سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

بخش هایی از زندگی، کرامات و توسلات به امام رضا(عليه السلام)

ارسال شده توسط: مديربازدید شده: 688 مرتبه
دسته: سخنراني در خصوص يا به نقل از پيامبر اسلام(ص) و اهل بيت(ع)تاریخ: 1391.12.18
 
سخنراني حجت الاسلام و المسلمین علی ابراهیمی امام جمعه محترم بافت در مدرسه راهنمايي ايرانمنش مورخ 91/7/8
بخش هایی از زندگی، کرامات و توسلات به امام رضا(عليه السلام)
http://yascms.ir/istgah/ebrahimi3.jpg

بسم الله الرحمن الرحیم

ولادت با سعادت امام هشتم علی بن موسی الرضا(عليه السلام)را به ساحت مقدس امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف)و همه شما دانش آموزان عزیز تبریک عرض می نمایم.از مسئولین محترم آموزشگاه و دبیران تشکر می نمایم.
توسل مجروح جنگي به امام هشتم علی بن موسی الرضا(عليه السلام)
یک جلسه آموزشی در مشهد گذاشته بودند.یکی از روحانیون که فرزند شمال و مجروح جنگي بود،گفت:من مجروح شده بودم مرا برای مداوا به آلمان بردند در بیمارستانی که بنده بودم،مجروح جنگی دیگري به نام احمد درویش بود که به گردن او تَركش خورده، نای او سوراخ شده بود و نمی توانست غذا بخورد.چند ماهي که آنجا بود پایین گلوی او را سوراخ، شلنگی وارد معده او کرده بودند و غذاها را به صورت مایع درمی آوردند از طریق شلنگ وارد معده او می کردند.بنده همه جا همراه این مجروح بودم.پزشک آلمانی كه مي خواست او را مداوا كند گفت:من تو را عمل می کنم اما نتیجه عمل یک سال دیگر مشخص می شود،تا یک سال اصلاً نمی توانی غذا بخوری بعد از یک سال مشخص می شود که آیا می توانی غذا بخوری یانه؟با این شرایط اگر قبول داری تو را عمل مي کنم.با مشورت به این نتیجه رسیدیم که عمل کند بهتر است.او را به اتاق عمل بردند، بعد از عمل وقتي به هوش آمد پزشك گفت:عمل موفقیت آمیز بود.چند روزی بعد از عمل كه مي خواست به ايران بيايد من همراه او بودم پزشك آلماني تمام دستورات را داد و گفت:همان حرفی که اول گفتم عمل شما موفقیت آمیز بود اما یک سال بعد معلوم می شود می توانی غذا بخوری یا نه؟مگر این که نزد پروفسور رضا در مشهد بروي،اگر او اراده کند فرق دارد.این حرف پزشک به قدری اثرگذار بود که مجروح با اين كه فرزند تهران بود از همان آلمان بلیط مشهد را گرفت،بنده هم غذایی که به صورت پودر و مایع مي شد همراه او دادم به مشهد آمد.در مشهد به زیارت امام رضا(عليه السلام)رفت،طنابی از پنجره فولاد به گردن خود وصل کرد،به امام رضا(عليه السلام)متوسل شد و گفت:یا امام رضا(عليه السلام)مرا از کشور آلمان به شما ارجاع داده اند و گفتند خدمت شما مشرف شوم مرا شفا بده.امام رضا(عليه السلام)همیشه گره گشا و پناه مردم است.ایشان گفت:نیمه های شب،شخصی بالا سر بنده آمد و فرمود:احمد جان حالت چطور است؟جواب دادم:چند ماه است که گردنم ترکش خورده و حال خوبی ندارم،نزد علی بن موسی الرضا(عليه السلام) آمده ام اگر عنایت کنند شفا پيدا كنم.ايشان فرمود:کجای بدن شما درد می کند؟جواب دادم گردنم ،دست به گردنم کشید.بعد از چند دقيقه با خود گفتم این شخص چه کسی بود که مرا با اسم صدا زد و به گردنم دست کشید؟به همراه خود گفتم:یک لقمه نان به من بده تا بخورم اما گفت احمد جان شما نمی توانید غذا بخورید.به او گفتم:بگذار اگر می خواهم بمیرم در حرم امام رضا(عليه السلام)بمیرم ولی بدان که امام رضا(عليه السلام)مرا شفا داده است،به این نشان که یک مجروح جنگی به بركت امام رضا(عليه السلام)شفا گرفته و در روزنامه ها هم نوشته شده است.
قبل از این که امام رضا(عليه السلام)به دنیا بیایند،امام صادق(عليه السلام)لقب باب الحوائج،رفع گرفتاری و پناه مردم را به ایشان دادند.
امام رضا(عليه السلام)گره گشاي اُمت
راوی می گوید:من خدمت امام صادق(عليه السلام)رسيدم و گفتم:آقا مرگ به انسان امان نمی دهد، می خواهم نزد همسر و فرزندانم برگردم،اگر مي شود يك حرف از شما به یادگار ببرم،معلوم نیست سال بعد زنده باشم و بتوانم به زیارت شما بیایم مرا یک راهنمایی کنید.امام صادق(عليه السلام)اشاره کردند:اینها فرزندان من هستند که سرور و پیشوای همه فرزندانم پسرم موسی کاظم(عليه السلام)است،علم و حکمت در او جمع و فضیلتي دارد که بسيار ممتاز است.سؤال کردم:چه فضیلتی در امام موسی کاظم(عليه السلام)است؟ايشان فرمودند:خداوند به موسی بن جعفر(عليه السلام)پسری می دهد که این پسر پناهگاه و گره گشای اُمت است.
چند روز پیش یکی از اهل سنت به بنده زنگ زد و گفت:در خواب دیدم که به زیارت امام رضا(عليه السلام)رفتم،وارد حرم و بارگاه شدم و دیدم شخصی در ضریح خوابیده و پارچه سبزی روی خود کشیده است.او را صدا زدم و گفتم آقا مرا شفا دهید.در همان حال شخص بلند شد،نشست و فرمود:کجای بدن شما درد می کند؟جواب دادم:پهلویم درد می کند نزد پزشكان زيادي رفتم اما خوب نشدم،ايشان دست خود را به پهلوی من کشید.بعد از چند روز،بنده آن شخص سنی را دیدم و از احوال او جویا شدم.شخص سنی گفت:از آن موقع به بعد خيلي بهتر شده ام.
ساخت حرم توسط شيخ بهايي
در زمان شیخ بهایی مي خواستند حرم امام رضا(عليه السلام)را بازسازی كنند(زمان شا عباس).مرحوم شیخ بهایی گفته بود هر گاه خواستید حرم امام رضا(عليه السلام)را بسازید همه جا را درست كنيد اما تا من اجازه ندادم سردرهاي ورودي را نسازید.مدتي گذشت شیخ بهایی آمد و ديد كه همه سردرها را ساخته اند،به معمار گفت:مگر من نگفته بودم تا نیامده ام سردرها را نسازید؟معمار جواب داد:بله شما گفتيد اما سلطان شاه عباس دستور داد سردرها را بسازيم و ما نمی توانستیم از دستور سلطان سرپیچی کنیم.شیخ بهایی نزد شاه عباس آمد و گفت:بنده گفته بودم سردرها را نسازند آیا شما دستور ساخت سردرها را دادید؟شاه عباس گفت:بله،نمي خواستم با شما مخالفت كنم اما در خواب امام رضا(عليه السلام)را دیدم که فرمود:دستور دهید سردرها را بسازند.شیخ بهایی در فکر فرو رفت و گفت:من می خواستم طلسمی در سردرها کار بگذارم که انسانهای بد،گناهکار و فاسد نتوانند به حرم امام رضا(عليه السلام)وارد شوند.این نشان می دهد امام رضا(عليه السلام)بار عام دارد،به همين خاطر است كه امام صادق(عليه السلام)فرمودند:از موسي كاظم(عليه السلام)فرزندي به دنيا مي آيد كه پناه همه مردم است.
بركات ورود امام رضا(عليه السلام)به مشهد مقدس
امام رضا(عليه السلام)11ذیقعده سال 148 هجری قمری به دنیا آمدند،سال 203 به شهادت رسیدند یعنی 51 سال عمر داشتند.ايشان سه سال آخر عمر خود به ایران آمدند،با آمدن به ایران و وارد شدن به هر مسير خیرات و برکات زیادی وارد کشور شد.از معجزات ایشان كه در تلويزيون هم نشان مي دهد:جاهایی آب نبوده اما امام خاکها را کنار زدند و چشمه جوشید، پای درخت خشک وضو گرفتند درخت سبز شده و میوه درخت مایه شفا بوده است.امام رضا(عليه السلام)به کوه سنگی مشهد رسید،دعا کرد خداوندا!به این کوه و به غذاهایی که در ظرف هاي ساخته شده از اين كوه درست مي شود برکت بده بعد دستور دادند از این کوه دیگ های سنگی درست کنند و غذا را در این دیگ های سنگی ریختند.این کوه هم ایجاد اشتغال کرده و هم منبع رونق در مشهد شده است.
حركت امام رضا(عليه السلام) از مدينه تا مرو
در کتابی به نام،حرکت امام رضا(عليه السلام)از مدینه تا مرو نوشته است که امام به چه مکان هایی رفتند و مسیر حركت ايشان كجا بود.مسير امام کرمان،شیراز و یزد و...هم بوده است.مأمون نمی خواست امام رضا(عليه السلام)با شیعیان ملاقات کند براي همين ایشان را از کوهستان ها و از جاهایی که بیشتر سنی بودند مي برد.مثلاً مردم نیشابور با اين كه سني بودند وقتي امام رضا(عليه السلام)را از آنجا بردند نوشته اند كه مردم آنها قلم به دست از امام استقبال كردند.
ورود دو گروه از امامزادگان به ايران
در سال 200 وقتي امام رضا(عليه السلام)به ایران آمد،بعد از ايشان دو گروه از امامزادگان هم وارد ايران شدند.یک گروه به سرپرستی حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)و گروه دیگر به سرپرستی احمد بن موسی شاه چراغ که در شیراز دفن شده، وارد ايران شدند.
گروه اول:همراه حضرت معصومه(سلام الله عليها)به ساوه رسیدند.مأمون دستور داد:آنها را تار و مار کنيد زیرا می دانست اگر برادران امام رضا(عليه السلام)،شیعیان و سادات به مرو خدمت امام رضا(عليه السلام)بیایند پایه های حکومت او سست تر می شود،در نتیجه دستور داد برادران امام رضا(عليه السلام)را در ساوه به شهادت رساندند،به حضرت معصومه(سلام الله عليها)زهر دادند و ایشان را مسموم کردند.حضرت معصومه(سلام الله عليها)فرمودند:از ساوه تا قم چند فرسخ است؟گفتند:ده فرسخ ايشان به قم رفتند و ده روز بعد از دنیا رفتند.در خانه ای در محله ستيه قم بودند،چون حضرت معصومه(سلام الله عليها)به آن منطقه آمدند به آن محله ستيه(ستي يعني خانم)می گویند.امروزه مردم به اتاقی که حضرت معصومه(سلام الله عليها)در آنجا بودند مي آيند، زیارت می كنند و حاجت می گیرند.
گوشه اي از ماجراي احمد بن موسي(عليه السلام)و نحوه ورودشان به ايران
گروه دوم:وقتي کاروان دیگر از امامزادگان مي خواستند به ايران بيايند،امام رضا(عليه السلام)فرمود:از مأمون اجازه بگيريد.مأمون با نوشتن نامه اجازه داده بود احمد بن موسی با سادات به ایران بیایند اما باز منع کرد و دستور داد به آنها بجنگند.در نزدیکی های شیراز، حاکم شیراز به نام قتلغ خان لشکری تهیه کرد و با لشکر امامزادگان جنگید.ابتدا لشکر قتلغ خان شکست خورد و به دروغ گفتند که امام رضا(عليه السلام)به شهادت رسیده شما می خواهید کجا بروید؟احمد بن موسی به لشکریان خود فرمود:پراکنده شوید.سادات پراکنده شدند تعدادی از آنها به شیراز و تعدادی به سیرجان،کرمان و یزد رفتند.همين امامزادگانی که به زیارت آنها می رویم،به طور ناشناس وارد شهرها می شدند تا دین خداوند را تبلیغ کنند چون مردم آن زمان آتش پرست و سنی هایی بودند که اهل بیت(عليهم السلام)را هم دوست می داشتند اما شیعه نبودند.مثلاً شیرازی ها در زمان احمد بن موسی سنی بودند اما به برکت احمد بن موسی شاه چراغ و سادات و نشان دادن کرامات اهل بیت(عليهم السلام)مردم محب اهل بیت(عليهم السلام)و شيعه شدند.دشمن دنبال سادات بود براي همين سادات نمی توانستند در شهر باشند زیرا شناسایی می شدند،باید خود را مخفی می کردند براي همين زیارت آنها در کوه و کمر است.
گره گشاي مشكلات ما امام رضا(عليه السلام)و اهل بیت(عليهم السلام)هستند.شخصی می گفت مشکلی داشتم با تمام وجود به امام رضا(عليه السلام)متوسل شدم و گریه کردم ايشان گره از مشکلم باز کرد.
انشاءالله خوب درس بخوانید،احترام اساتید،پدر و مادر خود را نگه دارید،زبان خوش داشته باشید،از حرفهای بی مورد صرف نظر کنید،مطالب را خوب گوش دهيد و تکرار کنید،اهل نماز و روزه باشيد و از غیبت و دروغ بپرهیزید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

چاپ این نسخه درجه: 5.00   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 2 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.