سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)مظهر رحمت خداوند و داستان ولادت ایشان

ارسال شده توسط: مديربازدید شده: 1259 مرتبه
دسته: مهدويت و ظهور تاریخ: 1392.05.13
 
سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین علی ابراهیمی امام جمعه محترم بافت در مراسم جشن میلاد در مسجد جامع گوغر مورخ 92/4/2
امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)مظهر رحمت خداوند و داستان ولادت ایشان
http://yascms.ir/istgah/ebrahimi3.jpg

بسم الله الرحمن الرحیم

سعادتی نصیب بنده شد که در جمع شما مؤمنین باشم.میلاد خجسته امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)را خدمت همه شما ارادتمندان، علاقه مندان و شیعیان اهل بیت(علیهم السلام)تبریک عرض می نمایم.امیدوارم خداوند تبارک و تعالی امشب که شب نیمه شعبان است ما را مورد لطف و عنایت ویژه خود قرار دهند و به هر نیتی که آمده اید حاجت روا شوید.
امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)مظهر رحمت خداوند
در روایت آمده است:«الامام کالام الشفیق علی ولده الصغیر»امام معصوم مثل مادر مهربان بر نوزاد است.امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)مظهر رحمت خداوند است و از مادر نسبت به انسانها و ما شیعیان مهربان تر است.کسانی که گفتند امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)وقتی می آید گردن می زند،به خود ظلم کرده اند.مگر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)هیتلر است که بیاید و آدم بکشد،ایشان مظهر رحمت، بخشش و هدایت الهی هستند.
در شعر آمده است:«چه خوش بی مهربانی از دو سر بی»وقتی ما امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)را دوست می داریم، در شب میلاد ایشان جشن می گیریم و به ایشان اظهار محبت می کنیم ایشان نیز ما را دوست دارند.مگر می شود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)به کسی اعتنایی نداشته باشند؟یا مگر می شود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)محبت خود را شامل حال ما نگرداند چنین چیزی محال است.ما بدون این که چیزی بخواهیم سر سفره حضرت صاحب(عجل الله تعالی فرجه الشریف)نشسته ایم و ابراز محبت می کنیم.
اشتیاق امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)برای دیدن یاران
علی بن مهزیار عاشق امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)بودند که همگی داستان ایشان را شنیده ایم.ایشان نوه ای داشتند که او هم عاشق امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)بود و مانند پدربزرگ خود و سالها به عشق امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)غمخواری کرد تا روزی در مکه موفق به زیارت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)می شود.شخصی دست بر شانه نوه علی بن مهزیار می گذارد و می فرماید:دنبال چه کسی می گردی؟ایشان می فرمایند:من دنبال امام محجوب، پنهان شده و در حجاب می گردم.شخص فرمود:شما خودتان محجوب هستید، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)عیان هستند.نوه علی بن مهزیار می فرمایند:آیا می توانید مرا به آقایم برسانی؟فرمود:بله.وقتی نوه علی بن مهزیار خدمت حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)تشرّف حاصل می کند، وقتی می خواهد حرف بزند و نسبت به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)ابراز عشق کند، می فرماید:آقا سالها انتظار کشیدم هر جا زیارت رفتم ابتدا به عشق شما زیارت کردم تا الان خدمت شما رسیدم.امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)فرمودند:خیلی دور آمدی من شبانه روز منتظر تو بودم اما تو سالی یک بار به حج می آمدی و می خواستی مرا در حج پیدا کنی.این حال امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)برای دیدن یاران خود است.
دلیل نائل نشدن به زیارت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)در یک پیغام فرموده بودند:خداوند شیعیان ما را رحمت کند و به آنها توفیق دهد، اگر به اندازۀ علاقه به آب خوردنی در فکر ما بودند به ملاقات ما زودتر نائل می شدند.بعد فرمودند:می دانید چه چیز باعث شده که شما از ما محروم شوید و نتوانید به زیارت ما نائل شوید؟1- شما پرهیز ندارید، از هر راهی که باشد پول جمع می کنید و مراعات حلال و حرام را در زندگی خود نمی کنید.ممکن است شخصی چند سال عمر از خداوند گرفته باشد اما یک بار هم حق امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)را ادا نکرده باشد.همان طور که نماز و روزه واجب است خمس هم واجب است.یک فرهنگ غلط پیدا شده که نوعا کسی مُنکَر خمس نیست اما می گویند:خمس شامل حال ما نمی شود، ما چیزی نداریم که خمس شامل حال ما شود.هر کسی که شغلی دارد مثلا کارگر، کشاورز، کارمند، بازاری و...است باید برای خود سال خمسی داشته باشد.یعنی از روزی که سر کار می رود یا کشاورزی می کند یا در مغازه خود است و اولین حقوق خود را می گیرد این شروع سال خمسی او است.حتی اگر کسی چیزی نداشته باشد باید خوراکی های منزلش را حساب کند و هر سالی یک بار یک پنجم آن را به عنوان سهم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سادات ادا کند و به مرجع تقلید خود بدهد.2- صله رحم و دید و بازدید نمی کنید، زود قهر می کنید و به اقوام خود سر نمی زنید(چند دلیل وجود دارد که فرصت بیان آن نیست).
منشأ دوری از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
بنابراین اگر ما از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)دور هستیم منشا دوری چیست؟آیا خداوند تبارک و تعالی که رحیم و مهربان است، بخیل است و می خواهد ما از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)محروم شویم؟خیر، خداوند فیاض است و لحظه به لحظه فیض حیات و زندگی را به قلب من و شما افاضه می کند،خداوند بخشنده است و بخل ندارد.آیا امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)خودشان نمی خواهند بیایند که مردم از وجودشان استفاده کنند؟خیر، ایشان خود نیز ناراحت و منتظر ظهور هستند.پس این چاه غیبت که امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)در آن گرفتار شده اند و ما و مردم جهان از زیارت ایشان محروم شده ایم منشا آن چیست؟منشاء محرومیت،خودِ ما هستیم،که آمادگی نداریم و باعث شدیم حضرت در چاه غیبت گرفتار شوند.ما باید زمینه سازی و اظهار عشق و آمادگی کنیم.
شخصی در شهر حله(شهر حله در عراق است، وقتی به کربلا می رویم از یکی از شهرهایی که عبور می کنیم شهر حله است در شهر حله مقامی به نام مقام صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)وجود دارد)به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)تَشَر می زد و می گفت:امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)چرا نمی آئید؟در همین شهر ما بیش از هزار عاشق دارید و بیش از هزار نفر شما را دوست دارند چرا نمی آئید؟یک روز خدمت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)می رسد.امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)می فرمایند:چرا اینقدر تشر می زنید؟شخص گفت:آقا چرا نمی آئید؟حضرت جواب دادند:من یاور ندارم.شخص گفت:در همین شهر ما هزار نفر یاور دارید.امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)فرمودند:خودت بیا و به فلان قصّاب هم بگو تا بیاید،بعد همه هزار نفری هم که می گوئید مرا دوست دارند بهترین هایش را جمع کن و بگو به خانه بیایند و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)را زیارت کنند،بعد دو بزغاله بگیر و یک نفر دیگر را هم صدا بزن که سه نفر باشید بعد بزغاله ها را به پشت بام ببرید.شخص دید که نوری از آسمان به پشت بام آمد و صدا زد شیخ حلاوی بیا.بعد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)به قصاب فرمودند:بزغاله را در پشت بام ذبح کنید تا خون آن از ناودان پایین آید.قصاب بزغاله را ذبح کرد و خون آن از ناودان پایین آمد.وقتی مردم خون را دیدند نصفی از آنها فرار کردند.بعد صدا زدند فلانی تو هم بیا و به قصاب فرمودند:بزغاله دیگر راذبح کن.بزغاله دیگر را هم ذبح کردند و خون آن از ناودان پایین ریخت بعد همه مردم فرار کردند.حضرت فرمودند:حالا بروید و آنها را صدا بزنید.شخص رفت و گفت:این خون بزعاله ای بود که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)ذبح کردند اما هر چه گفت مردم برنگشتند.امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)فرمودند:اینها افرادی بودند که شما می گفتید عاشق امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)هستند با یک حادثه کوچکِ ذبح گوسفند فرار کردند.بنابراین علت این که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)محبوس هستند ما انسانها هستیم.اگر ما آمادگی را در وجود خود ایجاد کنیم حضرت تشریف می آوردند.
در روایت آمده است:خداوند به قوم بنی اسرائیل وعده داده بود که تا چهل سال دیگر آنها را از شرّ فرعون نجات می دهد اما قوم بنی اسرائیل شروع به دعا کردن، کردند تا دعا اثر گذاشت و مردم بنی اسرائیل زودتر از شرّ فرعون خلاص شدند.برای همین است که می گوئیم برای ظهور حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)دعا کنید.حتی دعای یک یا دو نفر یا مجلس برگزار کردن هم اثر دارد.محبت به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)دو طرفه است همان طور که من و شما به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)علاقه داریم ایشان نیز ما را دوست می دارند.
پدر و مادر حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
نام پدر بزرگوار حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)امام حسن عسکری(علیه السلام) و نام مادر بزرگوار ایشان نرجس خاتون(سلام الله علیها)است که ما فارسی زبانها نرگس خاتون می گوئیم.قبر شریف نرجس خاتون در سامرّا و زیر گنبدی است که وهابیون آن را تخریب کرده اند.
حرم چهار بزرگوار در سامرّا
چهار بزرگوار در سامرا دفن هستند:1- امام دهم2- امام یازدهم3- نرجس خاتون مادر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)4- حکیمه، دختر امام دهم، قابله و عمه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف).این چهار بزرگوار در سامرّا در یک ضریح در خانه خود امام دفن هستند.
داستان زندگی نرجس خاتون
امام دهم به یکی از اصحاب خود به نام بُشر بن سلیمان فرمودند:از سامرّا حرکت کن و به بغداد نزد شخصی به نام عُمر بن زید یا عَمر بن زید برو،این شخص کنیز فروش است. در آنجا کنیزی است که لحظه ای شما آنجا می روید یک نفر می خواهد این کنیز را خریداری کند.کنیز به زبان عربی به این خریدار می گوید پول خود را هدر نده تو اگر سلیمان پیغمبر هم باشی من حاضر نمی شوم تو مرا بخری،بیخود پول خود را هدر نده.تو این نامه مرا به این خانم بده بعد با عمر بن زید صحبت کن تا با این کیسه که 200 اشرفی در آن است کنیز را به تو بفروشد،بعد کنیز را از بغداد خریداری کن و به سامرّا بیاور.بشر بن سلیمان که این افتخار بزرگ نصیب او شده بود به طرف بغداد حرکت کرد.وقتی رسید،شنید که صدا می زنند عمر بن زید،عمر بن زید.نزد او رفت و گفت:کنیزان شما کجا هستند؟عمر بن زید کنیزان خود(در آن زمان کنیز و غلام خرید و فروش می شدند)را به او نشان داد.آنها تعدادی را از روم اسیر کرده بودند و به عنوان کنیز، غلام و بَرده به بازار بغداد آورده بودند تا بفروشند.همان طور که امام نشانی داده بودند،بُشر آمد و دید یک نفر می خواهد کنیزی را بخرد و کنیز به عربی گفت:پول خود را هدر نده اگر تو سلیمان پیغمبر هم باشی قلب من به تو تمایلی ندارد.عمر بن زید گفت:من نمی توانم تو را نگه دارم بالاخره باید تو را بفروشم.بشر بن سلیمان گفت:اجازه دهید من از یکی از بزرگان نامه ای دارم تا آن را به این کنیز دهم که اگر تمایل داشته باشد، من این کنیز را از شما خریداری کنم.بشر بن سلیمان نامۀ امام دهم را که به زبان رومی نوشته بودند به کنیز داد،تا کنیز نامه را باز کرد،آن را مطالعه کرد و روی چشم خود گذاشت و گفت:مرا به صاحب این نامه بفروش.به همان مقدار پولی که امام در نظر گرفته بودند معامله صورت گرفت.بشر بن سلیمان وقتی کنیز را خریداری کرد گفت:چگونه تو نامه ای را که نمی دانی صاحب آن چه کسی است روی چشمت می گذاری و می بوسی؟ایشان گفتند:مگر می شود من صاحب نامه را نشناسم.بشر سؤال کرد قصه چیست؟کنیز گفت:من نوۀ قیصر روم و جزء اشراف و بزرگان آن کشور هستم، از نسل مادری هم از نسل شمعون وصی حضرت موسی(علیه السلام)هستم.جدّ من در تربیتم خیلی کوشش کرد،حتی برای زبان عربی که صحبت می کنم مربی خصوصی داشتم.وقتی به سن 13 یا 14 سالگی رسیدم پسر عمویم به خواستگاری من آمد.قیصر هم دلش می خواست مرا به پسر برادر خود بدهد، دستور داد، مجلس عقد آراسته شد، صلیب ها را آویزان کردند و بزرگان لشکری و کشوری همه حضور داشتند.تخت بزرگی گذاشته بودند که پسر عمویم روی تخت بود و من هم گوشه تخت نشسته بودم. همین که کشیش می خواست خطبه عقد را جاری کند زلزله شد، تمام صلیب ها پایین افتاد و شکست،پسر عمویم از تخت سرنگون شد و از هوش رفت و همه وحشت کردند.قیصر گفت:باید این عقد صورت گیرد.دوباره مجلس آراسته شد، پسر عمویم را به هوش آوردند و روی تخت نشاندند.همین که می خواست خطبه عقد خوانده شود دوباره زلزله ای بدتر از قبل شد و روحانیون مسیحی گفتند:این عقد صلاح نیست.قیصر هم ناراحت شد و به اتاق رفت.من هم ناراحت بودم تا این که چند شب گذشت،در عالم خواب دیدم در همان قصر و همان مکان حضور دارم و در همان حال اعلام کردند:که پیغمبر اسلام حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)دارند می آیند، حضرت عیسی مسیح(علیه السلام) و اجداد من هم حضور دارند.پیغمبر اسلام رسیدند، عیسی روح الله بلند شدند، احترام گذاشتند و خوش آمد گفتند.بعد پیغمبر فرمودند:من به خواستگاری نرجس خاتون برای امام حسن عسکری(علیه السلام)آمده ام.حضرت عیسی(علیه السلام)فرمودند:خیلی مبارک است و خطبه عقد توسط پیغمبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)خوانده شد.محبت امام حسن عسکری(علیه السلام)در دل من قرار گرفت اما از ترس جانم جرأت نکردم به کسی بگویم که چنین خوابی دیدم.از عشق امام حسن عسکری(علیه السلام)از خوراک افتادم، لاغر و مریض شدم.تمام دکترها را برای مداوای من آوردند اما فایده ای نداشت.روزی قیصر گفت:نوۀ عزیزم چه درخواستی داری تا من برای تو انجام دهم؟گفتم:پدر جان اگر مقداری به اُسراء مسلمان محبت کنید شاید حضرت عیسی مسیح و حضرت مریم عنایتی کنند و حالم بهتر شود.قیصر دستور داد:مسلمانانی که اسیر و در غل و زنجیر هستند آزاد و به آنها محبت کردند.بعد من مقداری حال خودم را بهتر نشان دادم،قیصر هم بیشتر به مسلمانان محبت می کرد تا این که چندین شب گذشت و من خواب حضرت مریم را دیدم.حضرت مریم فرمودند:این خانم فاطمه زهرا(سلام الله علیها)مادر شوهر تو است.فوراً دامن ایشان را گرفتم و گفتم من دارم از عشق امام حسن عسگری(علیه السلام)می میرم،چرا ایشان نمی آیند؟ حضرت فاطمه(سلام الله علیها)فرمودند:چون تو مسیحی هستی حتی خودِ حضرت مریم هم از این اعتقاد خدایی بیزار است.مسلمان شوید تا امام حسن(علیه السلام)به دیدن شما آیند.من به دست حضرت زهرا(سلام الله علیها)مسلمان شدم و از آن شب به بعد،امام حسن عسکری(علیه السلام)هر شب به دیدنم می آیند.بعد بُشر سؤال کرد: چگونه به لباس اُسراء درآمدی و به بغداد آمدی؟جواب داد:امام حسن عسکری(علیه السلام)به من فرمودند:به زودی جنگی بین مسلمانان و قیصر در می گیرد، شما به عنوان پرستار در جبهه جنگ شرکت کن، اسیر مسلمانها می شوی، آنها شما را به بغداد می آورند و در بغداد من زمینه آمدن شما را فراهم می کنم.طبق دستور امام حسن عسکری(علیه السلام)من به عنوان پرستار در جبهه شرکت کردم، مسلمانان مرا اسیر کردند و الان هم که می بینید اینجا هستم.بُشر ایشان را از بغداد به خانه امام دهم آوردند.امام فرمودند:نرجس از وجود تو فرزندی به دنیا می آید که جهان را بعد از پُر شدن از ظلم و ستم به سمت نور، هدایت و عدل می برد.نرجس خاتون سؤال کرد:از وجود چه کسی؟امام فرمودند:از وجود همان کسی که پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)،در فلان شب و فلان تاریخ تو را به عقد او درآورد.
ماجرای به دنیا آمدن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
می دانیم که امام حسن عسکری(علیه السلام)زندگی بسیار دشواری داشتند و زندگی ایشان مانند زمان حضرت موسی(علیه السلام)بود.یعنی همان طور که حاملگی مادر حضرت موسی معلوم نمی شد و فرعون دستور داده بود هر پسری که در بنی اسرائیل به دنیا می آید سر او را ببرند، در خانه امام دهم هم جاسوس گذاشته بودند که ببینند پسری از دو امام به دنیا می آید یا خیر؟آنها جاسوس های متعددی گذاشته بودند زیرا می دانستند،امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)به دنیا می آیند تا به ظلم بنی عباس خاتمه دهند برای همین می ترسیدند.حاملگی نرجس خاتون معلوم نمی شد تا نیمه شعبان که امام حسن عسکری(علیه السلام)به عمه خود حکیمه فرمودند:امشب بمان زیرا حجت خداوند به دنیا می آیند.حکیمه می فرمایند:من سؤال کردم این فرزند از وجود چه کسی به دنیا می آید؟امام جواب دادند:حجت خداوند از وجود نرجس خاتون به دنیا می آید.(می دانیم که امام حسن عسکری(علیه السلام)نتوانستند زن عقدی، صیغه ای یا دائم بگیرند برای این که جاسوسها نمی گذاشتند.امام کنیز داشتند زیرا اگر زن عقدی داشتند دشمن فوراً ایشان را دستگیر می کردند.در خاندان امامان معصوم مشکلات زیادی بود)حکیمه می فرمایند:بنده نماز عشا را خواندم و افطار کردم.شب از نیمه گذشت، نرجس خاتون برای نماز شب بلند شدند و خبری هم نبود.کم کم شب داشت به صبح می رسید و من در فکر بودم که امام فرموده اند حجت خداوند در نزدیک سحر به دنیا می آیند.در دلم شک پیدا شد که خبری از حجت خدا نیست.امام از اتاق دیگر فرمودند:عمه جان شک نکن به زودی حجت خدا به دنیا می آید.لحظاتی گذشت، حاملگی نرجس خاتون نمایان شد، اضطراب و ترسی بر ایشان مستولی و درد زایمان شروع شد.امام از اتاق دیگر صدا زدند که عمه سوره یاسین،سجده و سوره قدر را تلاوت کنید.وقتی من سوره قدر را تلاوت می کردم، جنین در شکم مادر هم همراه من تکرار می کرد.بعد نور و پرده ای بین من و نرجس خاتون حائل شد بعد متوجه شدم که حضرت صاحب الامر مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف)نزدیک سحر، تطهیر شده و پاک به دنیا آمدند.امام فرمودند:حکیمه فرزند مرا بیاور.نوزاد را در یک پارچه سفید گذاشتم و نزد امام حسن عسکری(علیه السلام)آوردم.امام فرمودند:فرزندم به اذن خداوند سخن بگو.مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف)فرمودند:« أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ و أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ»بعد از نام مقدس امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)و امام حسن(علیه السلام)و یازده امام شهادت دادند تا به نام خودشان رسیدند، سکوت کردند و فرمودند:«اللهم انجز لی وعدی»(بحارالأنوار،ج 51 ،ص 13)خداوندا وعده ای که به من دادی منجز(محقق)کن.بعد آیه:«وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ»(سوره قصص، آیه 5)را تلاوت کردند که خداوند فرمودند:ما اراده کردیم که ضُعفا را حاکم در روی زمین قرار دهیم که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)و اصحاب ایشان هستند.اینگونه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)در سال 255 به دنیا آمدند.
چهار نائب خاص امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
آیا کسی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)را در این مدت دیده است؟بله،بعضی از اصحاب خاص حضرت را دیده اند که موهای فرفری دارند، بین دندانهایشان فاصله است و مانند قرص ماه هستند.از سال 260 یعنی پنج سال بعد از ولادت غیبت ایشان شروع شد و تا به امروز ادامه دارد،منتها به 69 سال و 6 ماه و 15 روز غیبت صغری می گویند.یعنی غیبت کوچک،در این مدت امام، چهار نفر نائب را مشخص کردند که مردم با آنها ارتباط داشته باشند چون ممکن بود دین مردم به خطر بیفتد.این چهار نفر،اول عثمان بن سعید که چهار سال نائب بودند، بعد پسر ایشان محمد بن عثمان، 40 سال و بعد حسین بن روح نوبختی و بعد علی بن محمد سمری.این چهار بزرگوار نائبان خاص امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)بودند. قبر این چهار بزرگوار در بغداد و خیلی هم مجلل است.در زمان صدام که اوضاع آرام تر بود می گذاشتند که مرقد این چهار بزرگوار را زیارت کنیم اما الان نمی شود.
گرفتن حاجت از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
اکنون بیان می کنیم اگر من و شما حاجت و گرفتاری داریم و اگر می خواهیم به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)نامه بنویسیم چند کلمه می نویسیم که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)من گرفتار شده ام،حاجات مرا برآورده کن، بعد این چند کلمه نوشته را در یک گِل تمیز می گذاری و در نحر یا آب جاری می اندازی، بعد صدا بزنید که ای نائب خاص مثلا حسین بن روح این نامه مرا به حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)برسان.نامه خدمت حضرت می رسد و مشکل هم رفع می شود.علاوه بر همه این کارها می توانیم صدا بزنیم و بگوئیم:یا صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)حاجات ما را برآورده کن.
داستان توسل به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)و پیدا کردن راه
در مکه اتفاقات زیادی رخ می دهد که عده ای گم شده اند و وقتی به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)متوسل شدند راه خود را پیدا کرده اند.
شخصی دو شبانه روز در مکه گم شد و ما هر چه می گشتیم نمی توانستیم او را پیدا کنیم.دیدم که خود او آمد به او گفتیم چه اتفاقی پیش آمد؟گفت:وقتی من از خانه خداوند بیرون آمدم پیرمردی همراهم بود، بعد راه آمدن به مسجد الحرام را پیدا نکردم و جرأت هم نمی کردم از کسی سؤال کنم زیرا می ترسیدم.تشنه و گرسنه بودم، گریه کردم و گفتم:خدایا مرا به شهر خودت آوردی تا گم شوم.در حال گریه کردن بودم که شخصی آمد و گفت:بیا به مسجد الحرام برویم و مرا به مسجد الحرام آورد از همان جایی که اعمالم قطع شده بود اعمال و طوافم را انجام دادم و نماز طوافم را خواندم بعد گفت:پشت سر من بیا و حجر الاسود را ببوس.پشت سر ایشان رفتم و حجرالاسود را بوسیدم بعد دور مقام چند نوبت طواف کردم.وقتی اعمال را کامل انجام دادم گفت:ببین همشهریانت،همراه همشهریان خود برو آنها تو را می رسانند.
وظیفه ما در عصر غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
بعضی اوقات یا خود حضرت به کمک انسان می آیند و یا یارانی مخصوص هستند که از انسان دستگیری می کنند. منتها ما باید بخواهیم و توسل پیدا کنیم.الان هم در عصر غبیت یکی از مهمترین وظیفه ما این است که پیرو فقیه جامع الشرایط، مرجع تقلید و پیرو نائب عام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)باشیم مانند مسلم بن عقیل که نائب خاص سیدالشهداء(علیه السلام)بودند اما الان نائب عام داریم و فقها نائب عام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)هستند، یعنی هر کس که فقیه جامع الشرایط باشد و امروز فقها جانشین عام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)هستند و ما باید از ایشان اطاعت کنیم.امروز نائب عام حضرت آیت الله العظمی الامام خامنه ای(حفظه الله تعالی)هستند.
ما باید به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)ابراز محبت کنیم،برای سلامتی ایشان صدقه دهیم یا گوسفندی را برای سلامتی ایشان ذبح کنیم و مجلس به نام و یاد ایشان برگزار کنیم اینها بخش هایی از وظایفی است که ما می توانیم انجام دهیم.امشب شب نیمه شعبان و شب احیاء است،در روایت آمده است:هر کس شب نیمه شعبان را احیاء بگیرد انگار شب قدر را احیاء گرفته است.خداوند شب قدر را برای پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)قرار داد. امام معصوم می فرمایند:شب نیمه شعبان شب احیاء به نام ما است.
حضور باشکوه مردم شهرستان بافت در حماسه سیاسی92
از حضور بسیار باشکوه عزیزان شهرستان بافت در انتخابات تشکر می نمایم که به ندای مقام معظم رهبری(حفظه الله تعالی)و خلق حماسه بزرگ لبیک گفتید.بنا به نقل فرماندار محترم:حضور مردم در انتخابات 93 درصد بوده و شهرستان بافت در استان رتبه سوم از جهت حضور مردم در پای صندوق های رأی را داشته است.کاندیدای ریاست جمهوری مورد نظر ایشان هم حجت الاسلام والمسلمین روحانی است که نماینده مقام معظم رهبری(حفظه الله تعالی)و مورد تأیید ایشان هستند، مواضع بسیار خوبی دارند و آمده اند تا امید و اعتدال ایجاد کنند.همه وظیفه داریم از ایشان حمایت کنیم زیرا فرمایش مقام معظم رهبری(حفظه الله تعالی)است که فرمودند:من از همه دستگاهها می خواهم از ایشان حمایت کنند و همچنین فرمودند:به هر نفر که رأی دهید رأی به نظام جمهوری اسلامی است.در تهران در سمیناری که رئیس محترم شورای سیاستگذاری از طرف مقام معظم رهبری(حفظه الله تعالی)آمده بودند به ما ابلاغ کردند:باید فضای امید و محبت حفظ شود،نگذارید فضای جامعه دو قطبی شود.الحمدلله همه در انتخابات شورای اسلامی هم شرکت کردند، انشاءالله خداوند توفیق دهد بالاترین خدمت را به منطقه خود داشته باشند.
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

چاپ این نسخه درجه: 0.00   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.