سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

امام و خانواده

ارسال شده توسط: مدیربازدید شده: 679 مرتبه
دسته: خانوادهتاریخ: 1388.11.03
 
امام و خانواده

روايتها و درايتها

ناهيد طيبى

آينه تـاريخ, از آغاز آفـرينـش تـا فـرجـام آن همـواره قـــامت بزرگ مـردانـى را در سينه خود نگاه داشته است كه خـود, تاريخ ساز بـودند. مردانى كه خورشيد بر نور وجودشان سر مى سايد و آسمان به پـاسـداشت عظمت آنـان خـاكبـوس پـايشـان مـى شود.

مردانى كه نرماى صداى ملكـوتى آنها گـوش زمان را نوازش مى دهد و شعاع سيماى نورانى آنان روشنگر كـوره راههاى ابهام و ترديد است. مردانى كه زندگيشان دفترى است گشـوده براى پيمايـش راه سعادت و پويـش كمال; مردانى به وسعت همه تاريخ و به گستره همه حقيقتهاى هستى.

آرى, انسـانهايـى كه بـر بلنـداى بينـش و بصيـرت انـد و به بيان نورانى قرآن كريم:

((و على الاعراف رجال يعرفـون كلا بسيماهـم;(1) و بر اعراف مردانى هستنـد كه هـر يك را از سيمـايشـان مـى شناسنـد.)) اينـان محك و ميزانى هستند براى شناخت انسانها, و در سيماى نـورانـى و رفتار و گفتار الهى آنان همـواره كاميابـى و سعادت هـويـداست. پاى در راه شنـاخت آنها گذاشتـن, به واقع, دست آدميـان را به شبكه هـاى ضريح هـدايت رسانـده و سعادت و سلامت دنيا و آخـرت را به ارمغان مىآورد.

آرى, آشنايـى با مـردان بزرگ تاريخ, اكسيرى است كه وجـود خاكـى انسانها را به طلاى ناب مبـدل مـى سـازد. امـا در ايـن ميان تنها معرفت به انسانهاى بـرجسته و فـرهيخته راهگشاى ما نيست; كه عمل و تبعيت از رفتارها و كـردارهاى آنان نيز ضـرورى است. بـى شك از جمله انسـانهاى بـرجسته تـاريخ, امام خمينـى(ره) است, كه رهبـر معظم انقلاب, ايـن انسان وارسته و انديشمند, در باره او مى گويد: ((فقط با اخلاص در گفتار و عمل مى تـوان راه امام را پيمود)).(2) به عبارت ديگـر اگـر گفتار و انـديشه آدمـى با عمل او همـراه و عجين گردد, چونان كبـوترى كه با دو بال سالـم در دورتريـن نقطه آسمان به پرواز درمىآيد, در بيكران معنويت و ملكـوت سير خـواهد كرد. گذر از معبرهاى صعب العبور زندگى و پاى گذاشتـن در وادى حق و حقيقت نياز به راهنما دارد.

طى ايـن مرحله بى همرهى خضر مكـن

ظلماتست بترس از خطر گمراهى(3)

((خضـر)) زمـان و راهنمـاى بـرجسته و خجسته دوران, حضـرت امـام خمينى, زيباتريـن جلوه رفتارى و برخوردى را بر ما نمايانده است كه با اندك تإمل در زندگـى ايـن بزرگـوار مـى تـوان به قله قدس انسانـى صعود كـرد. آنچه پيـش روى داريـد, پژوهشـى است در سيره عملـى و رفتارى حضرت امام در خانـواده كه در سايه سار آشنايى با آن به يقين صحيفه اى نورانى و آييـن نامه اى الهى فرا روى ما قرار مى گيرد كه با بهره گيرى از آنها مى تـوانيـم زمينه سلامت خانوادگى و سعادت و جاودانگـى را بـراى خـويـش فـراهـم سازيـم. اينك شما طـالبـان حقيقت را, به سـراى پـرمهر امـام دعوت مـى نمـاييـــم.

ازدواج, ملاكها و ارزشها

از آن رو كه اوليـن گام براى تشكيل خانواده اى سالم و سعادتمند, ازدواج است و در تحليل مسـايل مـربـوط به خـانـــواده, ملاكها و معيارهاى صحيح در ازدواج همواره مورد نظر بـوده و هست; به سيره عملى امام در ازدواج مى پردازيم.

حضرت امام در مـورد انتخاب همسر آينـده خـويـش چنيـن مـى گـويد: ((مـن نمى خواهم از خميـن همسر بگيرم, چـون مى خواهـم كفـو خـودم باشد. اگر خودم درس مى خوانم, مى خواهم همسرى بگيرم كه هم فكر مـن باشـد. در نتيجه بايد از قـم زن بگيرم و از خانـواده روحانـى و هـم شإن خـودم)).(4) بـا انـدك تإمل و دقت در سخـن حضـرت امام درمـى يابيـم ((كفـويت)) و ((هـم شإنـى)), در ازدواج شـرط مهم و اساسـى است و چـون دامنه تعريف ايـن واژه بسيار وسيع و گستـرده است, افـراد با ديـدگاههاى خاص خـود آن را تفسيـر مـى كننـد. در بسيارى از مجتمعهاى آموزشى كه جـوانان ما مشغول به تحصيل هستند و مـوقعيتهاى مناسبـى براى ازدواج آنان فراهـم مى گردد, با كمال تإسف مى بينيـم به علت فهم نادرست از واژه ((كفـو)) مبناى اصلى در پذيرش خواستگاران بسيار متفاوت است و گاه با ايـن برداشتهاى اشتباه, زنـدگـى را بـر پايه هاى سست و ناپايـدار بنا مـى كننـد. به نظر مى رسد در جامعه كنونى ما براى واژه ((كفـو)), معانى زير در نظر گرفته شده است:

الف ـ همشهرى بودن عروس و داماد

ب ـ همـدرس بـودن يـا وجـود مـدرك تحصيلـى بـراى هــــــــر دو ج ـ هـم شإن بـودن در ماديات و شغل پدران به عبارت ديگر زندگـى دختر و پسر در يك سطح مادى باشد

د ـ هـم شإن بودن از نظر زيباييهاى ظاهرى دو طرف و نزديك بـودن سن دختر و پسر;

البته مـوارد ديگـرى نيز وجـود دارد كه به علت رعايت اختصار از شرح آنها مى گذريم. اگر به منبع و سرچشمه اصلى ايـن تعاريف رجوع كنيـم, جز نيك انگـاريهاى عرفـى چيز ديگـرى نخـواهيـم ديـــــد.

آنان آنگاه كه در مقام استـدلال برمىآيند, مـى گـوينـد: فلانـى با همسرش خيلـى تفاوت سنـى داشت و چنان شد, و يا اختلاف سطح زندگـى مادى باعث جدايى در زندگـى فلان فرد شد و ...! براستـى آيا بهتر نيست بگذاريم واژه هايى با ايـن عظمت را اهل علم و خبره هاى زمان تفسير كنند, تا در دام قصه ها و داستانهاى مصنـوعى گرفتار نشـده و به واقعيات جـامعه رو آوريـم؟! امام بـا تـوجه به ايـن سخـن, ((كفـو)) را ايـن گـونه معنـا مـى كننـد:

كفـو و هـم شإن هر كسى آن است كه از نظر معنوى و اعتقادى با او در يك سطح بـاشـد, يـا حـداقل تفـاوت كمتـرى داشته بـاشـــــد. انسانـى كه شيفته علم است, كفـو او كسـى است كه به علـم احترام گذارد و طلب علـم را دوست داشته باشد و از يك خانـواده علمـى و روحانـى باشـد. در واقع همشهرى بودن, هـم شكل بـودن و در يك سطح مادى قرار داشتـن, به هيچ وجه منظور امام نبوده است. اگرچه كـم بودن اختلاف سنـى در ازدواج همـواره مطرح بـوده است, ولـى حضـرت امام كه خـود در هنگام ازدواج 28 ساله بـوده و همسر بزرگوارشان در آن زمان 15 سال بيشتر نداشته اند, در عمل, ايـن شرط را خيلـى اساسى ندانسته اند, زيرا در كنار ايـن اختلاف سنى, نزديكى روحى و معنـوى وجـود داشته است كه تفـاوت سنـى, تحت الشعاع آن قــــرار مى گيرد.

به نظر مى رسد امام پيام بزرگى براى نسل جوان ما دارد و آن ايـن است كه:

اگر انسان روح بلنـدى داشته باشـد و افق فكـرى او وسيع بـوده و بينـش و بصيرت حقيقى در وجود او باشد, به يقيـن موانع باارزش و شكافهاى سطحـى را كنار زده و به سعادت واقعى دست خـواهـد يافت.

نكته ديگر كه در ازدواج مورد نظر امام بـوده است, خانواده همسر آينده ايشان است. امام مى فرمايد: ((مى خواهـم از خانواده روحانى و هـم شإن خـودم باشنـد)). به واقع ايـن يك ارزش است, زيرا هـر فردى پـس از ازدواج با خانواده همسر خويـش معاشرت خواهد داشت و در ايـن ارتباطها آنچه مـى تـوانـد زمينه مناسب و شايسته اى براى حفظ حدود و حرمتها و حتى استفاده از فرصتها فراهـم آورد, نزديك بـودن افق فكـرى و معنـوى و اعتقـادى است.

حـاصل كلام اينكه, در ازدواج آنچه بيـش از هـر چيز مـد نظر امام بـوده, روح انسـانها و معنـويـات و اعتقـادات آنها است. اصـالت خـانـوادگـى نيز در نظر ايشـان بسيـار ارزشمند است.

يكـى از فـرزنـدان امـام در هميـن زمينه مـى گـويـد:

((خانـم, (همسر امام) تا كلاس نهم يعنى سيكل, درس خوانده بـودند كه به عقـد ازدواج حضرت امام در آمـدنـد, ولـى در عيـن حال نزد امام درس عربـى مـى خـواندند و تا وقتـى كه پنجميـن فرزند را به دنيا آوردند, مشغول درس خواندن نزد امام بودند)). (5) ايـن كار سترگ بر پايه هاى مستحكـم همان معيارهاى امام بنا شده است. حضرت امام در زمينه كسب علـم براى بانوان قدمهاى بسيار مهمى برداشته است و به واقع حقـوق فرامـوش شـده زن را كه 1400 سال پيـش تـوسط رسـول رحمت, حضـرت محمـد(ص), احيا شـده بـود, در قرن بيستـم با روشنگرى و روشـن بينـى بار ديگر به زن بازگرداند. امام در مـورد انتخاب همسـر براى فرزنـدان خـود همـواره بـر خانـواده تإكيـد فراوان داشته و مى گفتند:

((خانواده ها بايد هـم مسلك باشند, سنخيت داشته باشند و مـومـن و متعهد باشند)). (6)

البته به گفته فرزنـدانشان در ازدواج آنان, رضايت دختـر يا پسر شرط بـود و در صورتى كه دختر ايشان على رغم تإييد صلاحيت داماد, خـواستگـارى وى را رد مـى كـرد, امـام نيز رد مـى كـردند. اكنون كه با چگـونگى انتخاب همسر از منظر امام آگاه شديـم, چند نكته ضـرورى را كه از پيامـدهاى انتخـاب و ازدواج است به گـونه فهرست وار مطرح مـى كنيـم. يكـى از مسايل مهم پـس از خـواستگارى, بـرپايـى مراسـم عقـد و عروسـى و ديگر مسايل مربـوط به آن است.

فـرزنـد امـام در ايـن بـاره مـى گـويـد: ((در مـراســـم ازدواج فرزندانشان, هم عقد مى گرفتند و هـم عروسـى. البته خيلى مختصر و معمـولى. نسبت به نوه هايشان چـون بعد از انقلاب بـود, خيلى ساده برگزار مـى كردنـد)).(7) با تـوجه به اينكه اسلام دينـى همه جانبه بـوده و هرگز به مسايل, نگرشى يكسويه ندارد, دستورها و تعاليـم اسلامـى همـواره به گـونه اى متعادل و مطابق با فطرت و عقل بشـرى وضع شده است و همان گـونه كه مكتب ما براى مسايل اخروى و معنوى اهميت فراوانـى قايل است; امـور دنيـوى را كه ضايع كننـده آخـرت نباشـد, نيز مـورد نظر قـرار داده و شادكامـى و سعادت دنيـوى و اخروى را با هم عجين نموده است.

سيره عملى امام در باره جشـن ازدواج فرزندان ايشان, با موازيـن دينـى مطابقت كامل داشته و نكته قابل تـوجه ايـن است كه هـم از تحجر و مقدس مآبى, و هـم از تجملات و اسراف, پرهيز نمـوده و ايـن امـر الهى را به بهتـريـن صـورت انجام داده انـد. اقتضاى زمان و تـوجه به مشكلات اقتصادى جامعه از دورانـديشـى ها و واقع نگـريهاى ايـن بزرگ مرد الهى است كه هماره بـراى نسلهاى امروز و فـردا به عنوان الگويى كامل خواهد بـود. در تهيه جهيزيه نيز امام همواره تعادل و شـإنيت را در نظر مـى گـرفتنـد.

خانواده, بنيانى آسمانى

اكنون كه گام نخست در تشكيل خانـواده, مـورد بررسـى قرار گرفت, به سيره عملـى امام در باره افـراد خانـواده مـى پـردازيـم و به عنـوان مقدمه, بخشـى از سخنان آسمانى ايـن مرد الهى را در باره اهميت خانواده از نظر گذرانده و سپـس به برخوردهاى شخصى و جزئى او مـى پـردازيـم, تـا از سفـره هـدايتـش تـوشه اى بـرگيـريـــم.

همسـر شهيـد محلاتـى به نقل از همسـر بزرگـوار خـود مـى گـويــد:

((... امـروز حضـرت امام در درس فـرمـودنـد كه طلبه هاى متـإهل نبايد شبها مطالعه كننـد, بلكه شبها را به رسيدن به امـور منزل و رسيدگـى به زن و فرزند گذرانـده و سحرها را به مطالعه اختصاص دهند)).(8) تـوجه فراوان امام به حقـوق زن وفرزند در ايـن نكته اخلاقـى كاملا هـويداست. قـداست خانـواده از ديدگاه ايشان در جاى جاى زندگى خانوادگى و نصايح ايشان به ديگران بسيار قابل تحسيـن است. امـام در وصيتنـامه خـود به يـادگـار خـويـش مـى نـويســد: ((... حقـوق بسيار مادرها را نمى توان شمرد و نمـى تـوان بحق ادا كـرد. يك شب مادر نسبت به فـرزنـدش از سـالها عمـر پـدر متعهد, ارزنـده تـر است)).(9) و نيز در جـاى ديگـر مـى فـرمـايـد:

((و به احمـد, پسـرم, وصيت مـى كنـم كه با ارحام و اقـربإ خـود خصـوصا خواهران و بـرادر و خـواهرزادگان با مهر و محبت و صلح و صفا و ايثار و مراعات رفتار كند و به همه فرزندانم وصيت مى كنـم كه با هـم يكدل و يك جهت باشند)).(10) سخنان و آمـوزه هاى گفتارى حضرت امام در باره خانواده فراوان است و پرداختـن به آنها نياز به زمان بيشترى دارد و از آن رو كه ما به بررسى شيـوه هاى عملى و رفتارى در زندگـى ايشان مـى پردازيـم, از نقل سخنان امام صرف نظر كـرده و سيـره هاى عملـى ايشان در ايـن مـورد را بيان مـى كنيـم.

هسته اصلـى هـر خانـواده اى را مـرد و زن تشكيل مـى دهـد و بـراى دستيابى به گوهرهايى كه در صدف وجود حضرت امام بـوده است, بايد به مقام همسر و زن در ديدگاه ايشان تـوجه كرده و رفتارهاى ايـن اسـوه الهى را به عنوان الگـويى از انسان كامل در افق پاييـن تر از معصوم به جهانيان ارائه داد.

صحيفه اى از صفـات امـام در خـانواده

احترام به همسر

همسـر امـام كه سـالها در سـايه ايـن آفتـاب جهانـى مـى زيسته و صندوقچه اى از خاطرات و حـوادث تلخ و شيريـن زنـدگـى امام را در سينه دارد; در بـاره رفتـار امـام مـى گـويـد:

((حضـرت امـام به مـن خيلـى احتـرام مـى گذاشتنـد و خيلـى اهميت مى دادند. هيچ حرف بد يا زشتى به مـن نمـى زدند ... امام حتـى در اوج عصبانيت هرگز بـى احترامى و اسائه ادب نمـى كردنـد. هميشه در اتاق جاى بهتر را به مـن تعارف مـى كردند)).(11) به واقع احترام متقابل, اكسيـرى است كه زنـدگـى خـانـوادگـى را به طلاى سعادت و كاميابـى مبدل مى سازد. اگر ارتباط همسران و رفتار و گفتار آنان با احترام و تكريـم باشـد, بهترين آمـوزشگاه ادب در خانه, ايـن دنياى كـوچك, ايجاد خـواهد شـد و در ايـن آمـوزشگاه, فرزندان و انسانهاى فردا آموزش خـواهند ديد. احترام امام به همسرشان چنان مشهود بود كه همه اهل خانه به گونه اى صحنه هايى از آن را ترسيـم كرده و در مـورد رفتار كـريمانه و احتـرامآميز امام بسيار سخـن گفته انـد; از جمله دختـر امـام مـى گـويـد:

((بـرخـورد حضرت امام با همسـرشان در عيـن صميميت و محبت بسيار محترمانه بـود. در تمام مسايل شخصى و خانوادگى نظر خانـم محترم بـود و[ ايشـان] هيچ گـونه دخـالتـى در امـور داخلــــــى منزل نداشتنـد)).(12) احترام به سليقه هاى يكـديگـر يكـى از بهتـريـن شيوه هاى ايجاد تفاهـم در خانواده ها است. امام در زندگى خـود از ايـن اخلاق نيكـو بسيار استفاده مـى كـردنـد. در احاديث و روايات نـورانـى ائمه معصـوم(ع) نيز بحث اكـرام و احتـرام به همسـر به عنوان يك اصل اساسى جهت استحكام روابط خانـوادگى مطرح شده است. امـام صـادق(ع) در ايـن زمينه مـى فـرمـايـد:

((مـن اتخذ امرإه فليكرمها فانما امرإه احـدكـم لعبه;(13) هر كـس زنى بگيرد, بايد او را احترام كند. زن لعبت و دلبر است (آن را ضايع نسازيد))).

و نيز پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد: ((... اخذتموهـن على امانات الله ...;(14) شماها زنان را به عنـوان امانات الهى گرفتيـد)). پيامبر مى فرمايد: ((آنقدر جبرئيل سفارش زنان را نمـود, تا آنجا كه گمـان كـردم بـراى شـوهـر جـايز نيست به زنـش اف بگـويـد)). احتـرام زن در اسلام به گـونه تـإكيـدى مطـرح شـده است.

((زن از نظر اسلام ميهمـان محتـرمـى است كه از جنبه احتــــرام, ميهمان است و از جهت دخالت در امـور زنـدگـى, شـريك صـاحبخـانه (شـوهر) و از نظر امـور داخلـى, مـدير و سرپـرست است)).(15) در مـورد مصاديق روايات ذكرشده با تإملـى كـوتاه در زندگانى امام مى بينيـم چگونه ايـن احاديث شريف مورد تـوجه قرار گرفته, تطبيق با عترت, زندگـى ايشان را نـورانـى كرده است. همسر امام, آنگاه كه از احترام امام به خـود سخـن مى گـويد, بيان مى كند: ((تا مـن نمـىآمـدم سـر سفـره, خـوردن غذا را شـروع نمـى كـردند.

به بچه ها هم مى گفتند: صبر كنيد تا خانـم بيايد)).(16) در هميـن زمينه دختر بزرگ ايشان مى گويد: ((اگر بگويـم كه در طول شصت سال زندگـى, زودتر از خانـم, دستشان تـوى سفره نرفت, دروغ نگفته ام. اگر بگويـم كـوچكتريـن تـوقعى از ايشان نداشتند, دروغ نگفته ام. حتى مى توانـم بگويـم در طول شصت سال زندگى هيچ وقت يك ليوان آب هم از خانـم نخواستند)).(17) احترام فراوانى كه امام براى همسر خـويـش قايل بودند, جزء روش و منـش زندگـى ايشان شـده بـود, به گـونه اى كه حتـى در تبعيد, آنجا كه همسرشان همراه ايشان نبـود, همـواره نسبت به وضع خانـواده دغدغه خاطر داشتند. ايـن مطلب را از نامه هاى آن بزرگـوار به فرزندانـش مـى تـوان دريافت. امام در نامه اى به فرزنـد بزرگـوارش, مصطفـى, از تـركيه (بـورسا) چنيـن مى نويسد:

((... لازم به تذكـر نيست كه بايـد با مادر و متعلقيـن بـا كمال مهربانـى و عطـوفت رفتار نماييد; مخصـوصا خدمت كنيد به مادر كه رضاى خداى تعالى در آن است)).(18) ميزان علاقه امام به خانـواده و بـويژه همسر بزرگـوار ايشان, در نامه ها و سخنان و پندهايى كه به فرزندان خـويـش داشته اند, كاملا مشخص و مشهود است. علاقه امام به همسـرشـان تـا آنجـاست كه همسـر ايشـان مـى گـويد:

((احترام مرا نگه مى داشتند و حتـى حاضر نبـودند كه مـن در خانه كار كنـم. هميشه مى گفتند: جارو نكـن. و اگر مى خـواستـم لب حـوض روسرى بچه را بشويـم, مىآمـدند و مـى گفتند: بلندشـو, تـو نبايد بشـويى. مـن پشت سر ايشان اتاق را جارو مى كردم ... يك روز وقتى ناهار تمام شد, مـن نشستـم لب حـوض تا ظرفها را بشـويـم. ايشان هميـن كه ديدند مـن دارم ظرفها را مى شـويـم, به فريده, يكـى از دخترها كه در منزل ما بـود, گفتند: فريده! بدو, خانـم دارد ظرف مى شـويد. حتى وقتـى وارد اتاق مى شدم, به مـن نمى گفتند كه در را پشت سرم ببندم)).(19) با توجه به تعاليـم و دستورهاى دين مبيـن اسلام در روايات و آيـات, انجـام امـور خـانه و به عبـارت ديگـر خانه دارى, جزء وظايف واجب زن بشمار نمـىآيـد; حتـى شيـردادن به فرزنـد نيز بر زنان واجب نيست. انجام كارهاى مربـوط به خانه از سوى زن جنبه احسان و لطف دارد. اگر متون روايى را بررسى كنيـم, مـى بينيـم خـدمت زن در خـانه مستحب است. چنـانكه در ((وســـايل الشيعه)) بابـى به عنـوان ((باب استحباب خدمه المرإه زوجها فى البيت)), وجود دارد. در ايـن باب مى خوانيم: ((زن صالحه از هزار مـرد غير صالح بهتـر است و هر زنـى به مـدت هفت روز در خانه به همسرش خدمت كند و خـدا هفت در از درهاى جهنـم را بر او ببندد و هشت در از درهـاى بهشت را بـر او بگشـايـد و او از هــر درى كه خـواست, وارد شـود)). (20) پـس گرچه امـور خانه وظيفه زن نيست, ولى به قصد تقرب به خداوند متعال, وى در انجام آنها بايد كـوشا بـوده و بـا اخلاص, به امـر خـانه دارى بپـردازد.

در هميـن كتاب شريف آمده است: ((اگر بانـويى با ظرف آبـى همسرش را سيـراب كند, به انـدازه عبادت يك سال كه روزها روزه باشـد و شبها در حـال عبـادت, به او خيـر عطـا مـى شـود)).

اكنون كه دانستيـم اسلام در مـورد ((زن)) و وظايف او چه ديدگاهى دارد, به سيره عملى حضرت امام برمى گرديـم و مصداق بارز برخـورد دينى و اسلامى را بررسى مى كنيـم. حضرت امام هرگز از همسر خـويـش تـوقعى نـداشتنـد و انجـام امـور منزل را جزء وظايف ايشـــــان نمى دانستند و حتى با انجام برخى از امـور خانه تـوسط همسر خـود ممانعت كرده و به فرزندان خـويـش متذكر مـى شـدند كارهارا انجام دهند.

يكـى از فرزنـدان امام مـى گـويد: ((اگر روزى خانـم غذا را تهيه مى كردند, هر چقدر هـم كه بد مى شد, كسـى حق اعتراض نداشت و امام از آن غذا تعريف مـى كـردنـد. خانـم اگـر كـارى در خـانه انجـام مـى دادند, حتـى اگـر استكانـى را جابه جا مـى كـردنـد و ما نشسته بـوديـم, امام با ناراحتى به ما مى گفتند: شما نشسته ايد و خانـم كار مى كنند!)).(21)

يكى از نتايج مهم و ارزشمند احترام به ديگران, آمـوزش و تعليـم اخلاق نيكـو به ديگـران و بـويژه كـودكان است. آنگاه كه مـرد در خـانه به عنـوان همسـرى وظيفه شناس همـواره همسـر خـود را مـورد احتـرام قرار داده و در مقابل فـرزنـدان از زحمات وى سپاسگزارى كنـد و نيز زن, مقام همسر را در نظر داشته و با او محتـرمانه و مهربانانه برخـورد كند, فرزندان آنها نيز, ايـن سجيه اخلاقـى را در زندگى خويش خواهند داشت.

در سخنان فرزنـدان امام اثر شگرف احترام و تكريـم بسيار واضح و بارز است. فرزنـد امام مـى گـويد: ((اگر ما دو ـ سه نفرى با هـم نزد امـام مـى رفتيـم و صحبت مـى كـرديـم امـام مـى فـرمـودنـــد:

چرا اينجا نشسته ايد و مادرتان در آن حياط تنهاست؟ برويد پهلـوى مادرتان صحبت كنيـد)).(22) ابـراز علاقه و محبت به همسر كه نماد بارز آن در احترام به او ظهور مـى كند, فرزندان را نسبت به عظمت مادر آگاه كرده و آنان نيز برخوردى كريمانه و محترمانه خـواهند داشت. فرزند امام در جاى ديگر مى گـويد: (((امام) هميشه خيلى به خانـم احتـرام مـى گذاشتنـد و خيلـى به ايشان اظهار محبت و علاقه مـى كـردند و مقيـد بـودنـد ايـن اظهار محبت و علاقه را جلـوى ما فرزندان علنى كنند)).(23) يكـى ديگر از فرزندان امام مـى گـويد:

((يك روز مـن ايستـاده بـودم و دختـرهايـم نشسته بـودنـد ايشان [امام] با ناراحتى گفتند:

بلنـد شـويـد, بـرويـد, مادر شما جلـوى شما ايستـاده, چـرا شما نشسته ايـد؟ بلنـد شـويـد از جايتان!)).(24) احتـرام به مادر در مبانى دينـى ما بسيار مهم شمرده شده و بر آن تإكيد فراوان شده است; به گـونه اى كه در قرآن كريـم آمـده است: ((و وصينا الانسان بـوالـديه احسانا حملته امه كرها و وضعته كـرها و حمله و فصاله ثلاثـون شهرا . .. .(25) و انسـان را[ نسبت] به پـدر و مادرش به احسان سفارش كـرديـم. مادرش با تحمل رنج او را باردار شـد و با تحمل رنج او را به دنيا آورد و دوران بـاردارى و شيـرخـوارى او سى ماه است)).

در آيه شـريفه, احسـان به پـدر و مادر سفـارش شـده است و بـراى يـادآورى زحمتهاى آنـان به سختيهاى ((مـادر)) اشـاره شـده است.

خـداونـد متعال از طـريق تحـريك عواطف و بيان رنجهايـى كه مادر مى كشد, زمينه مناسبى را براى احترام به مادر فراهـم مى سازد. در آيات ديگر نيز به مناسبتهاى گوناگـون احتـرام به والـديـن مطرح شـده است كه به علت اختصـار تنها به ذكـر نام سـوره ها و شمـاره آيات بسنده مى كنيـم. در سوره بقره, آيه 83 و سوره نسإ, آيه 36 و نيز در سـوره انعام, آيه 151 و همچنيـن در اســــرإ, آيه 23 احسـان و تكـريـم به والـديـن بيـان شـده است.

اكنون كه به مقام و عظمت مادر و وجـوب احسان و احترام به او در تعاليم دينى و قرآنى آگاهى يافتيم, نگاهى گذرا به شيـوه تكريـم مادر از سـوى امام خـواهيـم داشت. دختر بزرگ حضرت امام در ايـن باره مى گويد: هيچ گاه كارى از من نمى خـواستند. مـن ناراحت مى شدم و مى گفتم: آقا! از من كارى بخواهيد. مى گفتند كه سـن مـن بالاست. بزرگ هستـم و مادر چندين فرزنـد. به هميـن دليل به مـن احتـرام مـى گذاشتند)).(26) آرى فرزند امام آنگاه كه خلعت مقدس مادرى را به تـن مى كند, ارزشـى ويژه در نزد امام مـى يابـد. او ديگر تنها دختـر امام نيست, بلكه ((مادر)) فـرزنـدانـى است و از ايـن جهت احترامـى خاص خـواهد داشت. تـوجه امام به مقام مادر به حدى است كه علـى رغم مسـووليتهاى بسيار سنگيـن سياسـى ـ علمى كه داشتند, روز زن و مادر را فرامـوش نكرده و حتى به گـونه اى تعليمى اهميت آن را براى كـودكان ـ با عمل خـويـش ـ بيان مـى كردنـد. يكـى از نـوه هاى امام خاطـره زيبا و به يادمانـدنـى از سيره امام را در اين باره نقل مى كند:

((روز (مادر) بـود و پدربزرگ به ما پـولـى دادند كه با آن براى مادرانمان چيزى بخريم و به آنها تقديم كنيـم)).(27) ايـن خاطره شيرين براى كودكى خردسال به زيباتريـن صـورت, ارزش و مقام مادر را زنده نگه مى دارد. امام در دوره هاى گوناگـون زندگى همواره به نكات تربيتـى ـ به وسيله آمـوزش عملـى ـ اهميت زيادى مـى دادند. اگرچه نصيحت و اندرز كه تربيت مستقيـم است, در برخى از دوره هاى زنـدگـى ايشان بـوده و از طريق نزديكان و دوستان ذكر شـده است, ولى نحـوه تربيت با تـوجه به حال و مقام مخاطب بـوده است. براى مثال خانـم طباطبايى عروس ايشان مى گـويد: ((اگر مـن به يكـى از بچه هايم مى گفتـم كه كارى بـرايـم انجام دهـد و او نمـى داد, آقا خيلـى ناراحت مـى شـدند. اگر كسى در اتاق بـود, آرام و اگر كسـى نبـود, بلند به بچه ها مى گفتند: چرا به حرف مادرت گـوش نمـى دهى؟ تـو بايد به مادرت احترام بگذارى)).(28) در ايـن آموزه گفتارى, چند نكته مهم تربيتى نهفته است:

1ـ توجه به تربيت كودكان در هر مقام و جايگاه كه باشيـم و تذكر براى حفظ حريمها و اداى واجبات

2ـ استفاده از پند و انـدرز مستقيـم, در جايـى كه ارزشها مـورد تـوجه قـرار نمـى گيـرد و حـرمتها حفظ نمـى شود

3ـ تـوجه به شخصيت كـودك هنگام پند و اندرز دادن, به گونه اى كه اگر در ميان جمع صـورت مى گيرد, آرام و حتى مخفيانه مطرح شـود و اگر غريبه اى در جمع نيست, براى تعليـم عمـومى در مقابل كـودكان ديگر گفته شود.

حال كه سخـن از مادر و مقام ارزشمنـد و والاى او است, فـرازى از وصيتنامه حضـرت امام را كه در باره مادر است و خطاب به فـرزنـد بزرگـوارشان سيداحمد خمينى نـوشته اند, بيان مـى كنيـم تا ((حسـن ختام اين قسمت)) باشد:

((پسرم! آخر وصيت مـن آن است كه در خدمت به ارحام خصـوصا مادرت كه به مـا حقها دارد, كـوشـش كـن و رضـاى آنــــــان را به دست آور)).(29)

حـس اعتمـاد, اكسيـرى بـراى بهتـر زيستـن

يكـى از مـوارد ضـرورى جهت ايجـاد استحكام خانـوادگـى و سلامت و سعادت خانواده, وجود حس اعتماد بويژه بين همسران است. اگر ايـن اعتماد در خانـواده باشد, بسيارى از اختلافات ناشى از سـوءظنهاى بيجا و غيرتهاى نابجا از بيـن خـواهـد رفت. گفتنـى است كه بناى اصلـى اعتماد بايد از سالهاى اول ازدواج باشد و در طـول زندگـى هـر روز بيـش از پيـش سطح اعتماد بـالا رود. اعتمـاد متقـابل در زندگى امام به وضـوح ديده مى شـود و با اندك مطالعه در باره روش و منـش زندگى خانوادگى ايشان مى تـوان به الگويى ناب و كامل دست يافت. البته همان گونه كه در مورد احترام بيان كرديـم, امام نه تنها خـود, اعتماد به همسـر و فرزنـد دارد, بلكه بذر اعتماد به نفـس و اعتماد به ديگـران را در قلب كـودكان و وابستگان خـويـش مـى افشـانـد. يكـى از فـرزنـدان امـام مـى گـويد:

((ما بچه بـوديم. يادم مىآيـد كه با توپ بازى مـى كـرديـم (تـوى اتاق) و توپ را زديم و شيشه را شكستيـم. آقا آمدند خيلى ناراحت كه ما را تإديب كنند كه چرا اين كار را كرديد؟ مـن گفتم: خانم به ما گفتنـد كه بازى كنيـد عيب نـدارد. تا مـن ايـن را گفتـم, ايشان هيچ نگفتند و سرشان را پاييـن انداختنـد و از اتاق بيرون رفتنـد. از ايـن جهت اگـر مـى خـواستنـد مـا را تنبيه كننــــد, نكردند)).(30) با تـوجه به برخـورد امام مـى بينيـم كه اگرچه از شيطنتهاى فرزندان ناراحت شده اند, ولـى وقتـى مـى بينند با اجازه مادر چنيـن كارى را انجام داده انـد, به خاطر اعتماد به مادرشان و ايجـاد حـس اعتماد در فـرزنـدان نسبت به مـادر و سخنان او از تنبيه كودكان سر باز مى زنند. با ايـن عمل در واقع ديوار مستحكم اعتماد و احتـرام به يكـديگـر, محيط خانه را از هـر گزنـدى حفظ خواهد كرد.

همچنين از سـوى چند تـن از فـرزنـدان و نزديكان امام ايـن مطلب بيان شـده است: در مـرتبه آخـر كه آقا را گـرفتنـد و به تـركيه تبعيـد كردنـد, آقا در ساعت آخـر ((مهر))شان را تـوى دست خانـم گذاشته و مى گويند: ايـن امانت پيـش شما باشد و به كسى نگـوييد. بعدها آقا از تركيه به نجف مىآيند. چند ماه نجف بودند. در ايـن مدت اخـوى به تركيه و نجف مى روند, ولـى خانـم هيچ از اينكه مهر آقا پيش مـن است, با كسى صحبت نمى كنند, حتى با اخوى)).(31) اين عمل نشانگـر اعتماد امام به همسـرشـان است. نكته جـالب در ايـن قضيه امـانتـدارى همسـر امـام و تـوجه به سخـن ايشـان است.

زمينه واقعى حـس اعتماد در خـانـواده, بـا صـداقت و امانتـدارى متقابل مرد و زن فراهـم مى شود و هرگز نمى توان اعتماد را يكسويه بدست آورد.

ثمره ارزشمند اعتماد به يكـديگر در زنـدگـى زناشـويـى, آزادى و آزادگـى است; البته در چـارچـوب دستـورهاى دينـى و معارف الهى.

اگر زن بتـواند اعتماد همسرش را به خـويـش جلب كند, در زنـدگـى خانوادگى و اجتماعى با آزادى بيشترى مـواجه خـواهد شد, در حالى كه عدم اعتماد, پـايه و بنيان خانه و خانـواده را سست نمـوده و محدوديتهايى در ارتباطات مشروع زن و مرد ايجاد مـى كند. در ايـن زمينه نقل است كه امام در همان اوايل ازدواج به همسـرشـان گفته بودند: ((مـن از تو مى خواهـم كه واجبات را انجام دهى و سعى كنى محرمات را انجام ندهـى, ولـى در مـورد عرفيات, مسإله اى نيست و آزاد هستـى)).(32) ايـن سخـن منشـورى جاودانه براى زندگى پاك و حيات طيبه خانـوادگى است, زيرا در سايه سار انجام تكاليف شرعى و حفظ ارزشهاى دينـى, بـدون شك زنـدگـى فـردى و اجتمـاعى نيز بـا شالوده دينى همراه خواهد بـود. اگر در زندگى, خدامحـورى و اخلاص و تقوا به عنوان اصول اساسى و محـورى در نظر گرفته شـوند, بقيه شـوون زندگى زيرمجمـوعه هميـن ارزشها قرار خـواهد گرفت و سعادت بشر را تضمين خواهد كرد.

يكى از ياران امام مى گـويد: ((... بنده مصر بـودم به اينكه رمز مـوفقيت ايشان را در ايـن حيات دنيوى بيابـم. به يك چيز متـوجه شدم و آن ايـن بود كه ايشان در كارهايشان و افكار و اعمالشان و گفتارشان بيـش از يك چيز را هدف قرار نمـى دادنـد و آن ((خـدا)) بـود)).(33)

تربيت فرزند, ديـن باورى و انسان پرورى

اكنون كه با سيره عملى امام درباره همسرومادرآشنا شديم, به شيـوه عملـى در تربيت فرزندان مـى پردازيـم. با ورود اوليـن فرزنـد به خانه و خانواده, شكل اصلـى خانـواده, تغيير يافته و برخـوردهاى جديد و متفاوتـى را مـى طلبد. قبل از ورود فرزند, احترام متقابل همسران و اعتماد و ايجاد فضاى اعتماد بيـن آن دو و نيز توجه به نيازهاى متقابل تا حدى آسان بـوده و مشكلات كمترى در زندگى وجود خـواهد داشت, ولى آنگاه كه خانـواده به يك مثلث تبديل شـود, به گـونه اى كه هر سه ضلع آن بايـد در مقابل يكـديگر انعطاف ويژه اى داشته باشند, مباحث اصلـى تربيتـى مطرح مـى گردد, كه براى ايجاد تفاهـم و يكرنگى و يكدلى بايد از الگوهاى كامل بشرى بهره گرفت.

امام خمينى, رادمرد قرن ما, در زمينه چگـونگـى تربيت فرزندان و برخـوردهاى مناسب با آنان, معارف نابى را بر جاى نهاده است, كه مـا در سه محـور اسـاسـى آنها را بـررسـى مـى كنيم:

الف ـ عدم تبعيض بين فرزندان

يكـى از مشكلات بزرگ در خانـواده هايى كه داراى چند فرزند دختر و پسر هستنـد, تبعيض در برخـورد با آنان است. از آثار سـوء تبعيض مى توان به: حس عدم اعتماد, حسد, خودكـم بينى و انتقامجويى اشاره كـرد; اگرچه آثار ديگـرى نيز وجـود دارد. يكـى از دختـران امام مى گويد:

((آنچه كه اصلا در منزل ما مطرح نبود, دختـر و پسـر بـودن بچه ها بـود. همه بچه ها بـراى امام, عزيز بـودنـد. مـا هيچ وقت احسـاس نمى كرديـم كه حتـى ايشان كدام يك از ما را بيشتر دوست داشتند و كـدام يك را كمتر; البته ظاهـرا نسبت به اولاد دختـر اظهار محبت بيشترى مـى كردند)).(34) تبعيض بيـن دختر و پسر از رسـوم ناپسند جاهلـى و جاهليت بـود, كه رسـول رحمت, حضرت محمد(ص), سخت با آن مبارزه كرد, ولى متإسفانه هنـوز رسـوباتـى از آن در برخى نقاط جهان, از جمله ايران ديـده مى شـود. پيامبر گرامـى اسلام در ايـن باره مـى فرمايد: ((نعم الـولد البنات: ملطفات, مجهزات مـونسات, مباركات, مفليات;(35) چه فرزندان خـوبى هستند دختران! بالطافت, آماده به خـدمت (درخـانه), مـونـس و همـدم, بـابـركت و نظيف)).

با تـوجه به اهميت دين مبيـن اسلام به مقام دختـر و احياى شخصيت او و روايات نـورانـى كه از معصـومان(ع) در باره محبت به فرزند دختر آمده است, مى بينيـم حضرت امام به دختران محبتى بيشتر دارد و در رفتـار, بيـن آنها تبعيضـى قايل نيست. ايـن درس بزرگـى از زنـدگـى ايشـان است. يكـى از اعضـاى دفتـر امـام مـى نـويســـد: ((در زمستـان سال 63 خـداونـد فـرزنـد دختـرى به مـن عطا كـرد.

چند روز پـس از تولد, مادرش او را به بيت امام(ره) آورد ... از پله هاى حياط بالا مىآمدم كه تـوجه حضرت امام به حقير جلب شد. با تبسـم و نشاط كـم سـابقه اجـازه ورود دادنـد. قبل از آنكه سخنـى بگـويـم, فرمودند: بچه خـودتان است؟ عرض كردم: بله! بلافاصله دو دستشان را به علامت تحـويل كـودك جلـو آوردند و همزمان پرسيدند: دختـر است يـا پسـر؟ عرض كـردم: دختـر است.

او را در آغوش گرفته و صورت به صـورت او گذاشتنـد و پيشانـى او را بـوسيده و فرمودند: دختر خيلى خوب است. دختر خيلى خـوب است. دختر خيلى خوب است. و در گوشـش دعا خواندند و ...))(36) يكى از ويژگيهاى معروف حضرت امام كه نمـودار حكمت و وارستگـى آن حضـرت است, اصل سكوت و صمت است; سخـن گفتـن در حداقل و مبتنى بر اداى تكليف. جمله ((دختر خـوب است)), آن هـم به صورت كلى, گرچه مورد ((خاص)) است, ولـى انگار كه خطاب ((مطلق)) است و مخـاطب همگان, و تإكيد بر خـوبى دختر ـ سه بار ـ به منظور مبارزه با رسـومات جاهليت كهنه و مدرن! است.

توجه به دختران در خانه شيوه صحيح تربيتى برخاسته از دستـورهاى حكيمانه شارع است.

يكى از فرزندان امام رفتار حضرت امام را ايـن گونه بيان مى كند: ((رفتارشان با تك تك فـرزنـدان به گـونه اى بـود كه هر كـس فكـر مـى كـرد او را بيشتـر از بقيه دوست دارند)).(37) و نيز فـرزنـد ديگـر ايشان در مـورد نحـوه بـرخـورد عاطفـى امام با فـرزنـدان مى گويد:

((همه فـرزندانشان را دوست داشتنـد. هـر كـدام كه پهلـوى ايشان مـى رفت; فكـر مـى كـرد كه او را از همه بيشتـر دوست دارنـد.

حتى هر كدام از فرزندان ايشان كه بچه اش را پيـش آقا مى برد; فكر مى كرد كه آن بچه را از همه بيشتر دوست دارند)).(38) ايـن شيـوه و سنت پيامبر اسلام بـوده است كه با افـراد به گـونه اى بـرخـورد مى كردند كه تبعيض در آن راه نداشت. يكـى از شاگردان حضرت امام, آيت الله حسين مظاهرى, اين ويژگـى را ايـن گـونه ترسيـم مـى كند:

((از رسـول گـرامـى اسلام نقل مـى كننـد كه حضـرتـش با اصحاب[ به گـونه اى] رفتـار مـى كـرد كه هـر فـردى فكـر مـى كــرد كه او اعز [عزيزتـريـن] افـراد نزد پيـامبـر اكرم(ص) است.

بـراستـى كه استـاد بزرگحار مـا[ حضـرت امـام] در درس چنــــان بودند)).(39) اگر انسانها در خانه و خانواده كه كوچكتريـن واحد اجتماعى است, به دستورها و تعاليم ديـن اسلام عمل كرده و بايدها و نبايدهاى دينى را سرلوحه زندگى خويـش قرار دهند, ايـن خصلت و ويژگـى در جان آنها شكل گـرفته و به گـونه اى استـوار و راسخ در بقيه شـوون زندگـى آن را به كار خـواهند برد. امام نه در خانه, كه در كلاس و در منـاصب و مقـامها ـ كه مـرجعيت و رهبـرى و ولايت فقيه است ـ همواره فرزندان, شاگردان و مريدان خـود و ملت را با حقـوقـى عادلانه در نظر گـرفته و پـرورش مـى دهنـد.

ب ـ تشويق و تنبيه

جايگاه تشـويق و تنبيه در مبانـى تربيتى و روانشناسـى تـربيتـى براى اهل دانش و بينـش شناخته شـده است و آثار آن در زنـدگانـى فـردى و اجتماعى كاملا هـويـداست. با تـوجه به اينكه ما در صـدد معرفى الگوى مناسب تربيتى هستيـم و نه در مقام بيان نكات تخصصى و ويژه تربيتـى و نيز به علت اختصار, از آثار تشـويق و تنبيه و كيفيت و انـواع آن و بايدها و نبايـدهاى تـربيتـى, گذر كـرده و مصاديق تشـويق و تنبيه را در رفتار و گفتـار حضـرت امام جستجـو مى كنيم.

يكـى از شاگردان امام كه به منزل ايشان رفت و آمد داشت, مى رفت, مى نويسد:

((امام غالبا با نـوه هاى خـود و نبيـره ها, با اسباب بازى, بـازى مـى كـردنـد و آنها را دور خـود جمع كـرده و با آنها شـريك بازى مى شـدند و از آنها راجع به درس و حساب مـى پرسيدند. اگر در ميان آنها كسـى بـود كه نمـره خـوبـى آورده بـود, امام او را تشـويق مـى كـردنـد و به او جـايزه مـى دادنـد, مثلا يك شيشه عطـر)).(40) كارشناسان تربيتى بر ايـن باورند كه اگر تشويق بدون زمينه خاصى صورت گيرد, نتيجه مطلـوب نخـواهد داشت. در مورد ائمه معصـوم(ع) نيز نقل شده است آنها به مقدار معرفت افراد عطا مـى كردند. يكـى از نوه هاى امام مى گـويد: ((وقتى بچه بـودم يك بار كه امام مشغول نمازخـواندن بـودند, مـن هـم رفتـم و پشت ايشان ايستادم و همان كارهايـى را كه ايشان مـى كردند, تكرار كردم. امام چند جلد كتاب كـودكان به مـن دادنـد)).(41) نكته قابل تـوجه, انتخاب هـديه اى متناسب با شخص مـورد نظر است. كتاب و عطـر و جانماز و غيـره با بينـش و بصيرت امام به ديگران هديه مى شد. يكـى از نـوه هاى امام در بـاره هـديه هايـى كه امـام در عيـد به نـوه هاى خـود دادنـد, مـى گـويد: ((امام به ديگر نـوه ها عطر هديه دادنـد و به مـن چيز ديگر و فرمودند: چون تـو ازدواج نكرده اى, بنابرايـن احتياجى به عطر ندارى)).(42) امام با ايـن عمل خويش يك حكم شرعى را به نوه خويـش تعليـم مى دهند و براى اينكه احساس تبعيض نشود, به گونه اى لطيف و زيبـا علت تفـاوت هـدايـا را بيـان مـى كننـد.

ج ـ اظهار محبت

محبت اكسيرى است كه قلبهاى افـراد را به هـم نزديك كرده و آنها را در ارزشهاى والاى انسانـى و الهى به تكامل مـى رساند. آنچه در ايـن مقـام اهميت فـراوان دارد و بـراى محكمتـركـردن پـايه هـاى خانـواده, نقشـى محـورى دارد, ابـراز و اظهار محبت است. اگـرچه دوست داشتـن و عشق ورزيدن امرى قلبى و درونى است, اما نمـود آن در گفتار و رفتار انسانها ظهور مى يابد. حضرت امام محبت خـود به خانـواده را به صـورتهاى گوناگـون و با شيـوه هايى متفاوت ابراز مـى كننـد و در سخنان, نامه ها و بـرخـوردها شـدت علاقه را ابـراز مـى دارنـد. امام هنگام تبعيـد در نامه اى خطـاب به همسـر خـويـش مى نويسند:

((اگر ايـن كاغذ رسيد, جواب را زودتر بنـويسيد و ... اگر جـواب نـوشتيـد, تمـام بچه هـا به خط خـودشـان يكـى دو كلمه بـرايـــم بنويسند)).(43) و نيز مـى نـويسند: ((جاى هيچ نگرانـى نيست; فقط از اينكه از شمـاهـا بـى اطلاعم, قـدرى نگـران هستـم)).

انسانهاى برجسته و بزرگ حتـى اگر مسـووليتهاى اجتماعى ـ سياسـى داشته و فكر آنها مشغول باشـد, هرگز از وظايف و به گفته بـرخـى از انديشمندان از كوچكهاى بزرگ غافل نمى شـوند. در سيره ائمه(ع) مى بينيـم آنها نسبت به خانه و خانواده و كوچكتريـن مسايل مربوط به آن هرگز بى تـوجهى نكرده و همـواره شيعيان را سفارش به انجام هر كارى در حدود خـود مـى كردند. امام خمينى نيز به عنـوان شيعه شيفته اهل بيت(ع) همـواره متـوجه همه امـور بـودند.

خانـم طباطبايـى همسـر محتـرم مرحـوم حاج سيـد احمـدآقا, رابطه محبتآميز امـام بـا فـرزنـدش را ايـن گـونه بيـان مـى كند:

((علـى (پسـر پنج سـاله ام) علاقه بسيـار زيـادى به آقـــا داشت.

امـام هـم او را دوست داشتنـد. هميشه مـى گفتنـد: مـن خـودم بچه داشته ام, امـا علـى چيز ديگـرى است)).(44) همچنيـن دختـر امـام مـى گـويـد: ((حضرت امام بچه هاى خردسال را خيلـى دوست داشتنـد و مى گفتند: در نجف از حرم كه برمى گشتـم, بچه ها را با وجـود اينكه كثيف بـودنـد, خيلـى دوست مـى داشتـم. و امام به دختر مـن كه از شيطنت بچه اش گله مى كرد, مى گفتند: مـن حاضرم كه ثوابى را كه تـو از تحمل شيطنت حسيـن مـى بـرى, با ثـواب تمام عبـادات خـودم عوض كنـم)).(45) محبت و علاقه امام به افراد آنقـدر زياد بـود كه در خاطرات نزديكان و وابستگان ايشان به مقدار زياد بيان شـده است. از جمله نـوه دختـرى ايشـان مـى گـويـد:

((اگر ما يك يا دو روز به خانه امام نمى رفتيـم, مى گفتند: كجاها بـوديد شما؟ اصلا مرا مـى شناسيد؟! گاهـى دخترم فاطمه را به منزل ايشان نمى بردم. يك روز وارد خانه امام كه شدم, ديدم دارند تـوى حياط قـدم مـى زننـد. تـا سلام كـردم, گفتنـد: بچه ات كـو؟ گفتـم:

نياورده ام. اذيت مـى كند. ايشان به حـدى ناراحت شـدند كه گفتند: اگر ايـن دفعه بـدون فاطمه مـى خواهـى بيايـى, خـودت هـم نبايـد بيايـى)).(46) نـوه امام خاطره اى شيريـن از روزهاى تلخ آخر عمر امام بيان مـى كنـد: ((در آخـريـن شب حيات امام به ديـدار ايشان رفتـم, تا شامشان را ببرم. وقتى مقدارى شام خوردند و پـس از آن كمـى آب طالبـى خـوردنـد, گفتـم: آقا! شما آب طـالبـى را كه دوست داشتيد, چرا نمى خـوريد؟ رو كردند به من و گفتند: زهرا! مـن تـو را هـم خيلى دوست داشتـم)).(47) ايـن جمله و ديگر جمله هاى امام كه بعد عاطفـى ايشان را نمايان مـى سازد, بـراى انسانها بهتريـن نمونه و الگوى تربيتى است.

با پيروى از سيره عملى امام بهشت كوچكى بر روى زميـن بنا خواهد شد. بهشتى كه در آن جز سلام و خير و نيكى نيست. ((و يلقـون فيها تحيه و سلامـا)) (سـوره فـرقان, آيه 75).

اكنون كه با رفتار آسمانى ايـن بزرگ مرد قرنآشنا شديم, به عنوان حسـن ختـام, چنـد مـوعظه و نصيحت انـديشمنـدانه در بــاره روابط خانـوادگـى و تربيت فرزندان را ـ كه تـوسط نزديكان امام بازگـو شده است ـ مطرح مـى نماييـم. ان شإالله با عمل كردن به نصايح و اندرزهاى ايشان كانون خانوادگى ما هميشه سالـم بماند. ابتدا به تـوصيه ها و سفارشهاى امام در ابتـداى عقـد به دختـران و پسـران مـى پـردازيـم كه ضـامن سعادت آنهاست:

((سعى كنيد با هـم رفيق باشيـد. اگـر مـرد هستـى و در بيرون از خانه هزاران مساله دارى, وقتـى به خانه مـىآيى, ناراحتيهايت را پشت در بگذار و سعى كـن با لطف و مهربانى داخل خانه شوى)).(48) امام خطاب به عروس خانمها مى گفتند: ((تـو هـم ممكـن است در خانه خيلى كار كرده و خسته باشى, ولى نبايد خستگى خـود را به شـوهرت منتقل كنى. به استقبالـش برو و زندگـى گرمـى براى خـودتان درست كنيد)).

حضـرت امام در باره شغل بـانـوان هيچ گـونه ممـانعتـى نكـرده و پيـوسته مـى فرمـودند: ((فعاليت كنيد ولـى حـدود شرعى ـ از جمله رضـايت همسـر ـ را رعايت كنيـد)).(49) و آنگـاه كه زنـان گله و شكايت از خانه دارى و بچه دارى مـى كردند, با ايـن جمله آمـوزنـده امام روبه رو مى شدند:

((خانه را دست كم نگيريد. تربيت بچه ها كـم نيست. اگر كسى بتواند يك نفر را تـربيت كنـد, خـدمت بزرگـى به جامعه كرده است)).(50) وقتـى از تربيت دينى كـودكان بحث مـى شد, امام با اعتدال ويژه اى كه هميشه در رفتار ايشان مشاهـده مـى شـد و در گفتارشان نيز بـا صراحت ديده مى شد, مى فرمودند:

((چهره شيريـن اسلام را به مذاق بچه تلخ نكنيـد)).(51) و نيز در مـورد كـودكـانـى كه به سـن تكليف نـرسيـده انـد, مـى فـرمـــود:

((بچه ها قبل از سـن تكليف بايـد رو به نماز بـايستنـد, تا عادت كنند)).(52) براستـى كه سخـن از خـورشيد, در بند كشيدن حقيقتها است و واژگـان مـا هـرچنـد مقـدس و بزرگ بـاشنـد, تـوان تـوصيف بزرگ مردانى اين چنين را نخواهند داشت. سيره و سخـن امام مرزهاى انـديشه هـا و تـاريخ و جغرافيـا را شكسته و بـر قلبهاى پــــاك انسانهاى ديـن باور, در هر كجاى هستى كه باشند, مى نشيند و سعادت جاودانه را به ارمغان مـىآورد. روح پاك او در ملكـوت با اجـداد مطهر و مقدسش محشور باد!

--------------------------------------------------------------------------------

پى‏نوشت‏ها:

1ـ سوره اعراف, آيه 46.

2ـ روزنامه جمهورى اسلامـى, 69/3/17, سخـن رهبر انقلاب در ديـدار با ميهمانان خارجـى شـركت كننـده در مراسـم سالگرد ارتحال امام.

3ـ مولانا, مثنوى معنوى.

4ـ اميـررضـا ستـوده, ((پـا به پـاى آفتاب)), ج1, ص94.

5ـ همان, ص96.

6ـ همان, ص104.

7ـ همان, ص105.

8ـ حميـد بصيـرت منـش و ديگران, ((صحيفه دل)), ص127.

9ـ تبيـان (جـايگـاه زن در انـديشه امـام خمينـــى), ج8, ص143.

10ـ همان, ص144.

11ـ پا به پاى آفتاب, ج1, ص50.

12ـ همان, ص96.

13ـ علامه مجلسـى(ره), ((بحـارالانـوار)), ج103, ص224.

14ـ مـرحـوم محـدث نـورى, ((مستـدرك الـوسائل)), ج2, ص551.

15ـ دكتـر سيـدجـواد مصطفـوى, ((بهشت خـانـواده)), ج1, ص97.

16ـ پا به پاى آفتاب, ج1, ص50.

17ـ همان, ص92.

18ـ صحيفه نور, ج22, ص42.

19ـ پـا به پـاى آفتاب, ج1, ص50 و 51.

20ـ شيخ حـر عاملـى, ((وسائل الشيعه)), ج14, ص123.

21ـ پا به پاى آفتاب, ج1, ص97.

22ـ همان, ص67.

23ـ همان.

24ـ همان, ص91.

25ـ سوره احقاف, آيه 15.

26ـ پا به پاى آفتاب, ج1, ص91.

27ـ همان, ص231.

28ـ همان, ص191.

29ـ صحيفه نور, ج22, ص364.

30ـ روزنامه اطلاعات, 1371/3/13, ص12.

31ـ پا به پاى آفتاب, ج1, ص98.

32ـ همان, ص96.

33ـ ياد يار, ضميمه روزنـامه جمهورى اسلامـى ايـران, 1369/3/13, ص44 ـ 47.

34ـ پا به پاى آفتاب, ج1, ص102.

35ـ وسائل الشيعه, ج15, ص100.

36ـمحمـدحسـن رحيميان, ((در سايه آفتاب)), ص127 ـ 129, با اندك تصرف و تلخيص.

37ـ پا به پاى آفتاب, ج1, ص102.

38ـ همان, ص91.

39ـ به روايت جمعى از فضلا, ((سـرگذشتهاى ويژه از زنـدگـى حضـرت امام خمينى, ج5, ص165.

40ـ مطالب و خـاطـراتـى از شـاگـردان امام, ((صحيفه دل)), ص60.

41ـ پا به پاى آفتاب, ج1, ص232.

42ـ همان, ص214.

43ـ صحيفه نور, ج22, ص46.

44ـ پا به پاى آفتاب, ج1, ص189.

45ـ همان, ص107.

46ـ همان, ص200 و 201.

47ـ همان.

48ـ همان, ص173.

49ـ همان.

50ـ همان, ص172.

51ـ همان, ص123.

52ـ همان, ص190.

ماهنامه پيام زن ـ شماره 91 ـ مهر 78

چاپ این نسخه درجه: 0.00   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.