سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

زیارت مشربه امّ ابراهیم در مدینه منوره و بخشی از تاریخ آن

ارسال شده توسط: مديربازدید شده: 608 مرتبه
دسته: سخنراني در خصوص حجتاریخ: 1393.02.27
 
سخنراني حجت الاسلام والمسلمین علی ابراهیمی امام جمعه محترم بافت در مسجد شيعيان مکه سال 92
زیارت مشربه امّ ابراهیم در مدینه منوره و بخشی از تاریخ آن
http://yascms.ir/istgah/ebrahimi3.jpg

بسم الله الرحمن الرحیم

از همه زائران عزیز، و همه کسانی که زمینه حضور ما را در مسجد شیعیان فراهم نمودند تقدیر و تشکر می نمایم.
مسجد شیعیان مأمنی برای شیعیان در مکه
مکانی که الان در آن حضور داریم مسجد شیعیان است، معمولاً زائران شیعه که به مدینه می آیند سعی می کنند خود را به این مکان برسانند، حال و هوایی عوض کنند و یک نماز جماعت با مُهر تربت سیدالشهداء(علیه السلام)در این مسجد برگزار کنند.این مکان متعلق به آیت الله عمری(رحمة الله علیه)،رهبر شیعیان مدینه است.آیت الله عمری(رحمة الله علیه)،منسوب به یکی از نائبان حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)هستند.ایشان خاطرات و مبارزات زیادی علیه خاندان آل سعود داشتند که محکوم به اعدام می شوند، سالها به زندان می افتند.اینگونه شنیدیم در سالهای آخر وقتی طناب دار را به گردن ایشان می اندازند تا ایشان را اعدام کنند، طناب پاره می شود و ایشان نجات پیدا می کنند(از قوانین عربستان این است که وقتی کسی از طناب دار نجات پیدا کرد بار دوم اعدام نمی شود)، بعد به مشهد نزد امام رضا(علیه السلام)می روند و متوسل به ایشان می شوند.امام هم یک کیسه فیروزه به ایشان می دهند.بعد آیت الله عمری(رحمة الله علیه) به مدینه برمی گردند و این مکان(مکان مسجد شیعیان)را درست می کنند و کم کم این مکان مأمنی برای شیعیان می شود.آیت الله عمری(رحمة الله علیه)چند سال پیش از دنیا رفتند و پسر ایشان مسئولیت این مکان و برگزاری نماز جماعت و برنامه های این مکان را به عهده گرفته اند.
داستان مشربه امّ ابراهیم
این منطقه(مسجد شیعیان)تقریباً شیعه نشین بوده است و آثاری از اهل بیت(علیهم السلام)هم در این منطقه وجود دارد.از جمله این آثار که فقط جای آن مانده، مشربه امّ ابراهیم است.مشربه امّ ابراهیم باغی بوده که چشمه سار و درخت داشته و از آنِ یک یهودی به نام مخیرق بوده است.در جنگ اُحد یهودیان هم پیمان بودند که باید در جنگ، همراه پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)شرکت کنند اما عده ای خیانت کردند و در جنگ شرکت نکردند اما مخیرق حرکت کرد و گفت:من به جنگ می روم، اگر کشته شدم تمام اموالم در اختیار پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)قرار بگیرد و فرزندان و همسر من هیچ حقی نسبت به این باغ و مِلک ندارند.بعد مخیرق در نبرد اُحد به شهادت رسید و پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند:مخیرق غیر یهودی است.بعد اموال او در اختیار پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)قرار گرفت و پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)در سال ششم نامه ای به پادشاه مصر نوشتند و او را به اسلام هدایت کردند.پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به خسرو پرویز هم نامه نوشتند اما او چنان مغرور بود که نامه پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را پاره کرد اما پادشاه مصر جواب نامه پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)را به خوبی داد و همراه نامه یک کنیز و دختر جوانی را به پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)بخشید، نام کنیز ماریه بود.در مسیری که می آمدند یکی از مسلمانانی که همراه ماریه بود و نامه را آورده بود از اسلام صحبت کرد و ماریه مسلمان شد، بعد به عنوان همسر پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)انتخاب شد.پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)از دو همسر خود دارای فرزند شد اول حضرت خدیجه(سلام الله علیها) و دیگری ماریه(ماریه یعنی مریم) است.وقتی ماریه حامله شد،همسران پیغمبر به او حسادت می کردند، بعد از مدتی که فرزند ایشان به دنیا آمد، پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)همسر خود ماریه را به باغ مخیرق آوردند. بعد این محل مشربه امّ ابراهیم شد یعنی محل باغی که منسوب به مادر حضرت ابراهیم و فرزند پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)است.این یادگار بعد از رحلت پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)در اختیار حضرت زهرا(سلام الله علیها)قرار گرفت.
بخشوده های پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)به حضرت زهرا(سلام الله علیها)
وقتی پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)از دنیا رفتند چند باغ را به حضرت زهرا(سلام الله علیها)بخشیدند از جمله باغهای هفتگانه و مشربه امّ ابراهیم.
ثواب زیارت مشربه امّ ابراهیم
امام صادق(علیه السلام)به شیعیان سفارش کردند و فرمودند:وقتی به مدینه رفتید مشربه امّ ابراهیم را هم ببینید.بعداً در مکان مشربه امّ ابراهیم مسجدی ساختند که زائران در این مکان نماز می خواندند، تا چند سال قبل با یک چهار دیواری مشربه امّ ابراهیم مشخص بود اما الان همان را هم تخریب کرده اند.در کنار مشربه امّ ابراهیم که بعداً مسجد ساختند یک قبرستان هست که مادر امام رضا(علیه السلام)هم در این قبرستان دفن شده است.وقتی مشهدی ها به زیارت می آیند سعی می کنند مشربه را زیارت کنند بخاطر این که مادر امام رضا(علیه السلام)در این منطقه دفن شده اند.
درخواست های مهم از پیغمبرخدا(صلی الله علیه و آله و سلم)
داستانی خدمت دوستان عرض می نمایم که همت بلند داشته باشند و از پیغمبرخدا(صلی الله علیه و آله و سلم)چیزهای مهم درخواست کنند.شخصی به حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها)رفته بود و از ایشان درخواست کرده بود که مثلاً باغ یا ملک یا پولی بده تا من قرض های خود را ادا کنم.در خواب، مرحوم میرزای قمی(قبر مرحوم میرزای قمی در شیخان قم است)را می بیند.ایشان به آن شخص فرموده بودند که برای حاجات کوچک مثل خانه و ماشین و اولاد و...نزد ما بیائید چون دست ما در برزخ باز است، حاجات بزرگ مثل شفاعت را از حضرت معصومه(سلام الله علیها)در خواست کنید چون با شفاعت ایشان تمام شیعیان وارد بهشت می شوند.ما نیز که الان به محضر پیغمبرخدا(صلی الله علیه و آله و سلم)آمده ایم باید همت بلند داشته باشیم.
کم همتی مرد عرب
یک روز پیغمبرخدا(صلی الله علیه و آله و سلم)به مسافرت رفتند، غذای ایشان تمام شد و به کلبه یک مرد عرب رفتند.به مرد عرب فرمودند:ما را میهمان نمی کنی؟مرد عرب گفت:بفرمائید، میهمان من باشید، بعد گوسفندی را کشت و غذا درست کرد حضرت با اصحاب نوش جان کردند.وقتی حضرت می خواستند بروند فرمودند:ای مرد عرب اگر مشکلی برای تو پیدا شد یا کاری داشتی به مدینه نزد من بیا زیرا من مشکل گشا هستم و حاجت تو را روا می کنم.مدتی گذشت، وضع زندگی این مرد عرب خراب شد.با خود گفت:نزد پیغمبرخدا(صلی الله علیه و آله و سلم)می روم تا مشکل من را حل کنند.مرد عرب به مدینه محضر پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت:یادتان است شما به کلبه ما آمدید و برای شما ناهاری تهیه کردم، شما هم فرمودید اگر مشکلی داشتید به مدینه نزد من بیائید.الان من به محضر شما آمده ام تا مشکلم را حل کنید.حضرت فرمودند:چه مشکلی داری و چه می خواهی؟مرد عرب گفت:اگر صد رأس گوسفند به من بدهید مشکلم حل می شود.پیغمبرخدا(صلی الله علیه و آله و سلم)رو به بلال کردند و فرمودند:از غنائم جنگی خیبر چیزی مانده است؟بلال گفت:بله تعدادی گوسفند داریم.حضرت فرمودند:همه این گوسفندان را به این مرد عرب بده.مرد عرب هم گوسفندان را گرفت و رفت.بعد پیغمبرخدا(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند:این مرد عرب چقدر کم همت بود، همت او به اندازه پیرزن بنی اسرائیلی هم نبود.
همت بلند پیرزن بنی اسرائیلی
یک نفر سؤال کرد یا رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)مگر پیرزن بنی اسرائیلی چه همتی داشت داستان او را برای ما تعریف کنید.حضرت داستان را تعریف کردند و فرمودند:حضرت يوسف(عليه السلام)در مصر زندگی کردند و وقتی نزدیک وفات ایشان بود وصيت كردند:وقتي من از دنيا رفتم، جنازه مرا غسل و کفن کنید و در تابوت بگذارید، از مصر به کنعان(بیت المقدس)ببريد و در وطن خودم دفن كنيد.وقتی حضرت يوسف(عليه السلام)از دنيا رفتند، مردم مصر نگذاشتند ایشان را ببرند و گفتند:اين وجود مقدس براي ما مايه خير و بركت بود، جنازه ایشان هم براي ما مايه خير و بركت است هرگز اجازه نمي دهيم جنازه ايشان را از كشور ما بيرون ببريد.بعد جنازه حضرت یوسف(علیه السلام)را در یک تابوت گذاشتند و محکم کردند و تابوت را میان یک رودخانه که آب شیرین مردم مصر را تأمین می کرد دفن کردند.آنها می گفتند:تا آب از روي جنازه يوسف صديق(علیه السلام)عبور كند و خيرات و بركاتش شامل حال همه مردم شود.وقتی به زمان حضرت موسي(عليه السلام)رسيد، خداوند وحي فرستاد اي موسي کلیم شما باید به وصیت حضرت یوسف(علیه السلام)عمل کنید، این جنازه را بردارید و در بیت المقدس دفن کنید تا به وصیت پیغمبر الهی عمل شده باشد.حضرت موسي(عليه السلام)به مصر آمدند،سالها گذشته بود و مردم يادشان رفته بود جنازه در کجا دفن شده است.حضرت سوال كردند جنازه و تابوت يوسف(عليه السلام) كجاست؟از هر كس پرسيدند هيچ كس نمي دانست.عده ای به حضرت موسی(علیه السلام) گفتند:پیرزنی جای جنازه را می داند.حضرت موسی(علیه السلام)خدمت پیرزن رفتند و فرمودند:آیا شما می دانید جنازه حضرت یوسف(علیه السلام)کجا است؟پیرزن گفت:بله می دانم.حضرت موسی(علیه السلام)فرمودند:بگو.پیرزن گفت:نه اینگونه نمی شود من خواسته هایی دارم که اگر قبول کنید جای جنازه را به شما نشان می دهم.جبرئیل نازل شد و به حضرت موسی(علیه السلام)فرمود:خواسته های پیرزن را مورد اجابت قرار بده.حضرت موسی(علیه السلام)فرمودند:قبول است.پیرزن گفت:اول باید دعا کنی که من جوان 14 ساله شوم.حضرت موسی(علیه السلام)دعا کردند و پیرزن جوان شد.بعد حضرت موسی(علیه السلام)فرمودند:دیگر چه خواسته ای داری؟پیرزن جواب داد:خواسته دوم من این است که به عقد شما درآیم.خداوند وحی فرستاد اشکال ندارد خواسته او را اجابت کن.باز حضرت موسی(علیه السلام)فرمودند:دیگر چه خواسته ای داری؟پیرزن گفت:این دو خواسته از دنیای من بود باید همین الان قول دهی در بهشت هم من همراه تو باشم.حضرت موسی(علیه السلام)مأمور بودند که هر سه خواسته پیرزن را قبول کنند.بعد پیرزن جوان شد و جنازه حضرت یوسف(علیه السلام)را به حضرت موسی(علیه السلام)نشان داد.برای همین پیغمبرخدا(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند:این مرد عرب به اندازه این پیرزن بنی اسرائیلی هم همت نداشت که هم دنیا را بخواهد و هم آخرت را.
حضرت زهرا(سلام الله علیها)الگوی معرفتی دنیا
الان هم ما در این مکان مقدس از پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)بخواهیم که هر سال حج را نصیب همه خاندان ما بگرداند و شفاعت و خوشبختی دنیا و آخرت را بخواهیم.همت ما در نزد پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)رحمة للعالمین هستیم هر چه بخواهیم به دست ایشان است.کجا دیده ایم کسی با فرزندان خود سه روز گرسنه باشد و با آب افطار کند و چیزی که دارد ببخشد!هیچ فکر کرده اید که چرا حضرت فاطمه(سلام الله علیها)در حالی که خود و فرزندانشان گرسنه بودند، وقتی اسیری که کافر بود به درب خانه ایشان آمد، باز تمام نانهای خود را می بخشیدند.حضرت فاطمه(سلام الله علیها)به خاطر این که عرق شرم در جای دیگر بر پیشانی آن فقیر ننشیند هر چه داشتند به فقیر می بخشیدند.این خانواده اینگونه بزرگوار هستند، دنیا باید در نزد حضرت زهرا(سلام الله علیها)زانو بزند و از ایشان معرفت یاد بگیرد.
قرآن می فرماید:«لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء»ما از شما پاداش نمی خواهیم.وقتی ما کار خیر انجام می دهیم حداقل توقع داریم از ما تشکر کنند اما حضرت زهرا(سلام الله علیها)و امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)می فرمایند:«لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلَا شُكُورًا»(سوره انسان،آیه9)ما از شما تشکر هم نمی خواهیم.این اخلاص ایشان را نشان می دهد.بنابراین از ایشان دنیا و آخرت و حاجات بزرگ را طلب کنید.
داستانی از گره گشایی و عظمت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)
یک سال امیرالمومنین علی(علیه السلام)برای زیارت خانه خدا به مکه آمدند، دیدند که جوانی پرده خانه خداوند را محکم گرفت و شروع کرد به دعا کردن به زبان سریانی و گفت:خدایا چیزی از من دور کن که هیچ کس نتواند آن را از من دور کند.شب بعد، آمد و بعد از طواف، پرده خانه خدا را گرفت و گفت:خدایا یک نعمتی به من بده که هیچ کس نتواند آن را بدهد.باز شب سوم آمد و دعا کرد:خدایا چهار هزار درهم از تو می خواهم.آقا امیرالمومنین علی(علیه السلام)، امام حسین(علیه السلام)را فرستادند و فرمودند:بگوئید آن مرد نزد من بیاید.وقتی شخص آمد، سلام کرد و امیرالمومنین علی(علیه السلام)را نمی شناخت.حضرت فرمودند:شب اول که دعا کردی خدایا یک چیز از من دور کن که هیچ کس نتواند آنرا دور کند، آن جهنم بود چون هیچ کس جز خداوند نمی تواند جهنم را از انسان دور کند.پس خداوند این دعای شما را مستجاب کرد.شب دوم دعا کردی که خدایا یک چیزی به من بده که هیچ کس نتواند به من دهد.آن بهشت بود که کسی جز خداوند نمی تواند بدهد.شب سوم دعا کردی که خدایا چهار هزار درهم به من بده.این چهار هزار درهم را برای چه می خواهی؟شخص گفت:هزار درهم قرض دارم،با هزار درهم می خواهم ازدواج کنم، با هزار درهم می خواهم خانه بخرم و با هزار درهم هم کاسبی کنم.امیرالمومنین علی(علیه السلام)فرمودند:بعد از پایان حج به مدینه بیا و سراغ خانه علی بن ابیطالب(علیه السلام)را بگیر، من ضامن هستم که این چهار هزار درهم را به تو بدهم.مرد عرب بعد از پایان حج به طرف مدینه حرکت کرد.در راه از یک نفر سؤال کرد آیا خانه علی بن ابی طالب(علیه السلام)را می شناسی؟آن شخص امام حسین(علیه السلام)بودند، بعد فرمودند:بله می شناسم ایشان پدر من هستند.مرد گفت:حضرت علی(علیه السلام)ضامن شدند که به من چهار هزار درهم بدهند.امام حسین(علیه السلام)،مرد را به خانه علی(علیه السلام)بردند و از حضرت اجازه گرفتند و وارد شدند. بعد از سلام و احوالپرسی،حضرت فرمودند:بله، من در خانه خدا ضامن شدم این پول را به تو بدهم.بعد حضرت صدا زدند که بگوئید قنبر بیاید.قنبر آمد بعد حضرت فرمودند: من یک باغ دارم که درختان آن را پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)کاشته اند، الان درختان بزرگ شده اند و می خواهم باغ را بفروشم.تاجرهای مدینه را خبر کنید تا بیایند و باغ را بخرند.تاجرهای مدینه آمدند و باغ را به قیمت چهار هزار درهم خریدند.حضرت هم تمام پولها(چهار هزار درهم)را به آن مرد دادند.(امالى صدوق : 467 ، المجلس الحادى والسبعون، حديث 10 ; بحار الانوار،ج 41،ص 44 ، باب 103 ، حديث 1)
ما نیز الان به چنین شهری آمده ایم.اینجا خانه امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)، حضرت زهرا(سلام الله علیها) و رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)است.پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)به هر کس که گرفتار بود، می فرمودند: به درب خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها)بروید.ما شیعه امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)هستیم، وقتی می خواهیم حاجت بگیریم کنار قبر پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)سوره ضحی را بخوانیم.بعد وقتی به این آیه رسیدیم«فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ»(سوره ضحی، آیه 9 و 10)یتیم که آمد با او قهر مکن و اگر کسی از تو درخواستی کرد او را طرد مکن.انشاءالله هر چه می خواهید از پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)درخواست کنید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

چاپ این نسخه درجه: 0.00   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.