلامى اهتمام داشتند و در اين راستا پرسشهاى فراوانى از پيامبر اكرم(ص) مى نمودند و حتى باعث نزول وحى در مواردى مى شدند. در گزارشى از عايشه چنين آمده كه او زنان انصار را از آن جهت كه حيا مانع پرسشهاى دينى و فقهى آنان نمى شد, مدح مى نمايد.(20)

همچنين در باره يكى از زنان به نام اسمإ دختر يزيد چنين آمده كه او خود كيفيت غسل حيض را از پيامبر اكرم(ص) پرسيد.(21)

همچنين از زنى به نام ام كثير چنين نقل شده كه همراه با خواهرش به نزد پيامبر اكرم(ص) مى رود و مى گويد: خواهرم مى خواهد مسإله اى بپرسد, اما خجالت مى كشد. پيامبر اكرم(ص) مى فرمايد: بپرسد, زيرا طلب علم واجب است. و خواهرش در باره فرزندش كه كبوتربازى مى كند, مى پرسد و پيامبر اكرم(ص) جواب مى دهد كه اين بازى, بازى منافقان است.(22)

نكته جالب در اين روايت استدلال پيامبر اكرم(ص) به جمله ((طلب العلم فريضه)) است كه در اين مورد كه مخاطب او يك زن است آورده است كه همين مطلب تإكيدى بر عدم اختصاص آموزش دانش به صورت مطلق به مردان مى باشد.

در نقل ديگرى چنين آمده كه زنان مجلسى تشكيل داده و در آن از نابرابرى امتيازات معنوى مردان و زنان همانند جهاد شكايت كردند و فرستاده اى را به نمايندگى خود به نام اسمإ دختر يزيد به نزد پيامبر اكرم(ص) فرستادند تا از علت اين نابرابرى پرسش نمايد. پيامبر اكرم(ص) در جواب, نيكوهمسردارى كردن زن را همانند جهاد به حساب آورد.(23)

از مواردى كه پرسش زنان منجر به نزول آياتى شد, مى توان داستان شإن نزول سوره مجادله را ذكر كرد كه در آن چنين آمده كه مردى به نام اوس بن صامت همسرش خوله دختر ثعلبه را ظهار كرد.(24) و از آنجا كه حكم ظهار در جاهليت حرمت دائمى زن بر مرد بوده زن به نزد پيامبر اكرم(ص) رفته و حكم آن را در اسلام پرسيد و وقتى پيامبر اكرم(ص) همان حكم جاهلى را براى او بيان كرد, زن با پيامبر اكرم(ص) چندين بار مجادله كرد تا بالاخره, حكمى جديد از سوى خداوند نازل شد.(25)

در اين دوره به مواردى نيز برخورد مى كنيم كه پيامبر اكرم(ص) در مكانى غير از مسجد به تعليم زنان مى پرداخت, چنانكه در خانه به تعدادى از زنان روش غسل ميت دادن فرزندش زينب را تعليم داد.(26)

بخش آموزش خصوصى پيامبر اكرم(ص) را مى توان به سه قسمت آموزش به دخترش حضرت فاطمه زهرا(س), آموزش به همسرانش و آموزش به زنان ديگر تقسيم نمود.

از بعضى از روايات شيعه و اهل سنت چنين برمىآيد كه حضرت فاطمه زهرا(س) داراى كتابى به نام ((كتاب فاطمه (عليهاالسلام))) يا ((مصحف فاطمه (عليهاالسلام))) يا ((صحيفه الزهرا (عليهاالسلام))) بوده كه طبق يك قول در آن مطالبى كه پيامبر اكرم(ص) در زمان حيات خود املإ مى كرده و حضرت زهرا(س) مى نوشته, جمعآورى شده بود. (27)

از بعضى از روايات شيعه چنين برمىآيد كه اين كتاب داراى حجمى عظيم معادل سه برابر حجم قرآن بوده(28) و در آن مطالب و معارفى فراتر از معمول وجود داشته است. به گونه اى كه امام صادق(ع) در برخى از پيشگويى هاى خود به مطالب آن كتاب استناد مى نمايد.(29)

بهترين شاهد بر آموزش خصوصى پيامبر اكرم(ص) به همسرانش, روايات فقهى و غير فقهى فراوانى است كه تنها راويان آن تنى چند از همسران پيامبر اكرم(ص) همچون عائشه, ام سلمه و حفصه مى باشند كه اين روايات در بسيارى از كتب معتبر اهل سنت پراكنده شده است.

حتى بعضى را نظر بر اين است كه علت آنكه پيامبر اكرم(ص) مى توانسته بيش از چهار همسر داشته باشد آن است كه خداوند به اين وسيله خواسته است تا هم ظواهر شريعت و هم بواطن آن به مردم منتقل شود و از آنجا كه پيامبر اكرم(ص) داراى بيشترين حيإ بوده است, و خود مستقيما نمى توانسته بسيارى از احكام فقهى را براى مردم بيان كند, از اين رو خداوند اين ويژگى را براى او قرار داده تا بسيارى از بواطن شريعت كه منظور همان احكام معاشرتهاى خصوصى و نيز مسايلى همچون غسل, حيض, عده و همچنين نشانه هاى روشن نبوت او و كوشش آن حضرت(ص) در عبادت بود, به وسيله همسرانش براى مردم بيان شود و بدين وسيله بيان شريعت تكميل گردد.(30)

البته ما اين قول را به عللى همچون كفايت چهار همسر در نقل مطالب مورد نظر, (چنانچه واقعيت آن است كه بيشتر روايات اين چنين پيامبر اكرم(ص) توسط دو يا سه همسر آن حضرت(ص) بيان شده است.) و نيز عدم ظرفيت همسران پيامبر اكرم(ص) براى تحمل و نقل بسيارى از جوانب باطنى شريعت و امكان انتقال آن معارف به ياران والامقام آن حضرت(ص) همچون حضرت على(ع), نمى پذيريم و معتقديم كه ويژگى تجويز بيش از چهار همسر براى آن حضرت(ص) دلايل ديگرى داشته است, اما به هر حال بر اين نكته معترفيم كه پيامبر اكرم(ص) بسيارى از مسايل روابط خصوصى و نيز مسايل زنانه را به همسران خود تعليم داده است تا آنها, آن مسايل را براى ديگران بيان نمايند.

و اما بخش سوم آموزشهاى خصوصى آن حضرت(ص) به زنان يعنى آموزش به زنان بيگانه را مى توان در شرح حال بسيارى از زنان صحابى يافت.

به عنوان مثال در باره زنى به نام ربيع دختر معوذ چنين آمده كه پيامبر اكرم(ص) فراوان به خانه او مى رفت و او از آن حضرت(ص) احكام دين را فرا مى گرفت و به جايى رسيده بود كه بعدها اصحابى همچون ابن عباس از او برخى سوالات فقهى مى پرسيدند.(31)

و نيز از زنى به نام ام سليم برخى از معارفى كه پيامبر اكرم(ص) در آموزش خصوصى به او تعليم داده نقل شده است.(32)

و جالب آن است كه راوىشناسان اهل سنت با روايات اين گونه زنان و نيز زنان راوى در طبقات بعدى به صورت خوشبينانه عمل كرده اند و روايات آنها را معمولا پذيرفته اند تا جايى كه ذهبى يكى از بزرگترين راوىشناسان چنين گزارش مى دهد:

((و ما علمت فى النسإ من اتهمت و لا من تركوها))(33) يعنى ((ميان زنان موردى را سراغ ندارم كه متهم (به دروغگويى شده باشد.) و نيز موردى را سراغ ندارم كه حديث شناسان از روايت آنها روىگردان شده باشند.)) و از بعضى چنين نقل شده كه در هنگام تعارض روايات زنان با روايات مردان, روايات زنان پذيرفته مى شود.(34)

البته اين سخن بر اساس ملاكهاى عالمان شيعى پذيرفته نيست و برخى راويان زن نيز, روايتشان از درجه اعتبار ساقط است.


2ـ مواد آموزشى غير اسلامى
منظور از اين مواد, ماده هاى آموزشى همچون كتابت, شعر, طب و ديگر علوم مى باشد كه گرچه ممكن است مطالبى مرتبط با آنها از زبان پيامبر اكرم(ص) نقل شده باشد, اما متكفل اصلى آنها آن حضرت(ص) نمى باشد و به عبارت ديگر هدف از بعثت آن حضرت(ص) تعليم اين گونه علوم نبوده است زيرا اين علوم, علومى است كه بشر بدون نياز به وحى نيز امكان دسترسى به آنها را دارد.

از مهمترين مواد آموزشى اين چنينى مى توان ((كتابت)) را نام برد. از بعضى از گزارشها چنين برمىآيد كه در هنگام حضور پيامبر اكرم(ص) در مدينه, تنى چند از زنان همانند كريمه دختر مقداد داراى قدرت نوشتن بوده اند.(35) همچنين در باره تنى چند از زنان پيامبر اكرم(ص) همچون عائشه و ام سلمه چنين آمده كه آنها داراى قدرت خواندن بوده اند, اما نمى نوشته اند.(36)

از نكات جالب در اين باره آن است كه يكى از زنان كاتب در جاهليت به نام شفإ دختر عبدالله عدويه به حفصه همسر پيامبر اكرم(ص) كتابت را آموزش مى داده است و حضرت(ص) از او مى خواهد تا بعضى از مطالب ديگر را نيز به او ياد دهد.(37)

از ديگر مواد آموزشى اين دوره شعر است كه به نام زنانى شاعر كه حتى بعضى از آنها در مورد توجه پيامبر اكرم(ص) بوده اند, برخورد مى نماييم.

از جمله اين زنان عمره دختر خنسإ است كه چنانچه گفتيم, متبحر در مرثيه سرايى بوده و پيامبر اكرم(ص) به مرثيه هاى او گوش فرا مى داده است.(38)

صفيه عمه پيامبر اكرم(ص) و نيز ام ذر همسر ابوذر دو تن از شاعرانى هستند كه در اين دوره مطرح مى باشند.(39)

از ديگر مواد آموزشى زنان در اين دوره, علم طب مى باشد كه گرچه شاهد زنانى ماهر در بخشى از آن همچون مداواى مجروحان مى باشيم اما در بيشتر موارد از چگونگى فراگيرى و آشنايى آنان از اين علم بى خبريم.

در هنگام گزارش بعضى از جنگهاى پيامبر اكرم(ص) به نام زنانى برخورد مى كنيم كه همراه سپاه بوده و در خيمه هاى ويژه اى به مداواى مجروحان مى پرداخته اند. ابن عباس در باره اين گونه زنان مى گويد: پيامبر اكرم(ص) آنها را همراه خود در جنگ مى برد و آنها به مداواى مجروحان مى پرداختند و از غنيمت جنگى, سهم مى بردند.))(40)

يكى از زنان مى گويد: ((ما شش زن بوديم كه در جنگ خيبر همراه پيامبر اكرم(ص) بوديم و به مجروحان دارو مى داديم و به آنها شربت (سويق) مى نوشانديم. و وقتى كه دژ خيبر گشوده شد, پيامبر اكرم(ص) به ما سهمى از غنايم معادل سهم مردان داد. ))(41)

كعيبه دختر سعد اسلميه يكى از اين زنان است كه در خيبر شركت داشته است و در باره او چنين نقل شده كه پيامبر اكرم(ص) مكانى را در مسجد مدينه براى او در نظر گرفت كه در آنجا به مداواى مجروحان و طبابت بيماران اشتغال داشت.(42)

رفيده نام زنى از قبيله اسلم است كه پيامبر اكرم(ص) نيز خيمه اى براى او در مسجد خود برپا كرده بود كه در آنجا به مداواى بيماران مى پرداخت كه از جمله بيماران او مى توان از سعد بن معاذ ياد كرد.(43) از زنان ديگرى همچون ربيع دختر محوذ, ليلى غفارى, معاده غفارى, ام ايمن, ام سنان اسلمى, ام كبشه قضاعى, ام روقه انصارى, ام سلمه نيز به عنوان مداواكنندگان مجروحان جنگى ياد شده است.(44)

از نكات جالب در اين باره گزارشى از عائشه است كه در آن كيفيت دانش طبى او نقل شده است. هنگامى كه خواهرزاده او عروه بن زبير از دانش طبى خاله اش در شگفت مى ماند, سوال از منشإ آن مى نمايد و عائشه در جواب مى گويد: ((پيامبر اكرم(ص) در پايان عمر خود بيمار مى شد و گروه هاى مختلف عرب نزد او آمده و داروهايى را براى درمان معرفى مى كردند و من با آن داروها پيامبر(ص) را معالجه مى كردم و از اينجا اين دانش را به دست آوردم.))(45)

ادامه دارد.





--------------------------------------------------------------------------------

1ـ اين كتب توسط نگارنده ديده شده است.

2ـ مهدى مهريزى, ((كتاب شناسى توصيفى كتاب تراجم زنان)), مجله آيينه پژوهش, شماره 57, ص84.

3ـ محمد داغ و حفظالرحمن رشيد اويمن, تاريخ تعليم و تربيت در اسلام, ترجمه على اصغر كوشافر, تبريز, انتشارات دانشگاه تبريز, 1374, ص6 و 271.

4ـ عبدالله عفيفى, المرإه العربيه فى جاهليتها و اسلامها, بيروت, دارالرائد العربى, ص173.

5ـ همان. براى اطلاع بيشتر از شرح حال او مراجعه شود به: ابوالفرج اصفهانى, الاغانى, تصحيح يوسف على طويل, چاپ اول, بيروت, دارالفكر, ج15, ص72 ـ 108.

6ـ ياسين بن عمرالله خيرى, الروضه الفيحإ فى تواريخ النسإ, تحقيق رجإ محمود السامرايى, چاپ اول, بيروت, الدار العربيه للموسوعات, ص54.

7ـ محمد داغ و ..., همان, ص274.

8ـ ابوالحسن بلاذرى, فتوح البلدان, تحقيق رضوان محمد رضوان, بيروت, دار الكتب العلميه, 1398, ص458.

9ـ ابن هشام, السيره النبويه, تصحيح مصطفى السقا و ديگران, بيروت, دار احيإ التراث العربى, 1413, ج1, ص154.

10ـ محمود طعمه حلبى, نسإ حول الرسول, حلب, دار الحياه, ص30.

11ـ على محمدعلى دخيل, اعلام النسإ (2), فاطمه بنت اسد(رض), بيروت, موسسه اهل البيت(ع), ص29.

12ـ ابن هشام, همان, ج1, ص320.

13ـ براى اطلاع از نامهاى اين زنان مراجعه شود به: ابن هشام, همان, ج1, ص322 ـ 330.

14ـ همان, ص343.

15ـ همان.

16ـ عبدالحى كتانى, نظام الحكومه النبويه المسمى بالتراتيب الاداريه, بيروت, دار الكتاب العربى, ج2, ص235 كه در آن حديثى به نقل از بخارى نقل مى كند كه در آن پيامبر اكرم(ص) مى فرمايد: مردى كه كنيزش را نيكو ادب كند و نيكو آموزش دهد, داراى دو پاداش است.

17ـ خالد عبدالرحمن العك, صوره من حياه صحابيات الرسول(ص), چاپ اول, بيروت, دار الالباب, 1409, ص23. كه از مسند احمد, ج3, ص34 و صحيح بخارى كتاب العلم نقل مى كند.

18ـ خالد عبدالرحمن العك, حياه الصحابيات, دمشق, دار الحكمه للطباعه و النشر, 1410, ج1, ص246, كه از مسند احمد, ج5, ص113 و صحيح مسلم, كتاب الجمعه, نقل مى كند.

19ـ ابوعبيده مشهور بن حسن آل سلمان, عنايه النسإ بالحديث النبوى, چاپ اول, دار ابن عفان و دار ابن حزم, 1414ق, ص12.

20ـ احمد خليل جمعه, نسإ مبشرات بالجنه, چاپ اول, بيروت, دار ابن كثير, 1411ق, ج2, ص216. عبارت عربى چنين است: ((نعم النسإ نسإ الانصار لم يكن يمنعهن الحيإ ان يسإلن عن الدين و يتفقهن فيه.))

21ـ همان.

22ـ عبدالصبور شاهين, صحابيات حول الرسول, قاهره, دار الاعتصام, ج1, ص303.

23ـ همان, ص207.

24ـ ظهار آن بود كه مرد به همسرش مى گفت: ((ظهرك كظهر امى)) يعنى پشت تو بر من مانند پشت مادرم مى باشد. كه در اين هنگام مباشرت مرد با زن حرام مى شد, بدون آنكه زن از خانه مرد بيرون رود.

25ـ خالد عبدالرحمن العك, صوره من حياه صحابيات الرسول(ص), ص630 كه از الطبقات الكبرى, ابن سعد, ج8, ص380 نقل مى كند.

26ـ محمود طعمه حلبى, همان, ص161.

27ـ اسعد عبود, صحيفه الزهرا(عليهاالسلام), بيروت, الارشاد للطباعه و النشر, 1999م, ص159 و 160, سيدمحمدرضا حسينى جلالى, تدوين السنه الشريفه, چاپ اول, قم, دفتر تبليغات حوزه علميه قم, 1371, ص76 و 77.

28ـ محمد بن يعقوب كلينى, اصول كافى, ترجمه سيدجواد مصطفوى, تهران, انتشارات علميه اسلاميه, ج1, ص346, حديث 1.

29ـ همان, ص350, حديث 8.

30ـ عبدالحى كتانى, همان, ج2, ص236 كه از پدر تاج سبكى اين قول را نقل مى كند.

31ـ احمد خليل جمعه, همان, ج1, ص193.

32ـ خالد عبدالرحمن العك, حياه الصحابيات, ج1, ص247.

33ـ ذهبى, ميزان الاعتدال فى نقد الرجال, تحقيق على محمد بجاوى, بيروت, دار المعرفه, ج4, ص604.

34ـ عبدالحى كتانى, همان, ج2, ص235, او اين قول را از ابواسحاق اسفرايينى نقل مى كند.

35ـ بلاذرى, همان, ص458.

36ـ همان.

37ـ همان.

38ـ ياسين بن خيرالله عمرى, الروضه الفيحإ فى تواريخ النسإ, ص54.

39ـ عبدالصبور شاهين, صحابيات حول الرسول, ج1, ص98 و 156.

40ـ خالد عبدالرحمن العك, حياه الصحابيات, ج1, ص360.

41ـ همان.

42ـ خالد عبدالرحمن العك, صوره من حياه صحابيات الرسول(ص), ص584. كه از الطبقات الكبرى, ابن سعد, ج8, ص291 نقل مى كند.

43ـ ابن هشام, السيره النبويه, ج4, ص250.

44ـ عبدالحى كتانى, همان, ج2, ص114 ـ 116.

45ـ احمد خليل جمعه, نسإ مبشرات بالجنه, ج2, ص45.

ماهنامه پيام زن ـ شماره 124ـ تير1381
آموزش زنان در صدر اسلام
((قسمت دوم))

نعمت الله صفرى


3ـ زنان صحابى در جايگاه استادى
پس از رحلت پيامبر اكرم(ص) و نياز جامعه اسلامى به احاديث آن بزرگوار كه از آن به سنت نيز تعبير مى شد, اصحابى كه احاديث فراوانى از آن حضرت(ص) شنيده بودند, در جايگاه خاصى قرار گرفتند و حتى در دوره عمر كه سختگيرى خاصى نسبت به نقل و تدوين روايات معمول شده بود, از آنجا كه او نقل روايات فقهى را اجازه مى داد,(1) اين جايگاه محفوظ ماند.

در اين ميان زنان صحابى به ويژه آنانكه به واسطه موقعيت نسبى يا سببى خود روايات بيشترى از پيامبر اكرم(ص) شنيده بودند, مورد توجه خاص اصحاب ديگر و نيز مسلمانانى كه پيامبر اكرم(ص) را درك نكرده بودند, قرار گرفتند.

اين زنان خود نيز احساس وظيفه نموده و تعليم را سرلوحه اعمال خود قرار دادند. از ميان اين زنان مى توانيم به حضرت فاطمه زهرا(س) اشاره نماييم كه با آنكه مدت فراوانى پس از رحلت پدر بزرگوارش در اين دنيا نزيست, اما در همين مدت كم دست از تعليم برنداشت و معارف اسلامى را علاوه بر آنكه به فرزندان خود همچون حسن و حسين عليهماالسلام ياد مى داد, بلكه حتى زنان صحابى همچون ام سلمه, عايشه, سلمى همسر ابى رافع نيز از آن حضرت(س) روايات پيامبر اكرم(ص) را مى شنيدند.(2)

همچنين تعدادى از اصحاب پيامبر اكرم(ص) همچون سلمان, جابر بن عبدالله انصارى, ابوايوب انصارى, ابوسعيد خدرى, ابوهريره, سهل بن سعد ساعدى, عباس بن عبدالمطلب, عبدالله بن عباس و عبدالله بن مسعود به عنوان راويان از حضرت فاطمه(س) معرفى شده اند(3) كه اين احتمال وجود دارد بعضى از آنها به واسطه روابط نسبى و يا نزديكى فراوان به حضرت على(ع), بعضى از روايات را مستقيما از زبان حضرت فاطمه زهرا(س) شنيده باشند.

زنان مدينه نيز گاه و بى گاه براى پرسيدن مسايل شرعى خود به نزد آن حضرت(س) مىآمدند.

در گزارشى چنين آمده كه يكى از اين زنان سوالاتى را از حضرت(س) پرسيد تا آنكه تعداد پرسشهاى او به ده رسيد و او خجالت زده شد و گفت: ((اى دختر پيامبر خدا(ص) ديگر به شما زحمت نمى دهم.)) اما حضرت(س) در جواب او فرمود: ((هاتى و سلى عما بدالك ... انى سمعت ابى يقول: ان علمإ شيعتنا[ امتنا] يحشرون فيخلع عليهم من خلع الكرامات على قدر كثره علومهم وجدهم فى ارشاد عباد الله ...;

بيا و هرچه خواستى بپرس ... من از پدرم شنيدم كه مى گفت: دانشمندان پيرو ما هنگامى كه در روز قيامت محشور مى شوند, به اندازه دانشهاى آنها و نيز كوشش آنها در راهنمايى بندگان خدا به آنها خلعتهاى كرامت داده مى شود.))(4)

در همين روايت, حضرت(س) پاداش جواب دادن به اين سوالات را به پاداش شخصى تشبيه مى كند كه براى حمل بارى سنگين تا پشت بام, صد هزار دينار دريافت مى كند و بلكه در ادامه پاداشى بسيار فراتر براى آن ذكر مى نمايد كه قابل شمارش با مقياسهاى دنيوى نمى باشد.(5)

عايشه همسر پيامبر اكرم(ص) به واسطه عمر طولانى خود (تا سال 58 هجرى) و همچنين به علت دورى مردم از اهل بيت عصمت عليهم السلام به واسطه فشارهاى سياسى, و نيز به علت جايگاه اجتماعى ويژه اش در ميان اهل سنت و همچنين با توجه به آنكه در سنين پايين با پيامبر اكرم(ص) ازدواج كرده و توانسته بود بسيارى از روايات آن حضرت(ص) را حفظ نمايد, توانست نقش بزرگى در تكوين سنت پيامبر اكرم(ص) در نزد اهل سنت ايفا نمايد.

او يكى از هفت راوى صحابى(6) است كه با عنوان راويان مكثر يعنى روايانى كه بيش از هزار حديث نقل كرده اند, معرفى شده است كه تعداد روايات او را 2210 روايت شمارش كرده اند كه از اين تعداد, 174 روايت در هر دو صحيح مسلم و بخارى آمده و بخارى 54 روايت او را به تنهايى نقل كرده است. همچنين علاوه بر آن, مسلم 69 روايت او را به تنهايى نقل كرده است.(7) كه بدين ترتيب مجموع روايات او در اين كتاب به 297 روايت مى رسد و با توجه به آنكه مجموع روايات فقهى صحيح مسلم و بخارى 1200 روايت است, به اين نتيجه مى رسيم كه حدود ربع روايات فقهى و به عبارت ديگر شريعت (در نظر اهل سنت) از عايشه نقل شده است.(8)

همچنين تعداد زيادترى از روايات او در مسند احمد بن حنبل آمده است.(9) و در مسندى كه توسط ابن حجر عسقلانى (773 ـ 852ق) به نام عايشه تهيه شده است تعداد 1081 روايت او در دسترس همگان قرار گرفته است.(10)

راويان فراوانى كه بعضى تعداد آنها را تا صد نفر ذكر كرده اند, از او بدون واسطه روايت نقل كرده اند(11) كه مى توان بسيارى از آنها را شاگردان مستقيم او دانست.

در باره او چنين گفته شده است كه بزرگان اصحاب پيامبر اكرم(ص) احكام فقهى را از او سوال مى كردند و در عرصه نقل روايات بهره مندى بيشتر از آن كسانى بود كه همانند عروه بن زبير رابطه نسبى نزديكى با او داشتند.(12)

همچنين زنان فراوانى همچون عمره دختر عبدالرحمن از علم او بهره فراوان بردند, به گونه اى كه بعدها طبقه تابعين هرگاه مى خواستند از علم عايشه بهره گيرند به او مراجعه مى كردند.(13)

در بعضى از روايات اهل سنت چنين آمده كه عايشه براى آنكه مسإله شرعى محرميت را حل نمايد و امكان بهره ورى علمى بيشتر مردان را از دانش خود فراهم آورد, مردان دانشجو را به نزد خواهر خود ام كلثوم و يا دختران خواهرش مى فرستاد تا از شير آنها بخورند و بدين وسيله او خاله رضاعى آنها مى گشت كه طبق فتواى او شير خوردن بزرگسالان نيز باعث محرميت مى شد.(14)

البته اين عمل و فتوى موجب اعتراض تعدادى از زنان پيامبر اكرم(ص) و نيز تعداد زيادى از فقهاى اهل سنت قرار گرفت, زيرا آنها احكام رضاع (شيرخوارگى) را فقط در مدت دو سال اول عمر طفل شيرخوار جارى مى دانستند.(15) عروه بن زبير خواهرزاده او كه در دامن او پرورش پيدا كرد و روايات فراوانى را از او نقل كرده است, در بزرگنمايى او سهم بسزايى دارد, به گونه اى كه او را داناترين مردمان به قرآن, فقه, طب, شعر, تاريخ عرب (حديث عرب) و انساب مى داند!(16)

از جمله زنان ديگر كه پس از پيامبر اكرم(ص)در جايگاه استادى نشسته و به نقل روايات آن حضرت(ص) مى پرداختند مى توان از ام سلمه همسر پيامبر اكرم(ص) با 378 روايت, اسمإ بنت يزيد با 81 روايت, ميمونه همسر پيامبر اكرم(ص) با 76 روايت, حفصه دختر عمر همسر پيامبر اكرم(ص) و اسمإ بنت عميس هر كدام با 60 روايت, اسمإ دختر ابوبكر با 58 روايت و ام حبيبه همسر پيامبر اكرم(ص) با 56 روايت ياد كرد.(17)


4ـ روايات منع آموزش كتابت (نوشتن) به زنان
با دقت در مباحث گذشته و بررسى سيره پيامبر اكرم(ص) در مورد آموزش زنان و نيز بررسى سيره عملى اصحاب آن بزرگوار, صدور روايتى از آن حضرت(ص) مبنى بر جلوگيرى از آموزش كتابت به زنان به ذهن خطور نخواهد كرد.

اما با كمال تعجب مشاهده مى كنيم كه چنين روايتى در منابع نسبتا معتبر سنى و شيعه راه يافته است كه گرچه خوشبختانه نتوانسته عمل مسلمانان را در پى داشته باشد, اما نبايد اين نكته را از نظر دور داشت كه اين احتمال وجود دارد كه در طول تاريخ اين روايت دستاويز برخى مسلمانان قرار گرفته و با تمسك به آن, زنان و دختران خود را از تحصيل علم باز داشته باشند و به همين جهت توقفى كوتاه در باره اين روايت و بررسى صحت و سقم آن ضرورى به نظر مى رسد. محتواى اين روايت كه تقريبا در منابع سنى و شيعه به يك صورت وارد شده چنين است:

((قال رسول الله(ص): لا تنزلوهن الغرف و لا تعلموهن الكتابه و علموهن الغزل (المغزل) و سوره النور;

زنان را در غرفه ها (اتاقهاى بالايى خانه كه مسلط بر كوچه مى باشد) جاى ندهيد و به آنها كتابت (نوشتن) نياموزيد, (بلكه) به آنها نخ ريسى و سوره نور را بياموزيد. ))

در ميان منابع اهل سنت اين روايت با دو سند مختلف وارد شده است.

در سند اول آن فردى به نام محمد بن ابراهيم شامى واقع شده است, كه دارقطنى يكى از حديث شناسان اهل سنت او را ((كذاب)) معرفى مى كند.(18) اما سند دوم كه چينش آن چنين است: ((محمد بن محمد بن سليمان عن عبدالوهاب بن الضحاك عن شعيب بن اسحاق عن هشام بن عروه عن ابيه[ عروه بن زبير] عن عايشه)) از سوى حاكم نيشابورى مورد تإييد قرار گرفته است.(19) گرچه ممكن است با مراجعه به كتب رجالى اهل سنت اختلاف نظر راوىشناسان آنها را در مورد افراد سند به دست آورد, اما به هر حال بايد توجه داشت كه خدشه در سند اين روايت مورد اتفاق نظر آنها نيست.

آنچه كه در اين ميان جاى خوشحالى دارد آن است كه اين روايت در هيچ يك از صحاح شش گانه اهل سنت وارد نشده است.

در ميان كتب شيعه, در يك سند اين روايت نوفلى و سكونى واقع شده اند.(20) كه هر دو از دانشمندان اهل سنت مى باشند و هرچند راستگويى و وثاقت آنها از سوى بعضى از راوىشناسان شيعه در مقابل اكثريت آنها كه در برابر اين دو سكوت كرده اند, مورد تإييد قرار گرفته است. اما اين احتمال را نبايد از نظر دور داشت كه با توجه به عامى (سنى) بودن آنها و معاشرت فراوانشان با دانشمندان و محدثان اهل سنت, در اسناد بعضى از روايات دچار اشتباه شده باشند و به جاى آنكه حديثى را به محدثى از اهل سنت اسناد دهند, آن را مثلا به امام صادق(ع) نسبت داده باشند و به عبارت ديگر, اين حديث عامى بوده و به اشتباه وارد كتب خاصه (شيعه) شده باشد.

در سند ديگر اين روايت از كتاب جعفريات نقل شده است(21) كه اعتبار آن به شدت محل بحث فقها و رجاليون شيعه است به گونه اى كه حديث شناسانى همانند مجلسى و حر عاملى از آن در منابع خود استفاده نكرده اند.(22)

چنين به نظر مى رسد كه گرچه سند اين روايت در منابع سنى و شيعه قابل بحث است اما ورود به بحثهاى سندى در اينجا كارسازى لازم را ندارد, زيرا طبق مبانى پذيرفته شده, يك روايت هرچند داراى عالى ترين سند باشد, اگر با مبانى مطرح شده در كتاب و سنت پيامبر اكرم(ص) در تعارض واقع شود, مردود شمرده مى شود و حكم به عدم صدور آن مى شود. به خصوص اگر به اين نكته توجه كنيم كه در برهه اى از زمان حديث سازان ماهرى در ميان جامعه اسلامى رشد پيدا كرده بودند كه رواياتى با سلسله سند صحيح جعل مى كردند تا بيشتر مورد پذيرش مردم واقع شود. از اين رو بايد بيشتر تكيه خود را بر نقد محتوايى اين روايت بگذاريم.

از نظر محتوا نقدهاى زير را مى توان بر اين روايت وارد كرد:

1ـ اين روايت با آيات قرآن كريم كه در آنها علم و علمآموزى تشويق شده(23) در تعارض است. زيرا در اين آيات زنان مورد استثنا واقع نشده اند و همچنين بعضى از مواد آموزشى همچون كتابت از حكم كلى, بيرون نرفته است و كتابت را اگر هم يك ماده آموزشى جداگانه به حساب نياوريم, اما نمى توانيم نقش فراوان آن را در آموزش و علمآموزى از نظر دور بداريم.

2ـ اين روايت با سيره عملى پيامبر اكرم(ص) در تناقض است, زيرا ديديم كه پيامبر اكرم(ص) خود به زنان آموزش مى داد و حتى به مواردى برخورد كرديم كه بعضى از زنان به بعضى از همسران پيامبر اكرم(ص) كتابت مىآموختند.

3ـ اين روايت با رواياتى همچون ((طلب العلم فريضه على كل مسلم و مسلمه;(24)

دانش جويى بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.)) كه روايتى معتبر با سلسله اسناد قوىتر در تعارض است كه اين گونه روايات در منابع معتبر شيعه و سنى وارد شده است.

4ـ اين روايت با عمل ائمه اطهار عليهم السلام و نيز صحابه و تابعين در تعارض

است, زيرا با بررسى سيره عملى آنها اين نكته را درمى يابيم كه علاوه بر آنكه خود زنان و مردان را تشويق به علمآموزى مى كردند, در ميان خاندان آنها نيز تعداد فراوانى زنان آشنا به كتابت نيز وجود داشته اند و در هيچ موردى به نهى خاص يكى از آنها نسبت به يادگيرى كتابت زنى خاص برخورد نمى كنيم.

5ـ پذيرش اين روايت, اين شبهه را تقويت مى كند كه اسلام با آموختن يكى از برترين مظاهر تمدن به زنان يعنى نوشتن مخالف است, كه اين اتهام با بررسى مجموع معارف اسلام در تضاد است.

6ـ دليلى كه براى اين نهى از سوى بعضى ذكر شده است آن است كه زنان به وسيله آموزش كتابت به اغراض فاسد خود دست مى يابند.(25)

گويا پايه اين دليل بر اين استوار است كه كتابت زنان هيچ فايده اى به جز رسيدن به اغراض فاسد ندارد, در حالى كه اولا كتابت در مقايسه با ابزارهاى ديگر كه براى رسيدن به اغراض فاسد به كار گرفته مى شود, ابزار قابل اعتنايى نيست. و ثانيا بر فرض استفاده اندك از آن در رسيدن به اغراض فاسد, نمى تواند توجيه كننده حرمت مطلق آن باشد و الا بايد همه ابزارهايى كه به نحوى مى توان از آنها در راه باطل بهره گرفت, حرام شود. و ثانيا فوايد و مصالحى كه بر كتابت زنان مترتب است قابل مقايسه با اين استفاده ناچيز در راه حرام نمى باشد. و رابعا مردان نيز مى توانند از كتابت در راه اغراض فاسد بهره گيرند و چنين نيز مى كنند و حتى شايد بتوانيم بگوييم بهره گيرى آنها از اين وسيله در راه اغراض فاسد قابل مقايسه با زنان نيست, و بنابراين توجيه بايد از كتابت مردان نيز جلوگيرى شود.

7ـ اصولا اين گونه سخن گفتن با سنخ سخنهاى پيامبر اكرم(ص) ناسازگار است, زيرا در اين روايت, خود زنان مورد خطاب قرار نگرفته اند و مثل اينكه فرض بر آن بوده كه آنها قابل مخاطب واقع شدن نيستند. و صحيح آن بود كه با توجه به اينكه در شريعت اسلامى زنان نيز مانند مردان مكلف به تكاليف شرعى مى باشند, خود آنان مستقيما مورد خطاب واقع شوند كه اين نهى بيشتر مورد پذيرش آنها واقع مى شود و غرض صاحب شريعت زودتر حاصل مى شود. زيرا در توجيه اين روايت زنان مى توانند بگويند مخاطب و مكلف در اين روايت مردان هستند و بر آنها حرام است كه به ما كتابت را آموزش دهند. اما اگر آنها اين فرمان را اطاعت نكردند و يا آنكه ما از هر طريق ديگرى توانستيم كتابت را بياموزيم, در اين هنگام عمل حرامى را مرتكب نشده ايم.

8ـ در اين روايت چنين آمده كه به زنان سوره نور را تعليم دهيد. حال سوال اين است كه آيا نمى توان از كتابت در راه تعليم سوره نور به زنان استفاده كرد؟ و اگر چنين استفاده اى بشود, كار حرامى انجام شده است؟

9ـ ظاهر اين روايت آن است كه تنها مواد آموزشى قابل تعليم به زنان نخ ريسى و سوره نور است. در حالى كه چنين مطلبى بر روح تعليم اسلامى در تضاد است. علاوه بر آنكه كارآمد بودن قوانين اسلامى را زير سوال مى برد. زيرا اين نكته واضح است كه در هر زمان زنان لااقل براى رفع نيازهاى زنان ديگر نياز به تعليم مواد آموزشى فراوان مانند فقه و طب دارند. چنانچه در زمان حضرت پيامبر اكرم(ص) و پس از آن به زنان آشنا به طب و نيز علوم ديگر برخورد كرديم و اين گونه زنان نه تنها مورد بى مهرى آن حضرت(ص) واقع نمى شدند, بلكه در مواردى نيز تشويق مى شدند.

10ـ اهل سنت اين حديث را از عايشه نقل مى كنند, در حالى كه در باره او چنين آمده كه مى نوشته است. و همين مطلب بهترين دليل بر ساختگى بودن اين روايت به نام عايشه است, علاوه بر آنكه در مباحث گذشته ديديم كه عايشه به مواد آموزشى به مراتب فراتر از آنچه در اين روايت آمده, آشنا بوده است. سخن پايانى در باره اين روايت آنكه چنين به نظر مى رسد كه اين حديث به دنبال ديدگاه خاص عمر در باره جلوگيرى از كتابت روايات پيامبر اكرم(ص) و نيز ديدگاه ويژه او در مورد كتابت زنان ساخته شده باشد. زيرا به عمر چنين نسبت داده شده كه مى گفت:

((جنبوهن الكتابه و لا تسكنوهن الغرف و استعينوا عليهن بلا فان ((نعم)) تضر بهن;(26)

از تعليم كتابت به زنان بپرهيزيد و آنان را در غرفه ها جاى ندهيد و به كمك كلمه ((نه)) در مقابل خواستهاى آنها مقاومت كنيد, زيرا كلمه ((بلى)) به زيان آنهاست.))

همچنين اين احتمال وجود دارد كه ساخته شدن اين حديث در زمانى بوده كه زنان با علمآموزى و آشنايى خود با كتابت در ميدان وارد شده و اسباب ناخوشايندى مردان را فراهم كرده بودند, كه در مقابل مردان نيز دست به كار شده و سعى در پايين آوردن شوون زنان در جوانب مختلف حتى با توسل به حديث سازى داشته اند. گويا طرز تلقى مردان از شوون زنان در اين دوره همان است كه در شعر زير متجلى شده است.




((ما للنسإ و للكتا هذا لنا و لهن منا ان يبتن على الجنابه;(27)
به و العماله و الخطابه ان يبتن على الجنابه;(27) ان يبتن على الجنابه;(27)
زنان را چه كار با نوشتن و كار كردن و سخنرانى نمودن.

اينها كارهاى ما مردان است و نصيبى كه زنان از ما دارند آن است كه شب را با حالت جنابت به صبح رسانند.))





--------------------------------------------------------------------------------

1ـ سيدمحمدرضا حسينى جلالى, تدوين السنه الشريفه, ص413.

2ـ جعفر سبحانى (اشراف ـ نظارت), موسوعه طبقات الفقهإ, چاپ اول, قم, موسسه الامام الصادق(ع), 1418ق, ج1, ص19.

3ـ عزيزالله عطاردى, مسند فاطمه الزهرا عليهاالسلام, چاپ اول, انتشارات عطارد, 1412ق, ص590 ـ 602, باب رواه فاطمه عليهاالسلام.

همچنين مسندهاى ديگرى همچون مسند فاطمه الزهرا رضى الله عنها و ماورد فى فضلها نوشته جلال الدين عبدالرحمن بن ابى بكر سيوطى (تحقيق فوار احمد زمرلى, چاپ اول, دار ابن حزم, 1414ق و مسند فاطمه الزهرا عليهاالسلام, نوشته سيدحسين شيخ الاسلامى چاپ اول, قم, دفتر تبليغات حوزه علميه قم, 1377, موجود است كه با بررسى آنها مى توان روايان حضرت(س) را به دست آورد.

4ـ محمدباقر مجلسى, بحارالانوار, چاپ چهارم, تهران, دار الكتب الاسلاميه, ج2, ص3. در موسوعه طبقات الفقهإ, ج1, ص20, به نقل از المجالس السنيه, ج2, ص95 به جاى شيعتنا, امتنا آمده است.

5ـ همان.

6ـ اسامى شش نفر ديگر چنين است: ابوهريره با 5374 روايت, عبدالله بن عمر با 2630 روايت, انس بن مالك با 2286 روايت, عبدالله بن عباس با 1660 روايت, جابر بن عبدالله انصارى با 1540 روايت و ابوسعيد خدرى با 1540 روايت.

7ـ احمد خليل جمعه, نسإ مبشرات بالجنه, ج2, ص36.

8ـ ابوعبيده مشهور بن حسن آل سلمان, عنايه النسإ بالحديث النبوى, ص53.

9ـ احمد بن حنبل, مسند احمد بن حنبل, بيروت, المكتب الاسلامى و دار صادر, ج6, ص29 ـ 282.

10ـ ابوالفضل احمد بن على بن حجر عسقلانى, مسند عايشه ام المومنين من المسند المعتلى باطراف المسند الحنبلى, تحقيق ابومطيع عطإالله بن عبد الغفار كوريجو السندى, قاهره, مكتبه السنه, 1416ق.

11ـ احمد خليل جمعه, همان, ج2, ص36 كه از ذهبى چنين مطلبى را نقل مى كند.

12ـ همان, ص39.

13ـ ابوعبيده مشهور بن حسن آل سلمان, همان, ص71.

14ـ جعفر سبحانى, موسوعه طبقات الفقهإ, ج1, ص138 كه اين روايت را از موطإ مالك, ج2, ص605 نقل مى كند.

15ـ همان.

16ـ محمود طعمه حلبى, نسإ حول الرسول, ص64.

17ـ ابوعبيده مشهور بن حسن آل سلمان, همان, ص56.

18ـ نورالدين على بن ابى بكر الهيثمى, مجمع الزوائد, بيروت, دار الكتاب العربى, ج4, ص93, باب صناعه النسإ.

19ـ ابو عبدالله محمد بن عبدالله حاكم نيشابورى, المستدرك على الصحيحين, تحقيق مصطفى عبدالقادر عطا, چاپ اول, بيروت, دار الكتب العلميه, ج2, ص430, حديث 3494.

20ـ محمد بن حسن حرعاملى, وسائل الشيعه, تصحيح عبدالرحيم ربانى شيرازى, چاپ ششم, تهران, مكتبه الاسلاميه, ج14, ص127, باب 92 از ابواب مقدمات النكاح, حديث 1.

21ـ ميرزا حسين نورى طبرسى, مستدرك الوسائل, تحقيق موسسه آل البيت عليهم السلام لاحيإ التراث, چاپ اول, قم, 1407ق, ج14, ص259, باب 72 از ابواب مقدمات النكاح, حديث 1.

22ـ براى اطلاع بيشتر از ديدگاهها در باره اين كتاب مراجعه شود به محمدعلى على صالح المعلم تقرير درس شيخ مسلم داورى, اصول علم الرجال بين النظريه و التطبيق, چاپ اول, قم, مولف 1416ق, ص320.

23ـ مانند آيه ((قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون)), سوره زمر, آيه 9.

24ـ ابن ماجه, سنن ابن ماجه, ج2, ص;20 مجلسى, بحارالانوار, ج1, ص177.

25ـ عبدالحى كتانى, التراتيب الاداريه, ج1, ص51.

26ـ عبدالحى كتانى, همان, ج1, ص52.

27ـ همان.

ماهنامه پيام زن ـ شماره 126ـ شهريور 1381

چاپ این نسخه درجه: 0.00   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.