سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

مهمترین و اساسی ترین مسئله دین:امامت و ولایت و بالاترین شرط امامت:بالا بودن علم و آگاهی و معصوم بودن

ارسال شده توسط: مديربازدید شده: 538 مرتبه
دسته: سخنراني در خصوص يا به نقل از پيامبر اسلام(ص) و اهل بيت(ع)تاریخ: 1392.07.24
 
سخنراني حجت الاسلام والمسلمین علی ابراهیمی امام جمعه محترم بافت در شب سوم ماه محرم در امامزاده بزنجان مورخ 91/8/27
مهمترین و اساسی ترین مسئله دین:امامت و ولایت و بالاترین شرط امامت:بالا بودن علم و آگاهی و معصوم بودن
http://yascms.ir/istgah/ebrahimi3.jpg

بسم الله الرحمن الرحیم
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم):«ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة»

ایام سوگواری و عزاداری ماه محرم را خدمت مولایمان صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)و همه شما ارادتمندان، علاقه مندان و عاشقان امام حسین(علیه السلام)تسلیت عرض می نمایم.انشاءالله این عزاداری ها مورد عنایت و لطف بقیة الله الاعظم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)قرار گیرد.خدمت برادران عزیز و خواهران مکرمه خصوصاً جوانانِ دوستدار اهل بیت(علیهم السلام)خوش آمد عرض می نمایم.از همه عزیزانی که این مجلس بسیار باشکوه را برای ابالفضل العباس(علیه السلام) و شهداء کربلا تشکیل دادند تقدیر و تشکر می نمایم.اَجر شما بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)و حضرت زهرا(سلام الله علیها)که صاحب عزا مجالس حسینی هستند.
سؤال شرعی در باب چگونگی اداء نذر
مسئله اول شرعی این که بعضی سؤال می کنند ما نذر کردیم روز عاشورا حلیم یا یک غذای خاص درست کنیم آیا می توانیم غذا را تغییر دهیم؟یا غذا را در روزهای دیگر ماه محرم درست کنیم؟
جواب:فتوای تمامی مراجع این است:اگر بر آن نذر،صیغه نذر معتبر خوانده شده قابل تغییر نیست و الّا اختیار با شما است و می توانید تغییر دهید.
صیغه نذر معتبر چیست؟صیغه نذر معتبر این است که انسان بگوید«لله علیّ»از طرف خداوند بر من واجب است که مثلاً روز عاشورا حلیم درست کنم یا غذای دیگر یا چیز دیگری نذر کند.یا به فارسی بگوید:از طرف خداوند بر من واجب است در روز عاشورا مثلاً هزار صلوات بفرستم.اگر انسان صیغه نذر را به فارسی هم بگوید این نذر بر او واجب می شود و نمی تواند آن را تغییر دهد.صیغه نذر با هر زبانی که گفته شود وجوب پیدا می کند، قابل تغییر نیست و باید طبق نذر عمل شود.بنابراین اگر صیغه نذر به صورتی که عرض کردم نبود مثلاً کسی بگوید خداوندا فرزندم شفا پیدا کند در روز عاشورا نذر می دهم یا نذر دیگری باشد این اختیار با خود او است.
مسئله دوم:فتوای حضرت امام(رحمة الله علیه)و مقام معظم رهبری(حفظه الله تعالی)این است که نذر زن باید با اجازه همسرش باشد حتی اگر نذر از مال خودش یا صلوات باشد.یعنی خانمی نذر کند که هزار صلوات بفرستد یا فلان مال را در راه خداوند بدهد، حتما باید همسر او راضی باشد.این زن می تواند از مال خود هدیه دهد اما در نذر باید همسر او راضی باشد.اگر همسر این زن راضی نباشد نذر وجوب نمی آورد.در نتیجه اگر همگی به این کلام توجه کنیم،از همان شب اول ماه محرم مجالس ما بسیار گرم می شود یعنی کسانی که نذر دارند، نذری خود را از شب های اول برنامه ریزی کنند تا همه نذرها در روز تاسوعا یا عاشورا نباشد.با این کار نذرها پخش می شود، مجالس باشکوه برگزار می شوند و اسراف صورت نمی گیرد.اگر چنین برنامه ریزی داشته باشیم حتی می توانیم دو ماه عزاداری کنیم و به مردم شام دهیم و روز به روز مجالس باعظمت خاصی برگزار شود.
مهمترین و اساسی ترین مسئله دین:امامت و ولایت
یکی از مهمترین و اساسی ترین مسئله دین، مسئله امامت و ولایت است که اگر امامت و ولایت را از اسلام و دین بگیریم، دین ناقص می شود و خالص نیست.نبوّت پیغمبرخدا حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)باید با امامت، پیشوایی، رهبری، ولایت انسانی خدایی،معصوم و به دور از گناه و سرشار از علم و آگاهی توأم باشد.که دلسوزی، خیرخواهی و گره گشایی او از همه بالاتر باشد.در روز غدیر پیغمبر ما از طرف خداوند مأمور شد که بعد از خود پیشوایانی را تا قیامت مشخص کند که هم خطا نداشته باشند، هم علم و آگاهی آنها از همه بیشتر باشد، همه به آنها محتاج باشند، شجاعت و دلسوزی آنها از همه بالاتر باشد، از دنیا و خودخواهی و هوا پرستی دور باشند و هیچ نیازی به مردم نداشته باشند.در روز عید غدیر تعیین شد که بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)،مولای ما امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)،بعد امام حسن مجتبی(علیه السلام)،بعد امام حسین(علیه السلام)...تا حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)باشند و در عصر غیبت هم جانشین حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)یعنی کسی که به حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)نزدیک باشد یعنی دلسوزی و خیرخواهی او از همه بالاتر باشد.
در غدیر امامت حق مشخص شد.پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند:پیرو غدیر باشید منتها دیگران آمدند و در سقیفه پیشوا تعیین کردند.سقیفه ساختمانی مسقف بود که مردم مدینه می رفتند و در آنجا فقط مشورت می کردند.مردم آمدند، مشورت کردند و رئیس خود را انتخاب کردند.عمر و ابوبکر از راه رسیدند و گفتند:خیر، پیغمبر از قریش است، جانشین ایشان هم باید از قریش باشد.امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)فرمودند:شما که می گوئید از قریش، من از قریش هستم شما که قریشی نیستید پس طبق استدلال خودتان شما بر باطل هستید.آنها در سقیفه به هم تعارف کردند در تاریخ مطالعه می کنیم که عمر دست ابوبکر را گرفت و گفت:الان وقتی نیست که تو خلیفه باشی.قبیله ای به نام قبیله اسلم در مدینه آمده بود که بیرون از مدینه بودند.آنها به قبیله اسلم گفتند:هر چه بخواهید به شما می دهیم فقط کمک کنید که این خلافت جا بیفتد.کسی که کودتا می کند اولین کار او این است که رسانه را می گیرد.رسانۀ پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)،مسجد و منبر پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)بود، بعد آنچه که نباید می شد به وقوع پیوست.آنچه که شده بود امامت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)و یازده فرزند ایشان بود و باید علی(علیه السلام)که علمشان از همه بیشتر بود پیشوا می شدند.در روایات آمده است که عمر 70 مرتبه گفت:«لولا علی لهلک عمر»اگر علی(علیه السلام)نبود عمر هلاک می شد با این وجود پس چرا جای علی(علیه السلام)را گرفت در صورتی که علم حضرت علی(علیه السلام)از همه بالاتر بود.
بالاترین شرط امامت:بالا بودن علم و آگاهی و معصوم بودن
قبر علامه امینی در نجف است.ایشان شیعه را زنده و از کتابهای خودِ اهل سنت امامت و ولایت مولا امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)را ثابت کرد.بنده یکی از نوارهای سخنرانی ایشان را چندین سال قبل گوش دادم.ایشان عاشق امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و سیدالشهداء(علیه السلام)بودند و اشعار ترکی برای سیدالشهداء(علیه السلام)می خواندند و اشک می ریختند.علامه امینی در همان نوار سخنرانی فرمودند:بارها خوانده بودم که عمر می گفت:اگر علی(علیه السلام)نبود عمر هلاک می شد،من می خواستم بدانم آیا این سخن از عثمان هم گفته شده که اگر علی(علیه السلام)نبود عثمان هلاک می شد؟بله،زمانی که عثمان خلیفه شده بود، یک یهودی به مسجد پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)آمد و دید عثمان به عنوان خلیفه روی منبر پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)است به او گفت:«عثمان مسئلةٌ»،عثمان گفت:بفرما.یهودی گفت:من یهودی هستم، پیغمبر و دین شما می گوید که جای مشرک در جهنم است.عثمان گفت:بله.یهودی گفت:جد من از دنیا رفته، این سر جدم است.بعد یهودی سر جدش را در یک سفره گذاشت و گفت:سرِ جدّ من جلو شما است، پیغمبر و دین شما هم می گوید جای یهود در جهنم است، دست به این سر بزنید ببینید داغ است یا خیر؟اگر این سر داغ باشد دین و پیغمبر شما راست می گوید اما اگر سرد باشد پس جهنمی در کار نیست و دین شما دروغ می گوید.عثمان هر چه فکر کرد نتوانست جواب دهد، اطرافیان او هم نتوانستند جواب دهند.بعد گفتند این مسئله را فقط علی(علیه السلام)می تواند حل کند.بعد عده ای را منزل مولا علی(علیه السلام)فرستادند اما ایشان منزل نبودند.وقتی احوال ایشان را پرسیدند، گفتند: امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)در نخلستانها کار می کند(امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)در مدت 23 سال که خلافت را کنار گذاشتند، بیکار ننشستند و بزرگترین فعالیت کشاورزی را داشتند.یک سال حساب کردند و دیدند که درآمد امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)در یک سال چند هزار مثقال طلا می شده است که حضرت همۀ این درآمد ها را در راه خداوند انفاق می کردند یا قنات و نخلستان های خرما را احیاء می کردند)آنها با مرد یهودی به نخلستان رفتند و دیدند که امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)کشاورزی می کنند.بعد عثمان داستان را برای حضرت تعریف کردند که به داد دین پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)برس ما نمی توانیم جواب دهیم.وقتی حضرت قصه را شنیدند به قنبر فرمودند:به منزل برو و سنگ چخماق را بیاور من آن را ندیدم(قبلا دو سنگ را به هم می زدند و آتش روشن می کردند که به این سنگها سنگ چخماق می گفتند)قنبر رفت و سنگ را آورد.حضرت رو به یهودی کردند و فرمودند:ببین وقتی این دو سنگ را به هم می زنیم اگر درونشان آتش نباشد شعله نمی گیرد.بعد سنگ را به کلوخ زدند، روشن نشد.بعد کاسه سر یهودی را برداشتند و فرمودند:اگر در این کاسه سر آتش نباشد نباید شعله دهد، مانند کلوخ اما اگر شعله داد معلوم می شود که در درون این سر آتش و جهنم است اما در دنیا روی آن مستور و پنهان است و در قیامت آتش او آشکار می شود.یهودی گفت:بله درست است.حضرت به محض این که سنگ چخماق را به کاسه سر یهودی زدند شعله زد.یهودی ترسید، عقب نشینی کرد و فهمید که هم پیغمبر و هم قرآن راست می گویند که جای مشرک در جهنم است.وقتی یهودی این صحنه را دید گفت:«أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ»شهادت می دهم که شما وصی پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)هستید چون علم و آگاهی شما از همه بالاتر است.شرط امامت این است که علم و آگاهی امام از همه بالاتر باشد و با اختیار گناه نکند.ما هم نسبت به بعضی از مسائل عصمت داریم منتها هر چه علم و آگاهی انسان بیشتر شود عصمت او هم بیشتر می شود.به عنوان مثال:اگر کاسۀ آب پر از میکروب را به پزشکی بدهند و بگویند بخور اگر پزشک بداند در آن آب میکروب است نمی خورد.اما کسی که از میکروب آگاهی ندارد آب را می خورد.بنابرای چون امام علم و آگاهی دارد و می داند باطن گناه یعنی آتش، بدبختی و بیچارگی برای همین خطا نمی کند.یهودی شیعه شد و گفت:شما باید وصی باشید نه عثمان.اینجا بود که عثمان گفت:«لو لا علی لهلک عثمان»اگر علی(علیه السلام)نبود عثمان هلاک می شد.
همه به علی(علیه السلام)محتاج بودند اما دنیا طلبی و غروز نمی گذاشت این را باور کنند،آنها امام حق را کنار زدند و به جای این که غدیری فکر کنند، سقیفه ای فکر کردند و نتیجه سقیفه کربلا شد.اگر همه در غدیر با امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)و اهل بیت(علیهم السلام)اجتماع کرده بودند کربلا پیش نمی آمد.
شرکت در مجالس امام حسین(علیه السلام)حیات بخش و عاقلانه
سفارشات زیادی به احیاء، عزاداری و سوگواری کردن در مجالس اباعبدالله(علیه السلام)شده است.حتی اگر نمی توانید گریه کنید، خود را شبیه غمگین ها نشان دهید.بعضی می گویند برای چه باید ماتم داشته باشیم عزا و ماتم چیز خوبی نیست. بعضی افراد ماتم می گیرند، خانه نشین و منزوی می شوند، به قدری ماتم می گیرند که دست به خود کشی می زنند این ماتم خوب نیست اما ماتم گرفتن برای سیدالشهداء(علیه السلام)احساس، شعور، عقل، حیات، زندگی و نجات است.کسی که از مجلس امام حسین(علیه السلام)بدیع(دور)است باید ماتم بگیرد.ماتم برای امام حسین(علیه السلام)ماتمی است مثبت که انسان را زنده و قلب او را پاک می کند و او را از راههای بد نجات می دهد.در روایات و مطابق روانشناختی آمده است که شرکت در مجالس امام حسین(علیه السلام)و گریه کردن شور آفرین، حیات آفرین،زندگی بخش و عاقلانه است.
امام رضا(علیه السلام)می فرمایند:«مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً يُحْيي فيهِ أمْرُنا لَمْ يَمُتْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ»(وسائل الشّيعة، ج 14، ص 502)کسی در مجلسی بنشیند که امر ما در آن احیاء، مسائل ما گفته و بر سید مظلومان عزاداری می شود قلب او زنده و از خواب غفلت بیدار می شود و در قیامت هم قلب او سالم است.پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)می فرمایند:«كُلُّ عَیْنٍ باكِیَهٌ یَوْمَ الْقیامَةِ »در قیامت تمام چشمها گریان و مصیبت زده است«اِلاّ عَیْنٌ بَكَتْ عَلى مُصابِ الْحُسَینِ»مگر چشمی که بر مصیبت های حسین(علیه السلام)گریه کرده باشد«فَاِنِّها ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعیمِ الْجَنّةِ»(بحارالانوار، ج 44، ص 293)در قیامت خندان است، به او بشارت می دهند و دیگر ماتم ندارد.کسی ماتم دارد که از امام حسین(علیه السلام)جدا باشد، غرق در گناه باشد و خود را از امام حسین(علیه السلام)و اهل بیت(علیهم السلام)کنار بکشد.و الا ماتم برای امام حسین(علیه السلام)ماتمی مثبت در جهت احیاء و حسینی شدن است.در زیارت عاشورا می خوانیم:خداوندا حیات و مرگ ما را حیات و مرگ محمد و آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) قرار بده که این حیات،حیات طیبه است.
داستان هندی
در منزل یکی از علماء بزرگ نجف یک عالم بزرگ با یک سنی راجع به امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)و اهل بیت(علیهم السلام)بحث می کرد.شخص سنی قانع نمی شد و هر چه می گفتند انکار می کرد.یک پزشک اهل هندوستان در آن مجلس بود که وقتی این صحنه را دید به آن اهل سنت گفت:وای بر تو من هندو بودم و در کشور هندوستان و ملتان زندگی می کردم و بزرگ آن منطقه بودم.ایام محرم که می شد شیعیان پول می گذاشتند، غذایی تهیه می کردند تا برای امام حسین(علیه السلام)عزاداری کنند.من بزرگ و رئیس آن منطقه بودم و در دل هم این مجالس را قبول نداشتم اما چون بزرگ آن منطقه بودم بخشندگی من اجازه نمی داد که در این کار نقشی نداشته باشم.برای همین هر چه شیعیان کمک می کردند من هم همان مقدار کمک می کردم که هر سال برای امام حسین(علیه السلام)عزاداری شود.تا این که انگلیسی ها به ما حمله کردند، کشور ما از هم پاشیده شد، من هم فراری شدم و برای تجارت می رفتم.از بمبئی وسائل تجارتی می خریدم و می فروختم و به این صورت امرار معاش می کردم تا این که ماه مبارک رمضان شد، کشتی می خواست حرکت کند، تعدادی از مسلمانان در کشتی بودند از ناخدا خواهش کردند و گفتند:الان ماه رمضان است این یک ماه را حرکت نکنید تا مسلمانان بتوانند روزه خود را بگیرند و بعد از ماه مبارک رمضان حرکت کنید.شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان من در کشتی نشسته بودم و به آسمان نگاه می کردم.در حال خواب و بیداری بودم شخصی گفت:بیا پیغمبر خدا حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)با تو کار دارد.من در عالم خواب به محضر حضرت رفتم، به رسم هندوها به ایشان احترام گذاشتم و به پایشان افتادم که ایشان فرمودند:این کار را انجام نده، شما حقی به گردن ما دارید.گفتم:من چه حقی به گردن شما دارم؟حضرت فرمودند:شما هر ساله مبلغی را برای عزای فرزندم حسین(علیه السلام)هزینه کردی برای همین به گردن من حق پیدا کردی.وقتی من می توانم این حق را ادا کنم که شما مسلمان شوید. عظمت و بزرگی پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)چنان مرا گرفت که گفتم:هر چه شما بفرمائید،چگونه باید مسلمان شوم؟حضرت فرمودند:شهادتین را بر زبان جاری کن.من شهادتین را بر زبان جاری کردم.در کنار پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)داماد ایشان حضرت علی(علیه السلام)بود که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)به ایشان خطاب کردند معارف دین را به برادر هندی یاد بده و جاههایی که باید بروید به او نشان بده.حضرت جاهایی که باید برویم نشان دادند و بعد مرا به کربلا بردند.تمام مکانهای زیارتی حتی مشهد را به من نشان دادند اما حج خانه خداوند را نشان نداد.بعد به من فرمودند:مسلمانان دو گروه هستند شما پیرو گروهی باش که عزادار فرزندم حسین(علیه السلام)هستند.من از خواب بیدار شدم و به خانه رفتم.تا به حال به رسم هندوها غذایی که مسلمانان تهیه می کردند من نمی خوردم و صاحب خانه هم هندو بود به او گفتم کمی از غذای مسلمانان برای من بیاور.غذا را خوردم، حرکت کردم و گفتم به مسجدی که در همین نزدیکی ها است بروم و خوابی که دیده ام تعریف کنم.بعد به دلم افتاد که به مسجد دیگری بروم.به مسجدی دیگر رفتم و دیدم روحانی پیش نماز نابینایی است.خدمت او نشستم و خواب خود را تعریف کردم.روحانی گفت:خداوند به تو رحم کرده که به آن مسجد نرفتی چون پیش نماز آن وهابی است و خداوند نمی خواسته تو پیرو وهابیت باشی.ما پیرو امام حسین(علیه السلام)هستیم، او اسلام را به من یاد داد و من مسلمان شدم.بعد لباسهای خود را عوض کردم و هر چه بدهی داشتم پرداخت کردم.مسلمانان به من کمک کردند و توفیقی شد و من به کربلا آمدم.پزشک دوستانی در کربلا داشت که تعریف کردند:او حتی می دانست در کدام مسافر خانه باید منزل کند.این پزشک می رفت،خانه ها را اجاره می کرد، در نجف و کربلا ماند و بعد نام خود را حکیم غلامحسین گذاشت.بعد پزشک هندو به یهودی گفت:ای بنده خدا من یک خدمت کوچک نسبت به پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)انجام دادم و خداوند اینگونه به من پاداش دادند.چگونه تو عظمت ابا عبدالله الحسین(علیه السلام)را انکار می کنی.
مجلس ابا عبدلله الحسین(علیه السلام)مجلس زندگی بخش، حیات بخش، حاجت روا شدن و گره باز کردن است.این گریه ها، گریه های عشق و شفا بخش است.توفیق شامل حال کسانی می شود که بتواند در این مجالس شرکت و عزاداری کنند.
بنابراین مهمترین و اساسی ترین مسائل دین مسئله امامت و ولایت است.اگر مردم پیرو غدیر بودند و دنبال سقیفه راه نیفتاده بودند درب خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها)شکسته نمی شد و حادثه کربلا واقع نمی شد.مردم به سراغ دیگران رفتند و نتیجه آن شهادت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)، شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها)و ماجرای کربلا شد.اگر کربلا نبود اسلام به طور کامل از بین می رفت،ملت ایران هر چه دارد از برکت امام حسین(علیه السلام)، امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)و حضرت زهرا(سلام الله علیها)است.
روضه...
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

چاپ این نسخه درجه: 0.00   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.