سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

اهمیت و نفوذ شعر و پاداش شاعران اهل بیت(علیهم السلام)

ارسال شده توسط: مديربازدید شده: 913 مرتبه
دسته: سخنراني در خصوص يا به نقل از پيامبر اسلام(ص) و اهل بيت(ع)تاریخ: 1391.12.18
 
سخنراني حجت الاسلام والمسلمین علی ابراهیمی امام جمعه محترم بافت در شب شعر دفاع مقدس در امامزاده بزنجان مورخ 91/7/5
اهمیت و نفوذ شعر و پاداش شاعران اهل بیت(علیهم السلام)
http://yascms.ir/istgah/ebrahimi3.jpg

بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت همه شعراء اهل بیت(علیهم السلام)، مهمانان و زائران عزیز خیر مقدم عرض می نمایم.از مسئولین ارشاد،شهردار،هیئت امنا و شورای شهر تشکر می نمایم.
پاداش شعر در راه اهل بیت(علیهم السلام)
شاعری به حرم امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)آمد،رو به ضریح مطهر امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)کرد و این شعر را خواند:«شعر بسازم از برایت یا علی قد این گلدسته هایت یا علی»وقتی همین یک بیت شعر را خواند لوستری گرانقیمت که آن را یکی از پادشاهان وقف حرم امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)کرده بود جلو صورت شاعر قرار گرفت.خادم های امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)آمدند و لوستر را نصب کردند،باز لوستر پایین آمد و جلوی شاعر قرار گرفت.لوستر را نزد توليت حرم بردند.ایشان گفت:این هدیه و صله امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)به این شاعر است.شاعر دیگری وقتی این صحنه را دید گفت:من هم یک شعر بسیار ناب برای امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)می سرایم.شاعر شعری سرود بعد به حرم امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)آمد.به اطراف ضریح نگاه کرد تا ببیند کدام یک از لوسترها گرانقیمت تر است،زیر همان لوستر ایستاد و شعر خود را خواند.شعر خود را چندین بار خواند اما لوستر پایین نیامد،به خانه رفت، روز بعد آمد و زیر همان لوستر گران قیمت ایستاد و شعر را خواند چند روزی این کار را انجام داد اما لوستر پایین نیامد.یک روز آمد و گفت:یا علی(علیه السلام)اگر پهلوان خیبر نبودی که بودی،همسر زهرا(سلام الله علیها) و پدر امام حسن و حسین(علیهم السلام)هم بودی اما علی تو شعر شناس نیستی،تو برای کسی که یک بیت شعر خواند لوستر گرانقیمت هدیه دادی اما من که شعر به این خوبی، با وزن و قافیه خواندم توجه نکردی بعد شاعر قهر کرد و رفت، شب در خواب دید که امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)به او فرمود:من شعر می شناسم، فرق تو با آن شاعر ین است:او دو بیت شعر را برای رضای خداوند سرود اما تو برای لوستر سرودی و برای من نبود.اما از آنجا که لطف و کرم علی(علیه السلام)اجازه نمی دهد هر کس در خانه اش بیاید ناامید برگردد،پیش شاعری در هندوستان که شعری سروده«به ذره گر نظر لطف بوتراب کند»اما نمی تواند بیت آخر آن را بسراید و گفته هر کس بیت بعد آن را برای من بسراید نصف اموالم را به او می بخشم برو و بگو:« به ذره گر نظر لطف بوتراب کند * به آسمان رود و کار آفتاب کند »یعنی هر گاه نظر حضرت علی(علیه السلام)به یک ذره بیفتد آن ذره مانند خورشید می درخشد.شاعر به سمت هندوستان حركت كرد و بيت شعري كه امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) به او ياد داده بود سرود و صله خود را گرفت.(قصه مفصلي دارد)
هر گاه شاعران به شعری در مدح اهل بيت(علیهم السلام)فکر کنند و بسرایند این شعر بدون صله و پاداش نیست.در روايت از رسول خدا حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)آمده است:مؤمن،مجاهد و اهل جهاد است يا با شمشير جهاد مي كند يا با زبان.شعرا با شعر خود در راه خداوند جهاد مي كنند.
داستانی از عظمت يك شهيد
«از حسن روي يوسف دست ها بريده باشد از حسن دلبر ما سرها بريده باشد»
يك رزمنده هميشه خطاب مي كرد:يا حسين!من خجالت مي كشم شما در كربلا سر نداشتید اما من در قيامت محشور شوم و سر داشته باشم،من مي خواهم مانند شما سرم از بدنم جدا شود.اين رزمنده در عمليات فتح المبين به شهادت مي رسد، سر از تن او جدا و مدتي زير آتش دشمن بود كه نمي توانستند جنازه او را بياورند.وقتي جنازه شهید را آوردند وصيت كرده بود:مرا در حسينيه المهدي شيراز دفن كنيد،من قبری با دست خودم آنجا درست کرده ام(در شيراز هنوز خبری از شهيد نبود و جنازه ایشان را نياورده بودند).شهید را به حسینیه بردند دیدند که قبر كوچك و اندازه این شهید بی سر است و اگر اين شهيد سر داشت در قبر جا نمي شد.امشب ما می خواهیم شعرهایی در مدح چنین عزیزانی بسرایم،از فضائل آنها بگوئيم زيرا به شهداء مديون هستيم.هر كسي بايد دِين خود را نسبت به شهداء ادا کند.
جهاد شاعر در راه خداوند با شعر
هر کسی باید دِین خود را ادا کند« الَّذِينَ آمَنُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِيَاء الشَّيْطَانِ»(سوره نساءآیه76)مؤمن در راه خداوند اما كافر در راه كفر جهاد می کند.جهاد شُعراي متعهد،با زبان و شعر است.از زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)هم عده اي بودند كه با شعر خود از حق دفاع مي كردند و مورد تشويق قرار مي گرفتند.روز غدير خم وقتي پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)دست اميرالمؤمنين علي(علیه السلام)را بالا گرفتند شاعر حضرت به نام حسان بن ثابت گفت:اجازه می دهید من این صحنه را به شعر دربیاورم؟پیامبر (صلی الله علیه و آله سلم)فرمود:بله.حسان تمام ماجرای غدیر را به شعر درآورد و آن صحنه را به امر ولایت و رهبری تعبیر کرده نه به معنای دوستی که یک شخص در تلویزیون اعلام کرد.وقتی حسان شعر را خواند پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)به او فرمود:همیشه مؤید به روح القدس باشی البته تا زمانی که ما را با زبان خود یاری می کنید.شاعر تا زمانی که از اهل بیت(علیهم السلام)دفاع می کند جبرئیل امین و روح القدس او را حمایت می کنند.علت این که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند تا زمانی که تو از ما دفاع می کنی برای این است که:وقتی حسان به زمان امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)رسید کنار کشید و از ولایت حضرت علی(علیه السلام)دفاع نکرد.برای همین پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند:مؤید به روح القدس هستی تا زمانی که از اهل بیت(علیهم السلام)حمایت کنی.شعراء اگر تا آخرین لحظه از مکتب اهل بیت(علیهم السلام)دفاع کنند مورد حمایت روح القدس هستند.
برکت شعر در مدح اهل بیت(علیهم السلام)
سید اسماعیل حمیری یکی از شعرای اهل بیت(علیهم السلام)و همیشه در باب اهل بیت(علیهم السلام)شعر می سرود.روزی یک شعر سرود که امام صادق(علیه السلام)از شعر او خوشش آمد.شخصی با طعنه گفت:این شاعر گناهکار است چون در دوران جوانی مشروب می خورد.امام صادق(علیه السلام)فرمود:امیدواریم به برکت ما گناه او بخشیده شود.اسماعیل حمیری وقتی می خواست از دنیا برود چهره او سیاه شد اما با توسل به اهل بیت(علیهم السلام) سیاهی صورت او به سفیدی تبدیل شد و مانند ماه می درخشید بعد گفت:امام حسین(علیه السلام)از من دستگیری کردند و مرا مورد عنایت خود قرار دادند.در زمان گذشته رادیو و تلویزیون نبود این شعراء بودند که با شعر خود از اهل بیت(علیهم السلام)دفاع و دشمن را رسوا می کردند و یک بیت شعر مانند دهها گردان علیه طاغوت ها کاربرد داشت و نفوذ پیدا می کرد.
نفوذ و برکت شعر دعبل
دعبل وقتی شعر مدارس آیات را برای امام رضا(علیه السلام)تلاوت کرد،امام به ایشان صله و پاداش دادند اما دعبل گفت:اگر می شود پیراهن خود را به من هدیه دهید.امام فرمود:این پیراهنی است که من هزار شب با آن نماز شب خواندم آن را به تو هدیه می دهم.در راه دزدها به کاروانی که دعبل هم در آن بود حمله کردند، تمام اموال را غارت و همه افراد کاروان از جمله دعبل را اسیر کردند.یکی از دزدها بیتی از شعری که دعبل در نزد امام رضا(علیه السلام)خوانده بود با خود زمزمه می کرد(این نشان می دهد که شعر نفوذ زیادی داشته)دعبل دزد را صدا زد و گفت:می دانی این شعر از چه کسی است؟دزد گفت:بله این شعر از دعبل است.دعبل گفت:او را می شناسی؟دزد گفت:خیر.دعبل خود را معرفی کرد بعد دزد دعبل را نزد رئیس خود برد و گفت:این شخص می گوید:من دعبل هستم.رئیس دزدها گفت:اگر دعبل هستی تمام شعر مدارس آیات را بخوان.دعبل شعر مدارس آیات را کامل خواند(امام رضا(علیه السلام)دو بیت شعر به شعر دعبل اضافه کرده بود و در این دو بیت به قبر خود که در طوس است اشاره می کنند)به برکت دعبل همه کاروان آزاد شدند و به قم آمدند.وقتی به قم رسیدند،مراجع قم که شنیده بودند دعبل پیراهن امام رضا(علیه السلام)را دارد به او گفتند:هر چه پول بخواهی به تو می دهیم پیراهن امام رضا(علیه السلام)را به ما بده اما دعبل نداد.هر چه بزرگان قم، دعبل را التماس کردند او پیراهن امام رضا(علیه السلام)را نداد،گفتند:حداقل یک آستین از پیراهن را به ما بده اما دعبل نداد.دعبل حرکت کرد،در راه جوانان قمی پیراهن امام رضا(علیه السلام)را به زور از دعبل گرفتند.دعبل بسیار ناراحت شد و التماس کرد اما دزدها فقط یک آستین از پیراهن امام رضا(علیه السلام)به او دادند.دعبل به خانه رفت و دید کنیزی که او را دوست می دارد نابینا شده،بسیار ناراحت شد چون هم تمام اموال او را غارت کرده بودند و هم کنیز او نابینا شده بود.یادش آمد که آستینی از پیراهن امام رضا(علیه السلام)دارد،شب آستین را روی چشمان کنیز انداخت روز بعد به برکت امام رضا(علیه السلام)چشمان کنیز شفا پیدا کرد و بینا شد.
با هر شعری که شاعران عزیز در مدح اهل بیت(علیهم السلام)می سرایند خداوند در بهشت خانه ای به آنها می دهد.سعی کنید همشه خدمتگذار اهل بیت(علیهم السلام)باشید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

چاپ این نسخه درجه: 0.00   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.