سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

حرام خوري عامل جدايي انسان از معصومين،ياران امام حسين(عليه السلام) وفادارترين اصحاب

ارسال شده توسط: مديربازدید شده: 718 مرتبه
دسته: سخنراني در خصوص يا به نقل از پيامبر اسلام(ص) و اهل بيت(ع)تاریخ: 1392.05.04
 
سخنراني امام جمعه محترم بافت حجت الاسلام و المسلمين ابراهيمي به مناسبت شب عاشورا در امام زاده بزنجان مورخ 91/9/4
حرام خوري عامل جدايي انسان از معصومين،ياران امام حسين(عليه السلام) وفادارترين اصحاب
http://yascms.ir/istgah/ebrahimi3.jpg

بسم الله الرحمن الرحيم
قال الحسين(عليه السلام):«لا والله لا اعطيكم بيدي اعطاء الذليل و لا أفر منكم فرارً عبید».

امروز تعدادي از شما زحمت كشيديد به دفتر امام جمعه تشريف فرما شديد و با مقام معظم رهبري پرچم دار امام حسين(عليه السلام) در عصر معاصر تجديد پيمان كرديد انشاءالله عاقبت بخير و حاجت روا شويد.
مرام و اخلاق محبان امام حسين(علیه السلام) بايد درجهت اخلاق ايشان باشد
اين روزها روزهاي ابراز عشق به امام حسين(عليه السلام) و حضرت عباس(عليه السلام) است، نكته اي كه خدمت شما عزيزان عرض مي كنم اين است كه در كنار اين ابراز عشق و مودت و دوستي سعي كنيم مرام ما نيز مرام امام حسين(عليه السلام) باشد، مرام ما نيز در جهت آنها باشد و به همان سمت و سو حركت كنيم.اخلاق و رفتار ما، اخلاق و رفتار در خانه و با خانواده، پدر و مادر، با مردم، ما در زيارت نامه حضرت عباس(عليه السلام) مي خوانيم «السلام عليك ايها العبد الصالح المطيع لله و لرسوله و لاميرالمومنين» سلام بر شما كه بنده صالح هستيد، دوستدار حضرت عباس(عليه السلام) نيز بايد صالح باشد،«المطيع لله»مي گوييم يا ابالفضل خوبي شما به اين بود كه مطيع خداوند بوديد، ما نيز كه دوستدار حضرت ابالفضل هستيم در كارها يا بايد دل خود را به دست آوريم يا حرف خداوند را، عاشق حضرت ابالفضل چه مي كند؟ دل او مي گويد نماز را هر وقت شد مي خوانيم اگر قضا شد مشكلي نيست، حجاب خيلي مهم نيست، عاشق حضرت ابالفضل توجه مي كند كه در اين كارهاي من گوش به حرف نفس خود كرده ام يا اينكه به حرف خداوند گوش مي سپارم،اين است «المطيع لله»پيشاني حضرت ابالفضل(عليه السلام) از بسياري نماز پينه بسته بود و آثار سجده در پيشاني ايشان پيدا بود در حالي كه ايشان سي و چهار سال بيشتر نداشتند، ايشان تماما شجاعت نيستند، بلكه شجاعت ايشان در پرتو اطاعت است، شجاعت در پرتو اخلاق، وفاداري،بصيرت و آگاهي او است.
برنامه ريزي دشمن براي جدايي مسلمانان از حضرت ابالفضل(عليه السلام)
دشمن برنامه ريزي كرده بود حضرت ابالفضل(عليه السلام) را از امام حسين(عليه السلام) جدا كند اما ايشان قبول نكردند، دشمن زمان ما نيز مي خواهد ما را از حضرت ابالفضل(عليه السلام) جدا كند با ماهواره، مواد مخدر،مشروبات، گناه و معصيت و بي بندوباري، وقتي مشروبات وارد زندگي شد قطعا انسان از حضرت ابالفضل(عليه السلام) جدا مي شود،ماهواره كه وارد خانه شد اگر برنامه هاي خوب آن استفاده نشود و شكستن حريم ها و بي بندوباري مورد توجه باشد جدايي از حضرت ابالفضل(عليه السلام) را در پي دارد.
مرام ما نيز با مرام حضرت ابالفضل(عليه السلام) باشد، همانطور كه لباس سياه بر تن كرده ايد، سينه و زنجير زديد مرام ما نيز حسيني باشد.
حرام خوري علت دشمن شدن شيعيان كوفه با امام حسين(عليه السلام)
همانند فردا امام حسين(عليه السلام) چند سخنراني داشتند،امام كه مي خواستند صحبت كنند مردم نمي گذاشتند سي هزار نفر داد و فرياد بكشند صداي امام به چه كسي مي رسد؟امام فرياد زدند«تبت لكم ايتها الجماعه»واي بر شما چرا حقي را كه به گردن امام حسين(عليه السلام) داريد گوش نمي دهيد من شما را راهنمايي كنم.اما آنها گوش نمي دادند، امام حسين(عليه السلام) فرمودند:«ملئت بطونكم من الحرام»علتي كه شما به حرف من كه فرزند رسول خدا(صلي الله عليه و اله) هستم گوش نمي دهيد اين است كه شكم هاي شما از حرام پر شده است. چگونه شكم ها از حرام پر مي شود؟ مشروبات مي خورند، مال حرام مي خورند، رشوه مي گيرند. مال حرام انسان را از امام جدا مي كند، آن سي هزار نفر درس بسيار بزرگي مي دهند آنها هيچ كدام در شام بزرگ نشده بودند همه مردم كوفه بودند و پاي منبرهاي اميرالمومنين امام علي(عليه السلام) بزرگ شده بودند اما چگونه شد كه دشمن امام حسين(عليه السلام) شدند؟ حرام، حرام در زندگي بسيار اثر دارد.
خوردن شراب و سخن چيني باعث بي دين رفتن از دنيا
بهترين شاگرد فضيل بن اياض در حال مرگ بود، بالاي سر او رفت شروع به خواندن سوره يس كرد شاگرد او شروع به دعوا كرد نمي خواهم براي من بخواني،گفت بگو «لا اله الا الله» گفت نمي گويم اصلا بدم مي آيد و شهادتين را نگفت و مرد، فضيل بسيار ناراحت شد، خواب او را ديد به او گفت تو يكي از بهترين شاگردان من بودي چه شد آنگونه از دنيا رفتي؟ گفت چند عيب در كار من بود: اولا سخن چين بودم، دوم مرضي داشتم پزشك به من گفت شراب بخور،این عوامل باعث شد من بي دين از دنيا بروم.
شيطان دائما در كمين است
در نتيجه خطر هميشه انسان را تهديد مي كند، شما فكر مي كنيد اگر سينه بزنيد شيطان شما را رها مي كند؟اين موكب ها كه راه مي افتد همه پاك مي شوند همانند سيل زلالي كه مي آيد و همه كثيفي ها را از بين مي برد، سينه كه مي زنيد و در دسته هاي امام حسين(عليه السلام) كه شركت مي كنيم پاك مي شويم، اما شيطان قسم ياد كرده است كه ما را جهنمي كند و هر فردي به نحو خاصي گمراه مي شود. حسيني ماندن بسيار مهمه، پاك بودن در زندگي بسيار مهم است، البته اين حرف ها را كه ما مي زنيم همه شما پاك هستيد منتها اين حرف ها را بايد افرادي بشنوند كه در اين مكان ها و مجالس نمي آيند و ما دسترسي به آنها نداريم،در حال حاضر در بزنجان هفت هزار جمعيت دارد و ما شما را در مجالس و اماكن مذهبي مختلف مي بينيم اين شهر چهل هزار نفر جمعيت دارد شما هر كدام بر ده نفر تاثير بگذاريد نهايتا ده هزار نفر سي هزار نفر از دسترس خارج هستند و آسيب نيز از همان سي هزار نفر مي باشد كه دسترسي به آنها نداريم، اگر ما اين حرف ها را به شما مي زنيم به هر حال شيطان و هواي نفس دست بردار نيست ما هر چه هم مخلص باشيم در خطر هستيم افرادي بوده اند كه مستجاب الدعوه بوده اما سرانجام زنا كار از دنيا رفته است، افرادي هم بوده اند خلاف كار اما حسيني و عاقبت بخير از دنيا رفته است نمي شود بگوييم انسان در همه زمان به يك گونه مي ماند و خطر هر لحظه انسان را تهديد مي كند، مراقبت را بايد داشته باشيم جلوي گناه را از همان اول كار بايد گرفت، اگر نماز قضا شد بايد قضاي آن را به جا آوريم، خطايي كرديم توبه كنيم. شما سد بافت را در نظر بگيريد اگر يك ترك داشته باشد و مسئولين اهميت ندهند شهر را سيل مي برد، اگر گناه و تاريكي در قلب انسان به وجو آمد و انسان به آن توجه نكرد انسان را بدبخت مي كند.جنايت كاران از ابتدا جنايت بزرگ نكردند بلكه به تدريج به آنجا رسيده اند.
مشروبات عامل جدايي از معصومين
اميرالمومنين امام علي(عليه السلام) جواني داشتند كه شاعر بود و پشت سر امام نماز مي خواند، روزي به نماز مي رفت فرد شيطان صفتي به او گفت كجا مي روي بيا با هم برويم لذت ببريم، كباب، شراب، گفت مي خواهم به نماز بروم در ماه مبارك رمضان روزه، گفت يكبار اتفاقي نمي افتد، با هم رفتند و مشروبات مصرف كردند شاعر اميرالمومنين امام علي(عليه السلام) در خيابان شروع به فرياد زدن كرد، به امام خبر دادند امام گفتند او را دستگير كنيد و به او حد زدند، او بعد از اين ماجرا گفت ديگر با امام علي(عليه السلام) نمي مانم و به دستگاه معاويه پيوست،انسان ها مراقبت مي خواهند.
تلاش براي حفظ نورانيت مجالس عزاداري
شما كه در اين مجالس شركت مي كنيد پاك مي شويد مخصوصا شب هاي احيا كه گويي انسان تازه از مادر متولد شده است، همين كه سينه مي زنيد و عشق و علاقه به امام حسين(عليه السلام) نشان مي دهيد خداوند انسان را پاك مي كند، چرا اينگونه است؟ زيرا امام حسين(عليه السلام) نزد خداوند آبروي زيادي دارد و همه هستي خود را براي خدا داده است، ما كه به عشق او در اين مجالس شركت مي كنيم رحمت، بركت، حيات طيبه و توبه را خداوند به ما عطا مي كند، مسئله مهم اين است كه اين مسائل را نگه داريم و اينطور نباشد كه بعد از اين ده روز برگرديم به زمان گذشته، آقاي دادستان مي گفتند در ماه محرم آمار دزدي و گناه صفر است، اين نورانيت را بايد حفظ كرد هر گاه مي خواهيد از خانه بيرون برويد با خود بگوييد«السلام عليك يا ابا عبدالله الحسين، السلام عليك يا صاحب الزمان»نگذاريد ارتباط شما قطع شود همان سلام اثر خود را مي گذارد. مراقب باشيد اگر گناهي در زندگي پيدا شد زود آن را قطع كنيم، توبه كنيم و در نزد خداوند التماس كنيم، خداوند را به آبروي حضرت ابالفضل(عليه السلام) قسم بدهيم خداوند به ما نگاه مي كند چرا كه خداوند بسيار بخشنده است،خداوند بسيار مهربان است.
خداوند نسبت به بندگان بسيار مهربان است
حضرت موسي(عليه السلام) به خانه قارون رفت و به گفت زكات بده، قارون امتناع كرد، حضرت موسي(عليه السلام) گفت خداوند ميليون ها درهم به تو داده است يك درهم در راه خداوند خرج كن، گفت زكات نمي دهم حضرت موسي(عليه السلام) با خوبي او را نصيحت كرد، خداوند هم به حضرت موسي(عليه السلام) گفته بود همه اختيارات را نسبت به قارون به تو دادم، قارون پسر خاله حضرت موسي(عليه السلام) بود و والدين او انسان هاي خوبي بودند اما او مال دوست و مال پرست شده بود. حضرت موسي(عليه السلام) گفت يك درهم زكات بده قارون گفت يك درهم هم نمي دهم، حضرت موسي(عليه السلام) ناراحت شد به زمين گفت قارون و خانه او را فرو ببر، قارون در حال فرو رفتن در زمين بود شروع به التماس و قسم دادن كرد دائما التماس مي كرد و قسم مي خورد، حضرت موسي(عليه السلام) اعتنا نكرد تا اينكه قارون در زمين فرو رفت، خداوند به حضرت موسي(عليه السلام) گفت به عزت و جلالم سوگند هفتاد مرتبه نزد تو التماس كرد اگر يكبار من را صدا مي زد من زمينه هدايت و نجات او را فراهم مي كردم،خداوند نسبت به بندگان بسيار مهربان است.
ياران امام حسين(عليه السلام) وفادارترين اصحاب
امشب شب سرنوشت است، امام حسين(عليه السلام) اصحاب را جمع كردند فرمودند اصحابي با وفاتر از شما ندارم براي آنها دعا كردند و از خداوند براي آنها خير و رحمت خواستند،امام فرمودند: من بيعت را از شما برداشتم شما برويد اين افراد فقط با من حسين(عليه السلام) دشمني دارند، از تاريكي شب استفاده كنيد و خانواده من را نيز با خود ببريد اين افراد فقط با حسين(عليه السلام) دشمني دارند و تا زماني كه خون مرا نريزند دست بر نمي دارند، شما آزاد آزاد هستيد. اين مسئله امتحان بزرگي است، هر فردي بلند شد و ابراز وفاداري كرد،حضرت اباالفضل(عليه السلام) گفتند ما به كجا برويم ،زهير نيز گفت اي حسين فاطمه ما به كجا برويم اين يك جا كه چيزي نيست كاش زهير هزار بار زنده مي شد بازهم مي گفت حسين(عليه السلام) قطره قطره خون زهير مي گويد حسين(عليه السلام) ما تازه شما را پيدا كرده ايم به كجا برويم؟ همه ابراز وفاداري كردند. راوي مي گويد در نيمه شب امام بيرون رفت و دائما مي نشيند و بلند مي شود و امام در تاريكي ناپديد شدند، دنبال امام رفتم كه مراقب امام باشم، امام مرا نشناختند گفتند هلال شما هستي؟ گفتم بله، امام گفتند شب تاريك است از تاريكي استفاده كنيد و برويد و به خاطر من خود را به كشتن نده گفتم آقا جان كجا بروم خون من بسته به خون شما است، از امام پرسيدم چه كار مي كنيد؟ امام فرمودند: فردا كه من كشته شدم دشمن خيمه هاي مرا آتش مي زند تمام كينه خود را نسبت به من به فرزندانم نشان مي دهد و خيمه هاي مرا آتش مي زند فرزندانم از ترس آتش به طرف بيابان فرار مي كنند من خارها را مي كنم مبادا وقتي سكينه، رقيه مي دوند اين خار بيابان در پاي آنها فرو برود. امام فرمودند اصحاب من شما همه به شهادت مي رسيد، حضرت قاسم(عليه السلام) گفتند آيا من نيز به شهادت مي رسم؟ امام فرمودند:«كيف الموت عندك»مرگ در نزد تو چگونه است؟گفت «احلی من العسل» امام فرمودند: بله. بعد از حضرت قاسم(عليه السلام) حضرت علي اكبر(عليه السلام) آمدند متوجه شدند لباس براي ايشان بزرگ است و نوك شمشير بر زمين كشيده مي شود، كلاه خود و زره براي او بزرگ است و دائما دور امام حسين(عليه السلام) مي گشت تا اجازه جهاد بگيرد به هر سختي كه بود از امام اجازه گرفتند. مي گويند سه بزرگوار بودند كه استخوان هاي آنها شكسته شد يكي از افرادي كه استخوان بدنش را شكستند حضرت زهرا(سلام الله عليها) بود، ديگري كه بدن او را خورد كردند امام حسين(عليه السلام) بودند و نفر سوم كه بدن او را خورد كردند حضرت قاسم(عليه السلام) بود كه صداي او بلند شد عمو جان به داد قاسم برس، حضرت قاسم رشادت زيادي نشان دادند، امام خواستند بر بالين او حاضر شوند همين كه به او نزديك شدند اسبان به طرف او حمله كردند و بدن او را پايمال كردند استخوان هاي بدن خورد شد و خون از تمام بدن او جاري شد، امام بالاي سر حضرت قاسم(عليه السلام) حاضر شد و حضرت قاسم(عليه السلام) جان داد و امام بدن خورد شده او را به سختي برگرداندند و در كنار بدن حضرت علي اكبر(عليه السلام) گذاشتند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

چاپ این نسخه درجه: 0.00   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.