سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

فقه­الحديث در آثار حديث شناسان شيعه

ارسال شده توسط: مدیربازدید شده: 1697 مرتبه
دسته: حديثتاریخ: 1388.08.30
 
فقه­الحديث در آثار حديث شناسان شيعه

دکتر نهله غروي نائيني

دانشکده علوم انساني،دانشگاه تربيت مدرس

چکيده

احاديث در زمانها و مکانهاي مختلف و براي مخاطبان متفاوت صادر و توسط راويان گوناگون نقل شده است و دچار تغيير و تحريفهايي شده و چون از زمان نقل اولي? آنها چندين قرن گذشته است و راويان و صاحبان کتابها براي باب بندي کتابشان، احاديث را تقطيع کرده­اند، پاره­اي از قراين که شرايط زمان و مکان را تعيين مي­کرده از بين رفته است. بنابراين براي حل تعارضات و تحريفات و اشکالها، دانشي که بتواند نقايص را حل و رفع کند ضروري است. اين دانش «مختلف الحديث» ناميده مي­شود که خود بخشي از «فقه الحديث» است.

دقت در گفتار معصومين (ع) نشانگر توجه و اهتمام آن بزرگوار به حفظ حديث سالم است. ايشان براي تشخيص احاديث درست، راههايي را به پيروان خويش ارائه فرمودند. اين مقاله با بررسي برخي از منابع حديثي و فقهي اصلي شيعه مي­خواهد نشان دهد که به رغم توجه عالمان به معناي حديث و اهتمام ايشان به از ميان بردن اختلاف و تعارضات، دقت و پژوهش بيش از پيش ضروري و اجتناب ناپذير است.

کليد واژه­ها: حديث، فقه، کتاب، متن.

مقدمه

فقه در لغت به معناي فهم دقيق و عميق و حديث به مفهوم چيز جديد و تازه، که در اصطلاح علماي اسلامي به معناي فعل و قول و تقرير معصوم است؛ پس فقه الحديث که ترکيب دو کلمه فقه و حديث مي­باشد چنين تعريف مي­شود: فهم عميق و درک استوار و شناخت ژرف از حديث. در اين مبحث متن حديث مورد توجه قرار گرفته و بررسي مي­گردد.

معاصران معناي آن را متن شناسي حديث و تغييراتي از قبيل شرح لغات حديث و نقد متن حديث ناميده­اند (آغا بزرگ طهراني، 8/54).

بنابراين، فقه الحديث علمي است که در آن از حالات مختلف متون احاديث بحث مي­کند و موضوع آن متون احاديث و غرض آن شرح واژه­ها و مشکلات آن و دسترسي به نتايج متون احاديث به منظور فهم صحيح و دقيق و عميق آنهاست.

از آن جا که در نقل حديث در طول تاريخ سهل­انگاري شده و يا افرادي به سهو و يا به عمد احاديث را تغيير داده­اند، دقت در متن احاديث از اهمّ موضوعات است و درک صحيح حديث و فهم مقصود معصوم از بيان آن امري ضروري در احکام، اخلاق و مسائل مبتلا به مي­باشد. همچنان که مجلسي اول (ره) در يکي از اجازاتش که به برترين شاگردانش داده، مي­نويسد: «آنچه مهم است پيشه کردن تقوا ست در مقام نقل حديث و صدور فتوا؛ از آن رو که جماعتي از اصحاب ما فراوان در نقل حديث سهل انگاري کرده­اند و متون احاديث را به تصحيف و دگرگوني کشيده­اند و با آن که تصحيفات فراواني هم به وسيل? نسخه­پردازان حديث پديد آمده است به اصول و امّهات اوليه مراجعه نکرده­اند تا اغلاط آن را اصلاح کنند و در نتيجه بر اساس همان اغلاط و تصحيفات فتوا داده­اند» (مجلسي، 107/77).

اين مقاله در پي آن است تا نشان فقه الحديث را در آثار علماي شيعه بجويد و بيان کند که ايشان به دنبال ائمه معصومين (ع)، سعي داشتند که ملاکهايي براي تشخيص حديث درست از نادرست ارائه کنند. علوم و حديث

شناخت حديث و بهره بردن از آن به کمک دانشها­يي ميسر است که به نامهاي «علم الحديث»، «دراية الحديث»، «قواعد الحديث»، «اصول الحديث»، «مصطلح الحديث» و «علم قواعد الحديث» شناخته مي­شود (فضلي،10) و آن شامل قوانين و اصطلاحاتي است که پيش از بهره جستن از حديث بايد در نظر گرفته شود.

شهيد ثاني (م.966 ق.)، از عالمان مشهور، اين علم را چنين بيان مي­کند: دراية الحديث علمي است که از متن و سند حديث و طرق آن صحيح يا سقيم يا عليل بودنش و ملزومات آن بحث مي­کنند، تا حديث مقبول از حديث مردود شناخته شود (شهيد ثاني، 1/ 45).

شيخ بهايي (م.1030 ق) معتقد است: «دراية الحديث دانشي است که در آن از سند حديث و متن آن و کيفيت تحمل و آداب نقل آن بحث مي­کند». اين علم با عناوين ديگري مانند مصطلح الحديث، اصول الحديث و علم الحديث نيز ناميده مي­شود (بهايي، 4).

آغا بزرگ طهراني (م.1389 ق.) تحت عنوان دراية الحديث به تعريف اين علم و تقسيم آن همّت گماشته است و مي­گويد: «دراية الحديث علمي است که در آن از احوال و عوارض مربوط به سند حديث بحث مي­کند؛ سند طريقي است که به متن منتهي مي­گردد. اين طريق از تعدادي از اشخاص تشکيل يافته است که به طور منظم هر يک حديث را فرد ماقبل خود گرفته و براي فرد بعدي نقل مي­کند، تا حديث با سلسله اسنادش به ما رسد.

سند که خود مجموعه­اي از اين ناقلان است، حالات گوناگوني را مي­پذيرد که در اعتبار و يا عدم اعتبار سند مؤثر است، مانند اين که متصل باشد يا منقطع، مسند باشد يا مرسل، معنعن، مسلسل، عالي قريب، صحيح، حسن، موثق يا ضعيف يا مواردي از اين گونه که در اعتبار يا عدم اعتبار سند نقش دارند.

علم دراية الحديث از اين موارد بحث مي­کند. لکن بحث از احوال يک يک راويان به عهده علم رجال است و علم رجال فن جداگانه­اي است و هر چند موضوع آن با علم دراية الحديث يعني سند حديث مشترک است، ولي جهت بحث در اين دو علم متفاوت است: در علم دراية الحديث از احوال سند و در علم رجال حديث از احوال اجزا و اعضايي که سند از آنها تشکيل يافته بحث مي­شود.

فن سومي که در حديث مورد توجه است فقه الحديث نام دارد که در موضوع با آن دو ديگر تفاوت دارد؛ زيرا موضوع فقه الحديث متن حديث است که در آن لغتها و حالتهاي متن از نظر نص يا ظاهر، عام يا خاص، مطلق يا مقيد، مجمل يا مبين، معارض يا غير معارض بودن حديث، بررسي مي­شود». (آغا بزرگ طهراني، 8/54).

بنابارين به نظر قدما فقه الحديث به معناي عام آن با دراية الحديث به معناي عام آن يکسان است؛ اما عالمان متأخر مطابق تعريف آغا بزرگ اين دو علم را از يکديگر تفکيک کرده­اند.

علماي شيعه در رابطه با هر يک از اين سه فن کتابهايي نوشته­اند؛ لکن کتاب مستقلي در فقه الحديث و چگونگي ارزيابي متن حديث و روشهاي بررسي آن تحرير نکرده­اند.

ارزش دانش فقه الحديث

احاديث در زمانها و مکانهاي مختلف و براي مخاطبان متفاوت صادر شده و توسط راويان گوناگون نقل گرديده است و دچار تغيير و تحريفهايي شده و چون از زمان نقل اوليه آنها چندين قرن سپري شده و راويان و صاحبان کتابها براي تبويب و توزيع آنها، احاديث را تقطيع کرده­اند، پاره­اي از قراين حاليه و مقاليه که شرايط زمان و مکان را تعيين مي­کرده از بين رفته است؛ بنابراين براي حل تعارضات و تحريفات و اشکالها، دانشي که بتواند نقايص را حل و رفع کند ضروري است. اين دانش «مختلف الحديث» ناميده مي­شود که بخشي از «فقه الحديث» است.

دقت در گفتار و سير? امامان نشانگر اين مطلب است که ايشان در انتقال حديث درست و حفظ آن اهتمام کامل داشته و پيوسته مسلمانان را به درک صحيح حديث رسول خدا (ص) و معصومين (ع) تشويق نموده و با گفتار خويش جايگاه پر ارزش حديث آن بزرگواران را بيان مي­فرمودند، همچنان که ابن ابي عمير از ابراهيم کرخي (خوسس، 1/224) از امام صادق(ع) نقل مي­کند که فرمود:

«حديث تدريه خير من الف ترويه و لايکون الرجل منکم فقيهاً حتي يعرف معاريض کلامنا، و ان الکلمه من کلماتنا لتنصرف علي سبعين وجهاً، لنا من جمعيها المخرج » (صدوق، معاني الاخبار، 2) حديثي را که درايت کني، بهتر از هزار (حديث) است که روايت کني، و هيچ يک از شما فقيه نيست، مگر اين که اختلاف (مقاصد) کلام ما را بشناسد، همانا هر کلمه­اي از کلام به هفتاد وجه بر­مي­گردد که ما بر هم? آنها آگاهيم.
زيد زرّاد (اردبيلي، 1/341) گويد: امام صادق (ع) از امام باقر(ع) نقل فرمود: «يا بني اعرف منازل الشيعة علي قدر روايتهم و معرفتهم، فان المعرفة هي الدراية للرواية و بالدرايات يعلوا المؤمن الي اقصي درجات الايمان اني نظرت في کتاب لعلي (ع) فوجدت في الکتاب أن قيمه کل إمرء و قدره معرفته، ان الله تبارک و تعالي يحاسب الناس علي قدر ما آتاهم من العقول في دار الدنيا. » (مجلسي، 107/77؛ صدوق، 2) اي فرزندانم مراتب شيعه را به ميزان روايت و معرفت آنها بشناسيد، معرفت همان درايت روايت است و با درايتهاي روايات است که مؤمن به بالاترين درجه­هاي ايمان مي­رسد، همانا در کتاب علي (ع) نگريستم، در آن يافتم که ارزش هر شخص و قدر و منزلش به معرفت و شناخت اوست. همانا خداي تبارک و تعالي انسانها را به نسبت عقلشان در دنيا، محاسبه مي­کند.

يکي از دلايلي که سبب گرديد تا علما به مسأل? تفقّه در حديث بيشتر توجه کنند و آن را مدّ نظر قرار دهند، وضع و جعل حديث از زمان حيات رسول الله (ص) است، تا جايي که آن حضرت فرمود: «من کذب عليّ متعمّداً فليتبوّا مقعده من النّار» (ابن صلاح، 170 ؛ خطيب بغدادي، 29 ؛ ابن ابي الحديد، 12/38) هر که به عمد بر من دروغ بندد جايگاهش پر از آتش خواهد شد. از ابن عمر روايت شده که پيامبر (ص) فرمود: همانا کسي که بر من دروغ بندد خانه­اي در آتش برايش ساخته خواهد شد (ابن حنبل، 2/22).

شيوع رسمي وضع حديث در حيات معاويه رخ داد، او به راههاي مختلف جهت تضعيف خلافت علي بن ابي طالب (ع) و تحکيم سلطنت بني اميه مي­کوشيد و در نتيجه مسأله جعل حديث بر ضد علي (ع) و خاندان آن حضرت و وضع حديث در مدح عثمان و خلفاي پيشين به دست او به عنوان يک سياست پي­ريزي شد (ابن ابي الحديد 12/44و 46)؛ پس درو? ائمه (ع) غلات و فرقه­هاي ديگر هم به نشر اکاذيب و جعليات پرداختند.

برخي از اصحاب پيامبر(ص) و ائمه(ع) حديث شنيده شده را در همان زمان ثبت نمي­کردند و يا به قو? حافظه خود اطمينان مي­کردند، هنگام نقل احاديث خواسته يا ناخواسته به صورت نقل به معنا بيان مي­کردند؛ بنابراين تغيير مقصود معصوم از حديث نيز از عوارضي بود که علما مسأل? تفقّه در حديث را ضروري دانستند.

امر تقيّه در زمان ائمه (ع) سبب شده تا برخي از حکمها و يا گفتار معصومين (ع) واضح نبوده و يا تناقص داشته باشد که بدين سبب دقت در معناي حديث را طلب مي­کرد.

چون زبان عربي سرشار از لطايف و ظرافتهاست، احاديثي که از زبان معصومان (ع) صادر شده گاه نکات خاصي دارد که تبيين آنها ضروري است.

بنابراين پژوهش و کاوش دربار? حديثي که از رسول خدا (ص) و ائمه (ع) نقل شده و در ميان امت رايج گرديده، امري ضروري است و فهم درست و صائب از گفت? معصوم (ع) بسيار مهم مي­باشد، زيرا تا کلام آن بزرگواران را درست درک نکنيم، نمي­توانيم مقصودشان را بفهميم، بدين ترتيب تفقّه در گفتار معصوم (ع) لازم است.

بحث و بررسي

از آغاز پيدايش علوم حديثي بيشترين تلاش دانشمندان اسلامي در فن حديث، صرف دو علم «دراية الحديث» و «رجال» شده است و در اين زمينه تأليفات بسياري پديد آمد، و کمتر کتابي به نقد و بررسي متن حديث و ارائ? قواعد و روشهاي آن پرداخته، هر چند ريشه­هاي اين رشته از علوم حديث از صدر اسلام و در ميان اقوال معصومين (ع) به چشم مي­خورد؛ و تک‌نگاريهايي از بخشهاي مختلف آن حاصل و قواعدي چند از آن در کتابهاي دراية الحديث و ضمن بحث از احاديث شاذ، معلّل و غيره به خصوص در قسمت احاديث جعلي فراهم آمده، لکن تأليف جامع و کاملي حاصل نگريده است.

بررسي مجموعه­هاي حديثي نشان مي­دهد که شيعه به سبب پيروي از اميرالمؤمنين (ع) و ائمه هدي (ع) پيشگام کتابت و حفظ احاديث رسول الله (ص) و معصومين (ع) بوده و در مسأل? نقد و بررسي و تفقه و درک صحيح از احاديث ايشان نيز مشعل­دار اين علوم گرديده و با استفاده از رهنمودهاي معصومين(ع) روشهايي از تصحيح و تدقيق در احاديث را ارائه کرده است. بزرگاني چون هشام بن حکم (م.199) کتاب الفاظ (آغا بزرگ طهراني، 2/16) که در معناي الفاظ حديث بود. ابن ابي عمير (متوفاي 217) کتاب اختلاف الحديث و يونس بن عبدالرحمن کتاب اختلاف الحديث (آغا بزرگ، 1/361) را نگاشته ؛ نمونه­هاي دقت و توجه علماي شيعه را مي­توان در آثار بزرگواراني، چون ثقة­الاسلام کليني، شيخ صدوق، شيخ طوسي و ديگران نيز مشاهده کرد. بررسي اين منابع ارزشمند که برخي از آنها دور از دسترس است، در گنجايش اين مقال نيست، لذا در اين جا برخي از آنها ارائه مي­گردد


الف) الکافي اثر محمد بن يعقوب کليني (م.329 ق)، اولين مجموع? حديثي شيعه است که در اصول و فروغ دين از احاديث معصومين تنظيم يافته است و به سبب فضايل مؤلف و صحت احاديث از اعتبار بالايي نزد علما برخوردار مي­باشد و معتبرترين و موثق­ترين کتب اربعه است. مؤلف در قسمتي از مقدمه کتاب گران قدرش خطاب به شخصي که از او کتابي شامل احاديث صحيح از امام صادق و امام باقر(ع) خواسته بود، مي­گويد: «نوشتي که فهم برخي از امور بر تو مشکل شده به گونه­اي که نمي­تواني حقيقت آن را دريابي، چرا که در مورد آن امور، روايات مختلفي وجود دارد؛ علاوه بر آن نگاشتي: کسي که به علم او در حل اختلاف روايات اعتماد کني در دسترس تو نيست؛ اي برادر که خدا تو را ارشاد کند، بدان که در مورد اختلاف روايت، کسي نمي­تواند به شناخت صحيح از غير آن اقدام کند، مگر بر طبق ضوابطي که از امامان (ع) به دست ما رسيده، عمل کند. ايشان فرموده­اند: حديث ما را بر قرآن عرضه کنيد، اگر موافق با آن بود، بپذيريد و اگر مخالفتي داشت آن را نپذيريد و آنچه را عامه موافق آن هستند، رها سازيد که رشد و صلاح با آن است، حديثي را که ميان علما برآن اجماع شده بگيريد، زيرا که شکي در مطلب مورد اجماع نيست، به هر حال شناخت ما از صحيح يا ناصحيح واقعي ناچيز است به گونه­اي که با به کار بردن اين قوانين جز تعداد کمي از روايات صحيح را نخواهيم شناخت، پس ناچاريم که براي تشخيص صحيح از غير صحيح به خود اهل بيت (ع) رجوع کنيم و...» (کليني، مقدمه، 1/17).

مقدم? کليني نشانگر دقت وي در صحت احاديث و ارائه معيار بررسي متن احاديث و در نتيجه توجه او به «فقه الحديث» است. علاوه بر آن وي در قسمت کتاب «فضل العلم» ابواب خاصي را با عناوين: «اختلاف الحديث» «الرد الي الکتاب و السنة» «الخذ بالسنة» و «شواهد الکتاب» با احاديث متعددي آورده که همه شاهد بر نقد و ارزيابي اخبارند و اين خود دليل ديگري بر اهتمام کليني در نقد احاديث و فهم و درک احاديث درست از نادرست است.

مؤلف هر کتاب را به بابهايي تقسيم کرده و عنوان بابها را جزءجزء نموده و ذيل هر يک احاديث مربوط و مطابق و منسجم را گرد آورده است و تعارضي در ميان روايات آن باب نيست؛ آن جا که رواياتي با عناوين بابها همخواني نداشته باب نوادر براي چند حديث باز کرده است. عملکرد وي در تنظيم کتاب کافي به بابهاي متنوع که احاديث ذيل آن با عنوان هماهنگي دارد، گوياي فهم دقيق و احاط? کامل کليني از احاديث و عمل فقه‌الحديثي اوست.

بايد گفت: شرحهايي که بر کتاب اصول کافي نوشته شده، مانند شرح ملاصدرا (م.150ق.) و شرح مجلسي(م.1111 ق.) به نام مرآة العقول في شرح اخبار آل الرسول و ساير شروح هر يک به نوع خود مطالبي از مباحث فقه الحديث مانند شرح متن حديث و الفاظ غريب حديث را شاملند (آغا بزرگ،13/95-100).

ب) من لا يحضره الفقيه از جمله آثار شيخ صدوق (م.381 ق.)، که يکي از چهار کتاب اصلي شيعه مي­باشد، در مواردي به رفع تعارض ميان احاديث - از روشهاي فقه الحديث- پرداخته است: مانند حمل وجوب بر استحباب (دربار? تقصير عمره تمتع، ح2743 و حديث پس از آن که آمده است: اسحاق بن عمار از ابو ابراهيم مي­پرسد: شخصي در عم? تمتع تقصير را فراموش کرده تا وقتي که براي حج بانگ لبيک برآورد، حکمش چيست؟ آن حضرت فرمود: «عليه الدم» چنين شخصي خوني بر ذمه دارد) و حمل وجوب بر جواز و موارد ديگر.

شيخ صدوق محدثي ثقه، فقيهي پارسا و صاحب تأليفات فراوان است. نگاهي گذرا به شخصيت علمي و تأليفات گوناگون آن محدّث بزرگ نقش و اهتمام وي را در نقد مرويات آشکار مي­سازد. صدوق در ميان علماي اسلامي از نظر وسعت معلومات و کثرت تأليفات و تصنيفات فردي کم نظير بوده و گفتار دانشمندان بزرگ اسلامي دربار? وي گواه بر صدق لقب «رئيس المحدثين» براي اوست.

شيخ طوسي ضمن تجليل از مقام ابن بابويه (صدوق) او را از ناقدان اخبار مي­نامد (ابن نديم، 156) که اين خود، ملاک توجه صدوق به فهم دقيق حديث و بررسي صحت و سقم آن است. نجاشي و خطيب بغدادي او را ستوده­اند (ص267؛ 3/78).


ابن ادريس در ضمن تمجيد از صدوق او را ناقد آثار معرفي کرده است (قمي،2/22)

ابن شهر آشوب، از او تجليل کرده (ص 99). ابن داود در کتاب رجالش و شهيد اول محقق کرکي و شهيد ثاني در کتاب اجازاتشان مقام علمي ابن بابويه را ستوده­اند. شيخ حسين بن عبد الصمد ضمن تمجيد از صدوق او را ناقد اخبار ناميده است (ص 70).

مولي محمد تقي مجلسي، علامه مجلسي و شيخ حر عاملي نيز مقام شامخ صدوق را تجليل کرده­اند (20/335). ديگر بزرگان شيعه خصوصاً صاحبان کتابهايي رجالي مانند شوشتري در مجالس المؤمنين، استرابادي در رجال کبير و وسيط و تفرشي در نقد الرجال و... تعابيري در تمجيد از شخصيت اين عالم و محدّث بزرگ دارند (معاني الاخبار، 1 مقدم? مصحّح).

شيو? کار صدوق در گردآوري و تدوين مجموعه­هاي حديثي او را در نقد متون روايي نشان مي­دهد. ابتکار و نو­آوري اين دانشمند بزرگ در تدوين و تبويب روايات و موضوع ­بندي آنها در آثارش چون علل­الشرايع، توحيد، عيون اخبار الرضا، خصال و...، بي نظير و نشانه­اي از دقت و توجه اين عالم عاليقدر به بيان مفهوم احاديث و مشخص کردن معاني روايات است؛ خصوصاً در کتاب معاني‌الخبار که اولين باب آن تحت عنوان «الباب الذي من أجله سمّينا هذا الکتاب کتاب معاني الاخبار» که شامل سه حديث در ترغيب و تشويق شيعيان مي­باشد به نقد و بررسي متن اخبار و آثار پرداخته است. اين احاديث چنين­اند.

داود بن فرقد مي­گويد: شما دانشمند­ترين مردم هستيد اگر معاني کلام ما را دريابيد. همانا کلمه به وجه­هايي در مي­آيد، اگر انسان بخواهد کلامش را بگرداند چگونه مي­تواند بدون اين که دروغ گويد.

زيد زرّاد گويد: امام صادق (ع) از امام باقر(ع) نقل فرمود: فرزندم قدر و منزلت شيعه را از ميزان روايتشان و شناختشان از ما درياب، همانا معرفت فهم روايت است و مؤمن به وسيل? فهم روايات به بالاترين درج? ايمان مي­رسد، در کتابي از علي­ (ع) نگريستم و يافتم که ارزش و قدر هر فرد به معرفت او­ست. همانا خداوند افراد را به ميزان و درک عقلشان در دنيا، محاسبه خواهد نمود. ابن ابي عمير از ابراهيم کرخي از امام صادق (ع) نقل مي کند که فرمود:

حديثي را که بفهمي بهتر از هزار حديث است که روايت کني، کسي از شما فقيه نخواهد شد مگر آن که معناي کلام ما را دريابد؛ همانا کلمه­اي از کلام ما هفتاد گونه تعبير دارد، ما هم? آنها را مي­دانيم (صدوق، 2).

مؤلف در مقدم? من لا يحضره الفقيه مي­گويد که قصد کردم آنچه را فتوا مي­دهم و حکم به صحتش مي­کنم در کتابم بياورم (1/3).اين کلام صدوق اولين پاي? فقه الحديث يعني تشخيص احاديث درست است که شيخ دست? خاصي از روايات را که به تشخيص خودش کاملاً صحيح و اساس فتواهاي او بوده انتخاب کرده و در کتابش آورده است.

او در اين مجموعه سعي در تبيين و آشکار کردن هر چه بيشتر معناي احاديث کرده تا درک حکم آسان گردد. برخي از اخبار غامض را به کمک قرآن، سنت متواتره، عقل و اجماع تأويل کرده تا مفهوم آن به ذهن نزديکتر شود، مانند: حديثي که در آخر «باب في سجدة الشکر و القول فيها» پس از آوردن دوازده حديث ديگر در اين باره آورده، با سند ذکر شده در اين کتاب از امام صادق (ع)- در حديث طولاني نقل مي­کند که فرمود: سجدة الشکر واجبة علي کل مسلم، تتمّ بها صلاتک و ترضي بها ربک... ثم قال و لا يبقي شيء من الخير الا قالته الملائکه، فيقول الله تبارک و تعالي يا ملائکتي ثم ماذا؟ فتقول الملائکة ربنا لا علم لنا فيقول الله تبارک و تعالي اشکر له کما شکر لي و أقبل اليه بفضلي و أريه وجهي.


سجد? شکر بر هر مسلماني واجب است، نمازت را با آن به پايان ببر و با انجام آن پروردگارت را از خويشتن راضي گردان... سپس فرمود: خيري باقي نمي ماند مگر اين که ملائکه آن را مي گويند. خداوند تبارک و تعالي مي فرمايد: اي فرشتگان من پس از آن چه؟ ملائکه گويند: پروردگارا ما آگاهي نداريم. خداوند تبارک و تعالي مي فرمايد: او را شکر گوييد همان گونه که مرا سپاس گفت، با فضل من به او روي آوريد و جهت مرا به او نشان دهيد.

سپس مي نويسد: هر که خداي متعال را به صورتي از صورتها ياد کند، کفر و شرک ورزيده است، پيامبران و حجتهاي خدا - درود خدا بر هم? آنها باد - به خدا روي کرده اند و آنان کساني هستند که بندگان خدا به وسيل? ايشان به خداي - عزّ و جل - روي مي آورند و توسط آنها به شناخت خدا و شناخت دين خدا مي رسند و نگاه کردن به آنها در روز قيامت ثواب بزرگي دارد که بالاتر از هر ثوابي است و خداوند عزّوجل فرموده است: «کل من عليها فان و يبقي وجه ربک ذي الجلال و الاکرام » هر چه هست نابود شدني است و تنها خداوند صاحب شوکت و کرام پايدار است و قال عز و جل «فاينما تولّوا فثمّ وجه الله »(1/3).

شيخ صدوق گاه به دنبال روايت به توضيح متن حديث پرداخته و آن را به طريقي واضح ساخته است، مانند حديثي که دربار? نماز جماعت و فضل آن آورده که با نظر خويش و نقل قول پدرش، حکم را روشن مي سازد: «و سأل علي بن جعفر أخاه موسي بن جعفر - عليهما السلام - عن الرجل يکون خلف امام فيطول في التشهد فيأخذه البول أو يخاف علي شيء أن‌يفوت أو يعرض له وجع کيف يصنع؟ قال: يسلّم و ينصرف و يدع الامام» علي بن جعفر از پدرش موسي بن الجعفر دربار? مردي که پشت سر امام در نماز قرار دارد و امام تشهد را طولاني مي­کند و اين مرد دچار بول مي­شود يا مي­ترسد که چيزي از او بدزدند يا مي­ترسد حالش به هم بخورد، چه بايد بکند؟ حضرت فرمود: سلام بدهد و نماز را تمام کند و پيروي امام جماعت را نکند.

سپس صدوق مي­نويسد: بر امام است که از محل نماز خود برنخيزد تا مأمومين نمازشان تمام شود و اگر هم برخاست اشکالي ندارد. پدرم در رساله­اش گفته است که اگر از تو (امام) چيزي خارج شود که وضو را باطل مي‌کند يا يادت آمد که وضو نداري در هر حالي از نماز که هستي سلام بده. کسي را امام قرار بده که نماز را با جماعت به جا آورد و وضو بگير و نمازت را اعاد کن.

صدوق بسا جهت ايضاح حديث به بيان الفاظ غريب و مشکل زده و در اين راه از حديث ديگري بهره جسته است؛ مانند حديثي که دربار? نماز در کشتي ذکر کرده که ابراهيم بن ميمون به امام صادق(ع) عرضه مي­دارد که در آن لفظ قير آمده و صدوق براي بيان واژ? قير نقل ديگري ذکر مي­کند، بدين صورت: و روي عنه منصور بن حازم أنه قال: القير من نبات الارض(1/3).

گاه فتواي خويش را علاوه بر بيان متن حديث، بيان مي­کند؛ مانند حديثي که دربار? نماز مسافر ذکر مي­کند بدين گونه: و قال الصادق عليه­السلام: ان رسول الله (ص) لما نزل عليه جبرئيل بالتقصير قال له النبي (ص): في کم ذلک؟ فقال: في بريد، قال و کم البريد؟ قال: ما بين ظل عير (کوهي در مدينه) الي فييء و عير فذرعته بنواميه ثم جزؤوه علي اثني عشر ميلا فکان ميل ألفاً و خمسمأة ذراع و هو أربعة فراسخ. يعني أنه اذا کان السفر أربعة فراسخ و أراد الرجوع من يومه فالتقصير واجب عليه، و متي لم يرد الرجوع من يومه فهو بالخيار ان شاء أتم و ان شاء قصر و تصديق ما فسّرت من ذلک ( 1/3).

نيز دربار? نماز مسافر چنين است.

چنانچه مشاهده مي­شود روش صدوق در تدوين کتابش روشي فقه‌الحديثي بوده است. وي در کتاب غريب حديث النبي (ص) و اميرالمؤمنين (ع) موارد غريب را شرح کرده است (آغا بزرگ 16/46) گرچه در حال حاضر اين کتاب در دسترس نيست لکن به سبب مصطلح بودن غريب الحديث ميان علما، به اعتبار معرفي کتاب الذريعه، چنين استنباط کرده­ايم.


توجه علما و اهتمام آنها پس از صدوق نسبت به اين کتاب به گونه­اي بوده که در طول تاريخ کوششهاي ارزنده­اي در شرح و حاشيه نويسي بر آن انجام گرفته و کتابهايي چون روضة المتقين مجلسي اول (م.1070 ق.) که شرحي عربي بر تمام کتاب من لايحضره الفقيه تأليف گرديده است. از شرحهاي ديگر بر اين کتاب که هر يک اثري فقه‌الحديثي است، چون لوامع صاحبقرانيه يا لوامع القدسيه، که شرح فارسي مجلسي اول است و شرح شيخ بهايي را بايد نام برد (آغا بزرگ، 14/94).

بنابراين روش فقه‌الحديثي صدوق در انتخاب دست? خاصي از روايات - که به تشخيص خودش صحيح و اساس فتواهايش بوده است - نيز توضيح و بيان برخي از احاديث و استناد به نظرات ابن وليد و يا پدر خويش، بوده است.

ج) آثار شيخ طوسي (م. 460 ق)، چون استبصار و تهذيب الاحکام را که از کتب چهارگانه شيعه و مرجع همه علما بوده و مي­توان از جمل? آثار فقه الحديث ياد کرد.

شيخ طوسي، متکلم، فقيه، مفسر بزرگ و عالم چيره دست علوم اسلامي بوده و در آثار گوناگون خود به نقد متنهاي روايي توجه شاياني داشته است. روش شيخ در گردآوري احاديث معصومين (ع) و تفاوت شيو? وي با کليني و صدوق در تصنيف و ترتيب احاديث نشان? همت والاي اين عالم والا مقام در رفع اختلاف ميان احاديث و حل مشکلات حاصل از تناقص اخبار است که در دو کتاب گرانقدر تهذيب الاحکام و استبصار فيما اختلف من الاخبار گرد آمده است. برخي از قواعد فقه الحديث مانند: انواع اخبار و شروط قبول آنها؛ چگونگي حکم در برابر فعل امر و نهي؛ احکام عام و خاص، مطلق و مقيد، مجمل و مبين و ناسخ و منسوخ را در کتاب العدة في اصول الفقه مي­توان يافت که حاکي از اشراف و دقت و توجه فراوان اين عالم بزرگ به اين موضوعات است. شيخ طوسي در مقدمه کتاب تهذيب الاحکام مي­نويسد: يکي از دوستان با من دربار? احاديث شيعه و اختلافات و تناقضها که در آن راه يافته، سخن مي­گفت، بدين صورت که حديث درست و مسلمي نيست مگر اين که حديث مخالف آن يافت مي­شود و اين از بزرگترين ابزاري است که سبب طعن بر مذهب شيعه شده است؛ اين اعتراض سبب شده که گروهي بدون داشتن آگاهي دچار اشتباه و شبهه گردند و جمعي که حقيقت را درک نکرده­اند، از اعتقاد صحيح خود دست بردارند...؛ وي همچنين گفته: لازم است که کتابي تأليف شود تا بتواند اخبار متناقض و احاديث اختلافي را با يکديگر جمع کند...؛ سپس شيخ مي­افزايد که: او از من خواست که به شرح رسال? فقهي استادمان شيخ مفيد مقنعه بپردازم. و افزود که هر باب را به همان ترتيبي که استاد نگاشته، بنگارم و پس از آوردن هر مسأله، مستند آن را از آيات قرآن و سنت قطعي بياورم و چنانچه براي حديثي آيه يا حديث ديگر (که مؤيد آن باشد) وجود نداشت از اجماع مسلمين يا اجماع فرق? شيعه شاهدي بياورم، سپس احاديث مخالف با آن را از ساير منابع ذکر کنم؛ پس از آن دو دسته حديث را جمع کرده و توجيه و تأويل آن ممکن نشد، مشکل آن را توضيح دهم (طوسي، 1/3 -5) لکن شيخ طوسي بعداً در تأليف اين کتاب، خود را از قيد برخي از شروطي که از ابتدا بر شمرده بود، رها ساخت و با حذف فتواي شيخ مفيد، آن را از صورت يک رسال? فقهي خارج و به گونه­اي مستقل به صورت مجموع? حديثي به جهان تشيع عرضه کرد.

شيخ طوسي در اين مجموع? حديثي با معيارهاي خويش اخباري را رد و يا قبول مي­کند. مثلاً مي­نويسد که فلان خبر به سبب مخالفت با اجماع مسلمين مردود است و بدين ترتيب معيارهاي شيخ براي پذيرش يا رد خبر معلوم مي­گردد که اين نشانگر حرکت فقه‌الحديثي شيخ در تمييز اخبار در کتاب تهذيب الاحکام است.

بايد گفت: کتاب عدة الاصول شيخ که کتابي جامع در مباحث اصول است داراي مطالب و روشهايي براي نقد و بررسي خبر واحد است، اين کتاب مشتمل است بر تعاريف الفاظ، الفاظ مجمل، تخصيص عموم، شرايط ناسخ و منسوخ و ديگر مباحث مفيد که در نقد متن حديث کاربرد دارد.


شيخ طوسي پس از کتاب تهذيب الاحکام که شرح حديثي رسال? مقنعه شيخ مفيد بود، به درخواست عده­اي از دوستانش کتاب استبصار را فراهم آورد. مؤلف در مقدم? کتاب مي­گويد:

«گروهي از اصحاب ما چون در کتاب تهذيب الاحکام نگريسته و اخبار حلال و حرام را در آن يافتند و فهميدند که هم? ابواب و کتب احاديث شيعه و آنچه متعلق به فقه است در آن يافت مي­شود و جز اندکي از اخبار کتابهاي اصول مابقي را دارد و جويندگان علم در هر سطحي مي­توانند از آن استفاده کنند، در دل تمايل به تأليف جداگانه­اي داشتند که احاديث مورد اختلاف را در برداشته باشد تا اين که فقها و دانشمندان طريق? حل اختلاف و جمع احاديث متعارض را در­يابند و چه بسا به لحاظ کمي وقت فرصت تتّبع و جست و جوي احاديث مختلف و متعارض را از ميان کتابهاي حديثي نداشته باشند. از اين نظر کتابي را که مشتمل بر احاديث متعارض باشد، از من طلب کردند، زيرا که قبل از اين هيچ يک از بزرگان اصحاب شيعه در اخبار فقه در حلال و حرام چنين تأليفي فراهم نياورده بودند. لذا از من خواستند که بر اين کار همّت ورزم و به تجريد اين اخبار بپردازم. من خواست? ايشان را اجابت کردم. در هر باب احاديث مورد اعتماد و موافق با فتواي اماميه را آورده و به دنبال آن اخبار مخالف را ذکر کردم، آن گاه تا آن جا که امکان داشت، به روشي مناسب، تعارض بين آنها را حل کردم و وجه جمع را بيان کردم، سعي داشتم که حديثي از آنها حذف نشود و در اول کتاب آنچه را که باعث ترجيح حديثي ديگر مي­شود توضيح دادم و در اين کار مبناي من بر اختصار مطلب بود.» (1/2).

سپس شيخ به بيان انواع خبر از نظر تواتر مي­پردازد و از اين راه بيان مي­کند که اخبار متعارض را چگونه و در کنار يکديگر شناسايي مي­کند.

با توضيحي که مؤلف در آغاز کتاب ارائه کرده، مي­توان به اهميّت کتاب استبصار پي برد. اين کتاب نخستين کتابي است که در ميان شيعه با اين سبک به رشت? تحرير در آمده است و از زمان تأليف آن تاکنون به عنوان منبع و مأخذ براي دانشمندان و جويندگان سنّت معصومين (ع) بوده است.

تأليف کتاب استبصار و بيان روشهاي جمع احاديث متعارض سبب گسترش و شکوفايي اين رشته از علوم حديثي شد و علماي اصول فقه تحت عنوان تعادل و تراجيح به بيان ابعاد و زمينه­هاي آن پرداختند.

همچنان که گفته شد، « فقه الحديث» فهم و درک عميق و واقعي از حديث و روشهاي صحيح برداشت از سنت معصومين (ع) است که بدون شناخت کامل از معاني لغات و روشهاي متن و سند احاديث و چگونگي جمع بين احاديث متعارض، امري محال و نشدني است. چون فهم حديث و به دست آوردن حکمي از آن، منوط به نگرش کلي و جامع به هم? اخباري است که در يک موضوع از معصومين (ع) روايت شده و عرض? آن بر ديگر ادلّ? شرعي چون کتاب و عقل و اجماع شرط لازم برداشت از حديث است و از طرفي برخورد با احاديثي که داراي نوعي از تعارض هستند اجتناب ناپذير است، مي­توان تأليفاتي مانند کتاب استبصار را که حاوي اين گونه احاديث و روشهاي جمع آنهاست، در شمار کتابهاي فقه‌الحديثي قرار دارد.

کتاب استبصار در هر باب با عرض? اخبار متعارض و ارائ? راه حلهاي جمع اخبار، گام بلندي در راه فهم واقعي و صحيح از اخبار برداشته است. استخراج اين راهها و دقّت در دسته­بندي آنها جهت ارائ? راه حل تعارض اخبار، بر دوش ماست.


د) شرحهايي از شهيد ثاني (م. 965 ق.)، همچون رساله اسرار الصلاة (خوانساري،3/358)، که آغا بزرگ طهراني آن را نام التنبيهات العليه علي وظائف الصلاة القلبية و أسرارها ياد کرده (آغا بزرگ، 14/452)، اثري ارزشمند است. وي رساله­اي در شرح قول رسول الله (ص) که فرمودند: «الدنيا مزرعة الاخرة» به تحرير در آورده است. نيز شرح شهيد بر «لمعه شهيد اول» که در آن احاديث و احکام ذکر شده را واضح گردانيده و بر فهم بيشتر احاديث آن قدم برداشته است از آثار فقه­الحديثي شهيد ثاني است که در تصنيف آنها همّت والايي در بيان مفهوم احاديث داشته است.

شهيد ثاني که از اجل علماي قرن دهم هجري است، در علوم مختلف تبحر داشته و داراي مقام علمي والايي است. شيخ حر عاملي دربار? وي گفته است: «موقعيت او در فقه، علم، فضل، زهد، عبادت، ورع، تحقيق، تبحر، جلالت قدر و عظمت شأن و هم? فضايل و کمالات مشهورتر از آن است که گفته شود. محاسن و اوصاف نيکوي او بيش از آن است که به شمار آيد. تصنيفاتش بسيار مشهور است. او فقيهي مجتهد، نحويي حکيم و متکلمي زبردست بود که جامع هم? علوم و فنون بود و اولين کسي بود که دربار? دراية الحديث کتاب نوشت» (1/85). شهيد ثاني انواع حديث را در اين کتاب - الدراية في علم مصطلح الحديث - ذکر کرده که در بيان برخي مانند حديث مدرج درباره درج در متن تعريف ارائه کرده است و به مختلف الحديث و حديث ناسخ و منسوخ و جمع ميان دو حديث جهت رفع تعارض اشاره­اي دارد (ص 33).

شهيد در کتاب الرعايه في علم الدراية جز موارد معدودي که به نحوي با موضوع فقه الحديث ارتباط، دارد، هيچ گونه مطلبي در مورد فقه الحديث و نقد متن احاديث ابراز نکرده است و تنها مبحث احاديث موضوعي و جعلي در اين کتاب را مي­توان به عنوان يکي از مباحث فقه‌الحديثي که تحت عنوان نقد متن حديث قرار مي­گيرد به حساب آورد. (ص405).

ه) الوافي اثر فيض کاشاني (م 1091 ق.)، مجموعه­اي که همه احاديث کتب اربعه (کافي، من لايحضر، تهذيب الاحکام و استبصار) را يک جا گرد آورده و به فاصل? نزديک به شش قرن از آخرين کتاب يعني الاستبصار تدوين شده، يکي از آثار فقه‌الحديثي است.

نويسنده با روش خاص خود جمع و تدوين و تهذيب احاديث کتب اربعه، مهارت فراواني به خرج داده است. اين عالم بزرگ در اثر گران بهاي خود احاديث را تقطيع نکرده و در ميان اخبار متعارض جمع کرده و مشکلات اخبار را تبيين نموده است.مؤلف در مقدمه کتابش مي­گويد: اصحاب اماميه، احاديث اصول و فروع دين را با اساتيد متصل از ائم? خود گرفته، آنها را در خاطر حفظ کرده، در جوامعي معتبر تدوين کرده­اند و نهايت کوشش را در نقد روايات و تصحيح و جداسازي آنها به کار گرفته­اند. ايشان به احاديثي که راويان آنها مجهول يا مطعون بوده و قرينه­اي بر صحتش نباشد، عمل نکرده و در احکام شرعي جز به نصوص رسيده از معصومين (ع) تکيه و اعتماد نمي­کنند، زيرا بدين ترتيب از طرف ائمه(ع) مأمورند و از به کارگيري رأي و قياس و تأويل متشابهات و تحصيل ظن با استعانت از اصول ابداع شده به نام اجتهاد خودداري مي­کنند.... مرحوم فيض در ادامه گفتار خود بيان مي­کند که تعارض در اخبار را بايد همان گونه که معصومين(ع) فرموده­اند، حل کرد و خود ملاکهايي را براي آن ارائه کرده است، بدين ترتيب:» اخذ خبر موثق­تر و عمل به مضمون آن؛ موافقت متن حديث با قرآن؛ مخالفت متن با آراي عامه؛ ترجيح حديثي که طائفه اماميه بر نقل و عمل به آن اجماع کرده­اند؛ در صورت نبودن هيچ کدام از اين قراين در برتري يکي از دو خبر متعارض، تخيير و تسليم مطلق در مقابل هر کدام از آنهاست (ص15، مقدمه).

مؤلف الوافي در خاتمه مقدمه مي­گويد: اگر اين دسته از دانشمندان، در برابر متشابهات که خدواند درباره­اش سکوت فرموده، سکوت کنند و آنچه را خدا مبهم گذارده، مبهم گذارند، و در آنچه بدان علم ندارد، احتياط کرده و حکم آن را به خدا و رسول (ص) واگذارند؛ اقوالشان هماهنگ و درکشان از دين يک رنگ خواهد شد و ديگر مانند دشمناني رو در رو از نصوص واقعي گريزان نخواهد بود (فيض کاشاني، 8-10) امر در کلام ائمه (ع) اعم از فرض (واجب) و استحباب است، همان گونه که لفظ کراهت و نهي از چيزي اعم از تحريم و تنزيه است. براي هر مرتبه­اي از شدت و تأکيد و عدم اين دو فعل (حالت) و تخصيص الفاظ پنج گانه به احکام پنج گانه، اصطلاح متأخرين محدثان به کار رفته است. بدين ترتيب لفظي که براي واجب بودن انجام عملي (کاري) است اگر براي مسأل? ديگر واجب نباشد، منافاتي نيست.

همچنين اطلاق کراهت بر انجام فعلي يا نهي از انجام کاري ممکن است براي مطلب ديگر به صورت رخصت باشد و آن در صورتي است که اضطرار يا عذري براي افراد باشد که در آن صورت انجام آن حرام نيست. اين قواعد باعث مي­شود که بسياري از اخباري که با هم به صورت ظاهر منافات دارند را به هم بتوان جمع کرد (فيض کاشاني، 16؛ مقدمه).


صاحب وافي مي­نويسد: در تأليف اين کتاب آوردن مباني و معاني در آن از خدا استعانت جسته­ام. احاديث را جمع و تدوين، منظم و مهذب و مرتب کردم. برايش تفصيل و بيان ارائه کردم و راه دست­يابي به احاديث و معاني آن را آسان نمودم و نهايت سعي­ام را کردم که حديث و اسناد آن که در کتب اربعه آمده سخت نشود و تا آن جا که امکان داشت و در توانم بود آن را بيان کردم؛ شرحها را مختصر و نه طولاني گفتم و خواستم که شرح احاديث مهم از کتب ديگر و اصول را آورده باشم و توفيق يافتم آنها را که با هم تنافي داشتند به هم نزديک کنم و برخي را بر برخي تأويل کنم به گونه­اي که اين تأويل دور و عجيب نباشد، تا روشمند باشد و اهل معرفت به آن رجوع کنند و براي فرق? ناجي? اماميه هدايت باشد؛ مطلبي که علت را گويد براي هر فرد شيعي عترت نبوي که طالب نجات در آخرت است، علت هر حکم را گفته است و کتاب ديگري لازم نيست؛ با داشتن کتاب وافي نياز به استنباط مسايل و احکام از مجامع ديگر و اصول فقه مخالف و نظرات واهي مختلف ندارد. آن را وافي ناميدم زيرا که لبه مهمات و کشف مبهمات پرداخته و به کمال انجام دادم (فيض کاشاني، 7؛ مقدمه). بيانات لغوي ­را به تکرار در جمله­هاي متعدد، تحت عنوان بابها در يک کتاب آورده­ام و بيانات معنوي را که نياز به بسط کلام دارد تکرار نکرده­ام؛ برخي از الفاظ را تفسير کرده­ام تا مشکلات و غوامض را براي طالبان بگشايد و نکات مرموز حل شود و قابل فهم همه گردد (فيض کاشاني، 16، مقدمه).

چنان که ملاحظه مي­شود، فيض علاوه بر بيان مشکلات و غوامض لفظ که راهي براي واضح شدن معناي حديث است، راههايي جهت سنجش صحت حديث ارائه کرده و از روشهاي حل تعارض احاديث در مقدمه خويش که گوياي عملکرد او با احاديث متعارض است، همچون جمع و تخيير، بهره جسته است. ايشان پس از آوردن حديث با ذکر کلم? «البيان» توضيح خويش را دربار? حديث يا کلم? مشکل آن داده است. نمونه­اي از روش وي در واضح کردن حديث چنين است:

در ابواب وجوب حجّت و... باب فرق بين رسول و نبي و محدث، حديثي را کتاب کافي آورده که زراره از امام صادق دربار? آيه « و کان رسولاً نبياً» سؤال مي­کند که رسول چيست؟ نبي کدام؟ حضرت مي­فرمايد: پيامبر فرمود: الذي يري في منامه و يسمع الصوت و لا يعاين ملک...

فيض مي­نويسد: در بيان گفتار پيامبر که فرمود: لامحدث، اين کلمه در قرائت اهل بيت با دال مفتوح و مشدد (محدّث) کسي که ملک با او گفتگو مي­کند... (فيض کاشاني، 18).

دربار? احاديث احکام نيز حديث را مثلاً از کتاب کافي عرضه مي­دارد و تحت کلمه «بيان» به مقايس? آن با نظرات کتابهاي ديگر مثل نظر صدوق يا نظر شيخ طوسي در تهذيب الاحکام مي­پردازد و چنانچه تعارض باشد، سعي در رفع تعارض مينمايد و حکم را واضح مي­کند که از کارهاي فقه‌الحديثي اوست مانند «الوضوء بغير الماء» از ابواب وضو که حديث را از کتاب کافي نقل کرده است. در اين حديث يونس از ابي الحسن سؤال مي­کند که مردي با گلاب وضو مي­گيرد، حکمش چيست؟ حضرت مي­فرمايد: اشکال ندارد. سپس فيض حديث را در ساير منابع بررسي مي­کند و مي­بيند که نظر با اين حديث کافي فرق دارد، با ذکر آن احاديث در انتها مي­گويد که در صورتي که آب موجود نباشد با استناد به حديثي که مي­گويد: پيامبر با آب انگور وضو گرفت، در نبود و اضطرار مي­شود چنين کرد (فيض کاشاني، 50).


و) آثار شيخ حر عاملي (م 1104 ق.)، که از ميان آنها کتاب وسائل الشيعه را که عنوان کامل آن تفصيل وسائل الشيعه الي تحصيل مسايل الشيعه مي­باشد انتخاب کرده­ايم، يکي از مهمترين کتب احاديث فقهي نزد علماي اماميه است.

مؤلف که از بزرگان محدثين شيعه است- و محدث نوري او را عالم کامل، متبحر خبير، محدث ناقد آگاه، صاحب آثار و جمع کنند? اخبار ناميده- کتاب خود را از احاديث فقهي کتب اربعه و 180 کتاب حديثي مورد اعتماد شيعه تأليف کرد و خدمت والايي به فقه شيعه نمود. مؤلف در مقدمه مي­گويد: تمام روايات اين کتاب محفوف به قرائني دال بر صحّت صدور آنها از معصومين (ع) است (حر عاملي (پايان ص116)20/95). وي اين قراين را در فايد? هشتم از فوايد دوازده­گانه خاتم? کتاب خود، تشريح کرده و در توضيح آن مي­نويسد: گروهي از پژوهشگران ما تصريح کرده­اند که مراد از قرينه در اين جا، چيزي است که جداي از خبر باشد و اثري در ثبوت آن داشته باشد، لکن چيزي که جداي از آن نيست، قرينه محسوب نمي­شود. و مي­افزايد: قراين معتبره براي اقسام و انواعي است که برخي از آنها دلالت بر ثبوت خبر از معصومين (ع) مي­کنند و برخي بر صحت مضمون آن، هر چند ممکن است که اصل خبر جعلي باشد و بعضي دلالت بر ترجيح خبر بر معارضش دارند (حر عاملي، 20/93). وي قراين را با بيان مواردي در خصوص راوي بيان مي­کند و پس از آن به قراين متن و مضمون حديث مي­پردازد، بدين ترتيب:

مضمون و محتواي حديث موافق قرآن باشد؛ متن حديث موافق سنت معلوم ثابت باشد؛ حديث در کتب متعدده، مکرر ذکر شده باشد؛ متن حديث موافق ضروريات دين باشد، زيرا موافقت آن با ضروريات، دليل بر موافقت با نص متواتر است؛ نبود خبر معارض حديث که خود قرين? واضحي است؛ احتمال تقيه در صدور حديث نباشد؛ موافقت مضمون خبر با دليل عقلي که دلالت بر موافقت آن با نص متواتر دارد، زيرا نص متواتر هرگز مخالف دليل عقل نيست؛ موافقت متن حديث با اجماع مسلمين؛ مضمون خبر با اجماع فرق? اماميه موافق باشد، آن چنان که نص صريح بر آن دلالت دارد؛ متن حديث با مشهور بين اماميه موافق باشد؛ مضمون خبر با فتواي جماعتي از علماي اماميه هماهنگ باشد.

شيخ حر در پايان يادآور مي­شود که غير از اين قراين، قرينه­هاي ديگري نيز هست که هر دانشمند متبحري در نقد خود آنها را مي­شناسد (حر عاملي، 20/95). مؤلف در کتاب القضاء، بابي را به وجوه جمع بين احاديث متعارض و کيفيت عمل به آنها اختصاص داده و احاديث فراواني از زبان معصومين (ع) در اين باره بيان کرده است (18/75- 89 ).

در يک باب احاديث مشابه را براي روشن شدن حکم از رويات و منابع ديگر ذکر کرده، ذيل عنوان هر باب احاديث مناسب آن را قيد کرده و در ترتيب آنها از عموم به خصوص روي آورده است، نيز عناوين بابها که حاوي جايز، واجب، مستحب، مکروه و... بودن حکم فقهي است نشانگر اشراف مؤلف بر معناي حديث و حکم حاصل از آن است که بخشي از مباحث فقه الحديث را در بردارد. نمونِ? اين عنوانها را مي­توان در مثالهاي زير مشاهده کرد:

باب« جواز الاحرام قبل الميقات لمن نذر ذلک»، «ان کان الاحرام بالحج وجب کونه في اشهر الحج» (8/236)، باب «کراهة سرعة المشي و مد اليدين عنده و التبختر فيه» (5/335) ؛ باب «استحباب اختيار يوم السبت للسفر دون الجمعه و الاحد» (5/252)؛ باب «تحريم حجب الشيعه (5/561)؛ باب« وجوب الحج علي من بذل له زاد و راحلة و لو حماراً، و وجوب قبوله و ان استحبي و يجزيه عن حجة الاسلام» (5/26).


ز) بحار الانوار اثر علامه مجلسي (م.1111ق.)، که مؤلف آن را بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الأطهار ناميده است، بزرگترين جامعه حديثي شيعه است که مسايل مختلف اعتقادي، فقهي، اخلاقي، تفسيري، تاريخي و... را در بردارد. همان گونه که مؤلف در مقدمه يادآور مي­شود: هنگامي که زمانه را در نهايت فساد و دوري از دين و ارشاد مي­بيند، مي­ترسد که منابع ديني رايج که در حال به فراموشي سپردن بود، پراکنده و ديگرگون شود و اين مطلب در آن دوران مرتب در فصلها و بابها نبود (احاديث تقطيع مي­شد)، که آن را علت بي­رغبتي مردم به احاديث و دين مي­داند، لذا پس از استخاره از خداوند و استعانت به حول و قو? الهي، طلب ياري مي­کند تا اين کتاب را تأليف نمايد و نظم و ترتيب به آن بدهد (مجلسي،1/4 -5). مجلسي در تنظيم بحار­الانوار از مجموعه­­هاي حديثي با ارزش و کتابهاي معتبر که همه را نام مي­برد و خود نويسندگان آنها را توثيق مي­کند، استفاده مي­نمايد و در مواردي براي تصحيح و واضح شدن اخبار از منابع اهل سنت نيز بهره مي­جويد.

با اين حال وي نيز پيروي از محدثان گذشته ابواب خاصي را به احاديث و رهنمودهاي معصومين (ع) در حل تعارض اخبار و ملاکهاي نقد متن حديث اختصاص داده است و در مقدمه مي­گويد: گفتار دربار? اخبار ائمه را اختيار کردم، چنان که شايسته آن بود در آن دقت کردم و آن گونه که لازم بود در آنها انديشيدم. «اوضحت مايحتاج من الاخبار الي الکشف ببيان شاف علي غاية الايجاز» (مجلسي،1/4) اخباري را که لازم بود، واضح گردد، روشن کردم و با بياني که اشراف بر نهايت ايجاز دارد که مطلب طولاني نشود، بيان کردم. ايشان پس از درج آيات و اخبار هر باب ذيل عنوان «بيان» يا «اقول» مباحثي را ذکر مي­کند شامل:

الف- نقل شرح ديگران در توضيح خبر؛

ب- معني کردن لغات و مفردات حديث با تکيه بر منابع لغوي؛

ج- تفسير و تحليل حديث به همراه نقد ديدگاههاي مخالفان مذهب؛

د- گاه با استفاده از آيات قرآن حديث را تفسير مي­کند.

شرح مجلسي بر کتاب کافي کليني مرأت العقول في شرح اخبار آل الرسول نمون? ديگري از تحريرات فقه‌الحديثي اوست که در آن احاديث را از نظر بيان واژه­هاي غريب حديث و شرح، واضح ساخته است، تا جويندگان مطلب به معناي آشکارتري دست يابند.

مجلسي اول پدر علامه مجلسي دربار? آثار خويش مي­گويد: آنچه از متون تصحيف شده بود در کتابهاي خويش به ويژه روضة المتقين و اللوامع القدسيه که شرحهايي بر کتاب من لا يحضره الفقيه هستند، آنها را تصحيح کردم و در کتاب احياء الاحاديث، شرح تهذيب الاحکام شيخ طوسي و ديگر کتابهايم نيز چنين کردم. ح) مستدرک‌الوسايل اثر ميرزا حسين نوري (م. 1320 ق.)، که مکمل احاديث کتاب وسايل الشيعه الي تحصيل مسايل الشريعه از ساير منابع شيعي است. بايد گفت که نام کتاب گوياي اثر فقه‌الحديثي آن است، لکن در فوايد خاتم? کتاب بيشتر به بررسي­هاي سندي جهت پذيرش حديث توجه داشته است.


مؤلف که عالمي متبحر در علوم حديث بود در خاتم? کتاب خويش پژوهشي ژرف در اين علم ارائه کرده و در فايد? چهارم آن به بررسي کتاب کافي ثقة الاسلام کليني، ملاکها و قرايني که صحت و حجيت خبر را دلالت مي­کند، پرداخته که بيشتر مربوط به نقد خارجي (سند) حديث است (1/37).

ط) آثار آيت­الله بروجردي (م. 1340 ق.)، از جمله جامع احاديث الشيعه و کتاب احاديث مقلوبه از آثار فقه‌الحديثي است. جامع احاديث الشيعه که زير نظر آيت الله بروجردي و به ابتکار ايشان به وسيل? شاگردانشان تدوين يافته، به شکل مجموع? فقهي شيعي در آمده و در آن خبري را که برابر فتواي مؤلف است آورده و پس از آن خبرهايي را که با فتوا اختلاف دارند مثلاً معارض آن، يا نسبت عام و خاص يا مطلق و مقيد...دارد، با ذکر منبع خبر به ترتيب سنجيده­اي گردآورده است. در تأليف اين مجموعه، از احاديث منابع مختلف، مانند: کتب اربعه، خصال، امالي و علل الشرايع صدوق، کتب تفسيري عياشي و کتب رجالي مانند: رجال کشي و غيره استفاده شده است. مؤلف به بيان واژه­هاي غريب حديث پرداخته و آنها را بيان کرده است مانند: کلمه العصفر و ورس که در حديث اول و دوم در باب «انه لابأس علي المحرم أن‌يلبس الثوب المشبع بالعصفر اذا لم يکن فيه طيب»، از ابواب احرام در کتاب حج آمده است (بروجردي،13/170).

در يک باب احاديث مشابه را براي روشن شدن حکم از روايات و منابع ديگر ذکر مي­کند، ذيل عنوان هر باب احاديث مناسب آن را قيد کرده و در ترتيب آنها از عموم به خصوص روي آمده است، نيز عناوين بابها که حاوي، جايز، واجب، مستحب، مکروه و... بودن حکم فقهي است نشانگر اشراف مؤلف بر معناي حديث و حکم حاصل از آن است که بخشي از مباحث فقه الحديث را در بردارد. نمونه­هاي عناوين بابها در کتاب حج از اين قرارند:

باب حکم قتل الجراد و اکله للحرام (بروجردي،13/430)، باب حکم التّدهين و التّطّيب حين ارادة الاحرام قبل الغسل او بعده (همان، 277)، باب جواز مشي المحرم ظّل المحمل و دخول في البيت و الخباء و جواز رکوبه في المحمل المکشوف و ان لم يرفع الخشب (همان،261)، باب ما يجوز للمحرم أن يذبحه و ما لا يجوز (همان،429)، باب استحباب التوجه و الخضوع عند التلبية (همان،213)، باب ما يستحب من الدعاء للحجاج بعد کل صلوة و عند تعذر وجود الماء (همان، 58)، باب کراهة بيع ثياب الاحرام (همان، 187)، باب کراهة الحج علي الابل الجلالات؛ باب انه يجب علي الرجل خاصه ان يتجرد من الثياب قبل الاحرام و يلبس ثوبيه و هل يجب علي المرئة ايضاً... (همان،156).

کتاب احاديث مقلوبه و جوابهاي آن که شامل تعدادي احاديث قلب شده است که سيد بحرالعلوم جهت آزمودن آيت اللّه بروجردي بر ايشان عرضه کرده و ايشان موارد اشکال آنها را از نظر سند و متن بررسي نموده که سبب برتري و اعلميت ايشان در فقه الحديث و شناخت مقصود ائمه (ع) شد.

ي) مقباس الهداية اثر علامه مامقاني (م. 1351 ق.)، بحثهاي مفصلي پيرامون حديث و علوم مختلف دارد و گرچه در مباحث و تعاريفي از قبيل علت، درج، ناسخ و منسوخ، اضطراب و... دربار? متن حديث ظاهراً مطلبي ارائه کرده لکن کمتر به مسأل? مهم و اساسي نقد متن حديث و روشهاي آن پرداخته است تا براي مشتاقان درک حديث و ناقدان منابع حديثي راهي ارائه کرده باشد.


ک) الذريعه اثر شيخ آغا بزرگ طهراني (م. 1389 ق.)، که معرفي تصانيف شيعه را عهده­دار است، مؤلف آن با گردآوري آن، خدمت بزرگي به اسلام نموده است، در توضيح فقه الحديث، مباحث مختلف آن را برشمرده و در نهايت نوشته است که اصحاب اماميه در مورد هر يک از فنون حديث کتابهاي متعددي به رشت? تحرير در آورده­اند که از حساب بيرون است و عناوين گوناگون براي تأليف خود انتخاب کرده­اند، وي آنها را در حرف شين به عنوان شرح الحديث آورده است.

علماي شيعه در بيان الفاظ غريب احاديث و کلمات مشکل آن همت گمارده و تأليفات چشمگيري ارائه کرده­اند؛ همچوم مجمع­البحرين از فخرالدين طريحي (م.1085ق.) که الفاظ غريب را متبحرانه تبيين کرده و کتاب غريب احاديث الشيعه را قبل از مجمع البحرين نوشته است. سيد عبد اللّه شبّر (م. 1241 ق.) کتابي در بيان و توضيح احاديث مشکل­دار به نام مصابيح الانوار في مشکلات اخبار تأليف کرده است.

ل) الغدير اثر علامه اميني (م.1390ق.)، کتابي که به بررسي صحت حديث غدير پرداخته است.

مؤلف با توجه کامل به ضرورت و لزوم نقد متن احاديث و تحليل آن، به مباحث گوناگوني در ضمن بررسي حديث غدير در کتاب الغدير في الکتاب و السنة و الادب پرداخته تحت اين عناوين: فقه الحديث و شرح غرايب و مشکلات متن حديث غدير؛ شرح و تبيين دلالت متن حديث؛ بررسي قراين خارجي و داخلي حديث.

ايشان در اين کتاب علاوه بر نقد و تحليل متن حديث غدير به بررسي و نقد بسياري از مرويات و احاديث تاريخي يا روايات جعلي و ساختگي در مدح و مذمت افراد آن دوران همت گمارده است.

م) آثار استاد علي اکبر غفاري، از جمل? آن تلخيص مقباس الهدايه که چکيد? کتاب مقباس الهدايه اثر علامه مامقاني در علوم حديث است، مقاله­اي با عنوان با فقه الحديث دارد که در آن ارائه احاديث نمونه، دليل نياز به اين علم را ابراز داشته است. علاوه بر آن ايشان در چاپ جديد کتاب تهذيب الاحکام شيخ طوسي که همراه تصحيح و تعليق است، براي آشکار شدن معناي حديث و حکم حاصل از آن کوشش فراوان مبذول داشته، علاوه بر تصحيح کتاب با استفاده از نسخه­هاي مختلف براي بسياري از کلمات و حتي نام راويان جهت صحت قرائت و درک صحيح اعراب­گذاري کرده­اند. در هر صفحه توضيحاتي به شکل پانوشت ارائه کرده­اند که مقصود يا مفهوم حديث را رسا سازد؛ مانند شمار? 1307 در باب الزيادات في باب المياه از کتاب الطهار? جلد اول که حديث چنين است:... عن أبيه (ع) «أن النبي (ص) أتي الماء فأتاه أهل الماء، فقالوا: يا رسول الله انّ حياضنا هذه تردها السّباع و الکلاب و البهائم؟ قال: لها ما أخذت بأفواهها و لکم سائر ذلک» که ايشان مي­نويسد: محمول علي اکثرية ماء الحياض عن الکّر، فلا يتنجس بولوغ الکب و أمثاله(1/439).
در برخي نمونه­ها دربار? بيان حديث و حکم آن از منبع ديگري کمک مي­گيرد، مانند:

... قال: «سألت ابا جعفر (ع) عما يقع في البئر ما بين الفأرة و السّنور الي الشّاة؟

فقال: کل ذلک يقول: سبع دلاء، قال: حتي بلغت الحمار و الجمل؟ فقال: کرّ من ماء» مصحح مي­نويسد: «حتي بلغت الحمار» قال العلامة المجلسي- رحمه الله -: لا خلاف في وجوب نزح الجميع في البعير، و الخبر يدل علي الاکتفاء بالکسر و در بسياري از موارد به توضيح لغت مشکل يا غريب در متن پرداخته­اند؛ مانند: حديث 27 در قسمت الزيادات في باب المياه از کتاب الطهارة جلد اول، که آمده است: قال: قلت له: الغدير فيه ماء مجتمع تبول فيه الدواب و تلغ فيه الکلاب و... مصحح کلمه تلغ را بيان مي­کند: ولغ يلغ - کوضع يضع- و ولِغَ يَلُغُ- کورث يرث- ولغاً و ولغاً و لوغاً. الکلب الاناء: شرب ما فيه بأطراف لسانه، أو أدخل لسانه فيه محرکة و هو خاص بالسباع و من الطير بالذباب که اينها از روشهاي مفيد در فقه الحديث مي­باشد. توضيح بيشتر دربار? نام برخي از راويان جهت رفع ابهام يا اشتباه، نيز يکي ديگر از خدمات مصحح است در سند حديث 49 از باب صفة الوضوء از کتاب الطهارة آمده است:... عن الحسين بن سعيد، عن عثمان عن سماعة... استاد درباره عثمان آورده است: الظاهر کونه عثمان بن عيسي أبا عمرو العامري (1/249). گاه دربار? راوي توضيح بيشتر ارائه کرده است، مانند: شماره 239، ح88 از باب صفة الوضوء از کتاب الطهارة، که چنين آمده:... عن حماد، عن الحسين... که دربار? حسين نوشته است: هو الحسين بن المختار القلانسي الکوفي الثقة، الذي له کتاب يرويه عنه حماد بن عيسي (1/439).

ايشان در آغاز حديثي از رسول الله (ص) و حديثي از امام رضا (ع) را زينت بخش کار خويش قرار مي­دهد: قال رسول الله (ص): «کونوا للعلم رعاة، و لا تکنوا له رواة، فقد يرعوي من لا يروي و قد يروي من لا يرعوي انکم لم‌تکونوا عالمين حتي تکونوا بما علمتم عاملين».

قال الرضا(ع): «کونوا دراة و لا تکنوا رواة ؛ حديث تعرفون فقهه خير من ألف تروونه».

ن) آثار استاد محمد باقر بهبودي از جمله تصحيح کتاب پر ارج بحارالانوار که علاوه بر تصحيح نسخه­ها و ذکر اختلاف آنها در بسياري از موارد تعليقات به بيان لغات يا اصطلاحات و توضيحاتي پرداخته و بدين ترتيب در آشکار کردن معناي حديث که بخشي از فقه الحديث محسوب مي­شود، قدم بسيار مفيدي برداشته است. براي نمونه در کتاب توحيد در حديثي از حسين بن علي (ع) که مي­فرمايد: «ايها الناس اتّقوا هؤلاء المارقه» کلمه «مارقه» را چنين بيان مي­کند: مرق من الدين. يا براي کلمه «البلاغ» در همان حديث مي­نويسد:

البلاغ بفتح الباء: ما يبلغ. الوصول الي الشيء، و لعل المعني: ليس برب من طرح تحت بلوغ الافکار، و رمي تحت وصول الاوهام (4/301 ) يا به تصحيح کلمه­اي مي­پردازد، مانند کلمه«نوقل» در همان حديث که آمده است: علوه من غير نوقل که ايشان بيان مي­دارد که درست آن « توقل» است (4/301) يا کلمه­اي را شرح مي­دهد بدين گونه: در حديثي از امام رضا ( ع) که فرمود: انه من يصف ربه بالقياس لايزال الدهر في الالتباس ماثلاً عن المنهاج، طاعناً في الاعوجاج... (4/303) که در آن ماثلاً را معنا کرده و گفته است: اي سائراً و راحلاً. ايشان در کتاب علل­الحديث نيز در مواردي به بررسي متن احاديث پرداخته است. مثلاً در بحث علل­الحديث آن با دقت در سند حديثي مي­گويد: اگر با دقت متن طولاني همين حديث را مطالعه نماييد، خواهيد فهميد که حديث مزبور از حيث متن هم عليل است... (ص 4).

در پايان بايد گفت: کتابهايي که دربار? احاديث جعلي و موضوعه به تأليف درآمده، نظير کتاب الاخبار الدخيله اثر شوشتري، الموضوعات في الآثار و الاخبار اثر هاشم معروف الحسني و... نيز در زمر? کتابهايي هستند که به نقد و بررسي متن حديث توجه و عنايت فراوان داشته­اند.

نتيجه

چنان که ملاحظه شد علماي شيعه در آثار خويش از قبيل اصلها، مجموعه­هاي حديثي، شرحها و حاشيه­هايي که بر مجموعه­هاي حديثي نگاشته­اند- اهميت فقه الحديث و پژوهشهاي متن­شناسي را نشان داده­اند، لکن کتابي در علوم حديث که به اهميت بررسي متن حديث پرداخته باشد و روشهايي جهت نقد و بررسي متون احاديث ارائه کرده­ باشد، تأليف نکرده­اند و ضروري است تا کتابي مستقل در اين زمينه به رشت? تحرير درآيد.

چاپ این نسخه درجه: 0.00   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.