سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

ت‍وح‍ي‍د و ش‍رک‌ در ن‍گ‍اه‌ ش‍ي‍ع‍ه‌ و وه‍اب‍ي‍ت بخش اول

ارسال شده توسط: مدیربازدید شده: 1065 مرتبه
دسته: فقه و اصولتاریخ: 1388.08.20
 
مقدمه
مهمترين وظيفه عالمان دينى تبيين و دفاع عقلانى از گزاره هاى دينى است. در طول تاريخ اسلام صدها و بلكه هزاران كتاب كلامى و فلسفى براى تأمين اين هدف تدوين شده است. برخى از اين كتابها براى دفاع از اصل دين بوده و برخى براى دفاع از مذهب است و رويكرد غالب كتابهاى كلامى دفاع از مذهب مى باشد. متكلمان بزرگى چون شيخ مفيد، سيد مرتضى، خواجه نصيرالدين طوسى، علامه حلى، ميرحامد حسين، قاضى نورالله شوشترى و علامه امينى هركدام به بهترين وجه اين مهم را انجام داده و شبهات زمان خود را پاسخ داده اند.
پس از انقلاب اسلامى ايران كتابهاى بسيارى توسط عالمان وهابى در نقد تفكر و مذهب شيعه نوشته شد و تعدادى از آنها نيز توسط شيعيان نقادى شده است اما كتابى كه شايد مهمترين كتاب وهابيان باشد ـ و بلكه به گفته برخى از بزرگان، مهمترين كتابى كه در طول تاريخ عليه شيعه نوشته شده است ـ كتاب «اصول مذهب الشيعة الامامية الاثنى عشرية عرض و نقد» مى باشد.
اكنون حدود ده سال از چاپ اين كتاب ـ كه پايان نامه دوره دكترى نويسنده و به عنوان مهمترين تحقيق علمى و آكادمى دانشگاههاى عربستان شناخته مى شود ـ مى گذرد و تنها يك نقد بر جلد اوّل آن كه به موضوع تحريف قرآن اختصاص دارد، نوشته شده است اما ساير قسمتهاى آن مورد نقادى و پاسخ از طرف مراكز علمى و دانشگاهى شيعه واقع نشده است.
و چون اين كتاب رساله دكترى رشته اصول اعتقادات از دانشكده اصول دين دانشگاه محمدبن سعود عربستان است ضرورت داشت كه نقد بخش توحيد وشرك آن به عنوان موضوع اين رساله در رشته فلسفه و حكمت اسلامى قرار گرفته و به اين وسيله گامى كوچك در انجام وظيفه خود در دفاع از دين و مذهب برداشته و به حلّ يكى از مشكلات جهان اسلام كمك كرده باشم، مشكلاتى كه آقاى دكتر محمد سعيد رمضان بوطى مى گويد: «امروز بزرگترين مشكل جهان اسلام اختلافاتى است كه جماعت سلفيه ايجاد كرده اند».
در مقدمه اين رساله چند نكته مورد اشاره قرار مى گيرد.
صراحت مى گويد مذهب شيعه، دينى غير از دين اسلام است و ابن تيميه كه امام و مقتداى مؤلف اين كتاب است نيز گفته: «نمازخواندن پشت سر امام جماعت شيعى جايز نيست و عيادت مريضان آنان و حضور در تشييع جنازه آنان جايز نيست و اين را انكار منكر مى داند»(3) اما در مذهب شيعه سفارش به حضور در جماعت اهل سنت و عيادت مريضان و تشييع جنازه آنان شده است، زيرا به نظر ما همه مسلمانان اعم از شيعه و اهل سنت اعضا و شاخه هاى مختلف يك دين بوده و كسى كه در مسأله امامت يا توسل و نذر و... با ما هم عقيده نباشد اگر اصول كلى اسلام را قبول داشته باشد او را هرگز متهم به كفر و شرك نمى كنيم.
ضمناً اين روشن است كه اگر كسى كلامى را بگويد يا بنويسد كه لازمه آن كفر يا شرك باشد اما خود گوينده توجه به لازمه كلام خود نداشته باشد او كافر يا مشرك نمى باشد و لذا چه بسا در اين رساله كلامى را بگوييم موجب كفر يا شرك است اما هرگز نويسنده آن را متهم به كفر و شرك نمى كنيم زيرا معلوم نيست گوينده آن توجه به لوازم كلام خود داشته باشد.
2ـ قريب به اتفاق كتابهايى كه در موضوع مباحثات و مناظرات كلامى بين شيعه و اهل سنت اختصاص دارند به مسأله امامت پرداخته اند اما در اين كتاب بيشترين توجه به مسأله توحيد و شرك و خصوصاً توحيد عبادى است، چيزى كه شيعيان غالباً به بحث از آن وارد نشده اند. در كتابهاى كلامى و فلسفى شيعه به بحث از اثبات وجود خداى متعال و توحيد ذاتى و صفاتى اهتمام زياد داده شده در حالى كه كمتر كسى يافت مى شود كه منكر وجود خداى متعال يا مخالف توحيد ذاتى باشد همچنانكه توحيد صفاتى به معنايى كه در كتابهاى كلامى و فلسفى ما آمده است غير از توحيد اسماء و صفات است كه اكنون در اهل سنت مورد بحث است و در اين رساله آمده است. به هر حال توحيد عبادى كمتر مورد بحث بوده است و اين كتاب قسمت اعظم مباحث خود را به آن اختصاص داده است.
3ـ آقاى قفارى در مقدمه كتاب خود مى گويد: «من در اين كتاب تنها به كتابهاى صحيح و مورد اعتماد شيعه و آن هم تنها به روايات مشهور و مستفيض آنان تمسك مى كنم و عقايد آنان را از رواياتى كه معتبر مى دانند تبيين مى كنم و هرگز سراغ روايات شاذ و ضعيف نمى روم»(4) اما با اين رساله اى كه اكنون در دست داريد مشخص شده است كه وى هرگز به اين عهد پايبند نبوده و در تمام «باب دوم كتاب خود» كه موضوع اين رساله است حتى يك مورد به اين عهد وفا نكرده و در هيچ جايى به سراغ روايات معتبر نرفته و بلكه تمام استنادات او به اخبار شاذ و مرسل و ضعيف السند مى باشد.
4ـ لعن و سب و توهين هرگز مناسب با يك بحث علمى نيست اما كتاب آقاى قفارى مملو از توهين، استهزاء، بى ادبى و... نسبت به شيعه و مذهب اهل بيت (عليهم السلام) است. اين لعن به شيعه گرچه از زمان معاويه شروع شد اما كم كم از بين رفته بود تا آن كه در چهار قرن پيش همزمان با پيدايش وهابيت به وجود آمد يعنى از سال 1157ق. كه شيعيان با خليفه عثمانى توافق كردند
كه امام جماعت شيعه نيز در مسجدالحرام همانند ائمه مذهب ديگر نماز اقامه كند و شريف مكه نيز اظهار تمايل به آن نمود ولى وهابيان براى جلوگيرى از اقامه جماعت به روش مذهب جعفرى شروع به لعن شيعيان به صورت علنى بر روى منبر مسجدالحرام نمودند.(5) اما به هر حال ما لعن و سبّ را مناسب بحث ندانسته و معتقديم تنها موجب زيادشدن اختلافات و دورى مسلمانان از يكديگر مى شود.
نموده است كه مى گويند زمين دور خورشيد مى چرخد. و ما مى دانيم كه با چنين افرادىنمى توان بحث نمود، كسى كه حتى گفتن «اگر» يا «لو» را حرام مى داند.(10) اينان تنها به نقل اعتماد دارند و لذا هدف ما از نگارش نقد بر كتاب آقاى قفارى نيز اين است كه با مباحث نقلى پاسخ او را داده و با مباحث عقلى ديگران را آگاه كرده كه فريب سخنان آنان را نخورده و گمراه نگردند.
6ـ يكى از روشهاى آقاى قفارى در كتاب خود آن است كه هرچه را كه عقيده شخصى خود يا وهابيان باشد آن را به عنوان عقيده سلف معرفى كرده و مى گويد اين اجماعى است و هرچه خلاف آن باشد آن را خلاف اجماع معرفى مى كند و چه بسا آقاى قفارى در يك مسأله ادعاى اجماع مسلمانان مى كند در حالى كه مقصود از آن اجماع يك نفر است و خود وهابيان نيز به اين نكته اعتراف دارند،(11) مثلا آنان قبول دارند كه قريب به اتفاق مسلمانان به زيارت اهل قبور مى روند در عين حال مى گويند
به زيارت اهل قبور رفتن به اجماع مسلمانان شرك است. بنابراين در مواردى كه اينان مى گويند اجماع مسلمانان و اتفاق آن ها بر چيزى است شايد تنها يك نفر از وهابيان آن چيز را گفته باشد و تمام مسلمانان برخلاف آن باشند، و لذا هرگز اعتمادى به ادعاهاى اجماع مسلمانان كه ايشان مى گويند باقى نمى ماند.
به هرحال آنان توحيد را به دلخواه خود تفسير كرده و نسبت كفر و شرك به هركسى كه تفسير آنان را قبول نداشته باشد مى دهند.
7ـ چون موضوع اين رساله «نقد و بررسى باب دوم از كتاب اصول مذهب الشيعه» است لذا بايد به روش همان كتاب عمل شود و چون در آن كتاب تلفيقى از مباحث عقلى به صورت جدلى و نقلى و بين رشته اى بوده است اين رساله نيز از همان روش پيروى كرده و بحث هاى كلامى، فلسفى، ادبى، تاريخى، رجالى، حديثى، علوم قرآن، فقهى و حتى كتابشناسى در اين رساله به مناسبت آورده شده و تلفيقى از عقل و نقل است.
ضمناً نگارنده در اين رساله تلاش كرده است به تمام مطالب آقاى قفارى پرداخته و مطالب صحيح او را نشان داده و مواردى نيز كه صحيح نيست را تذكر بدهد و در همه مباحث تلاش شده است كه از تفصيل پرهيز شده و به لبّ و عصاره پاسخ اكتفا شود وگرنه مثنوى هفتاد من كاغذ مى شود.
بخش اوّل:
كـليـات
فصل اوّل: آشنايى با آثار آقاى قفارى
فصل دوم: ابن تيميه
فصل سوم: معناى ناصبى
فصل چهارم: محمدبن عبدالوهاب
فصل پنجم: سلفى گرى
فصل ششم: ميزان اعتبار كتابهاى حديثى شيعه
فصل هفتم: ميزان اعتبار كتابهاى حديثى اهل سنت
فصل اوّل:
آشنايى با آثار آقاى قفارى

مقدمه

در بخش نخست رساله به چند مسأله اى كه در كلّ اين رساله تأثير دارند مى پردازيم، آشنايى با آقاى دكتر قفارى كه اين رساله نقد بخشى از كتاب اوست، و نيز تحقيق در انديشه هاى ابن تيميه كه آقاى قفارى در سراسر رساله خود سخنان و كلمات او را چون وحى منزل دانسته و به او استناد و اعتماد مى كند و بيان ميزان اعتبار سخنان او. و نيز بيان درجه اعتبار مهمترين جوامع حديثى شيعه و اهل سنت مهم است زيرا آقاى قفارى تصور كرده است كه هرچه در كتابهاى حديثى شيعه آمده است صحيح و مورد قبول شيعيان است و نيز هرچه در صحاح خودشان وجود دارد نيز آن را صحيح دانسته و حتى به وسيله آن طعنه بر شيعيان مى زند.

آشنايى با آقاى دكتر قفارى

آقاى دكتر ناصربن عبدالله بن على قفارى از علماى وهابى عربستان است كه مى توان گفت وى تمام عمر و وقت و همّت خود را صرف مطالعه درباره شيعه با رويكرد انتقادى و تلاش در جهت اثبات كفر شيعيان و اينكه آنان دينى غير از اسلام دارند. وى هرچه تدريس نموده يا به نگارش درآورده است در خصوص همين موضوع است.

آثار او عبارتند از:

الف: «اصول مذهب الشيعة الامامية الاثنى عشرية عرض و نقد» تأليف دكتر ناصر ابن عبدالله بن على القفارى. اين كتاب در سه مجلد در 1380 صفحه تنظيم شده و رساله پايان نامه دكترى اوست و رساله اى كه در دست داريد بررسى و نقد باب دوم از اين كتاب است.

ب: «الموجز فى الأديان و المذاهب المعاصرة» تأليف ناصربن عبدالله القفارى كه در سال 1413 به عنوان اوّلين كتاب از مجموعه درسهاى اعتقادى در عربستان چاپ شده است. وى در اين كتاب كه با همكارى ناصر بن عبدالكريم العقل تأليف كرده، مذهب شيعه را متهم به كفر كرده است.

ج: «نواقض توحيد الاسماء و الصفات» تأليف الدكتور ناصر القفارى. اين كتاب در سال 1419ق. در رياض چاپ شده است. اينجا كلمه «الدكتور» با الف و لام آمده است ولى بر عطف كتاب «اصول مذهب الشيعة» همين اسم بدون ال ذكر شده است. كتاب حاضر نيز براى آن است كه بگويد شيعيان مجسمه بوده و كافر مى باشند.

د: «بروتكولات آيات قم حول الحرمين الشريفين» تأليف الدكتور عبدالله الغفارى ـ با غين معجمه و تشديد فاء ـ چاپ سوم. اين كتاب در سال 1412ق. بدون ذكر ناشر و محل نشر به چاپ رسيده است. شاهد آن كه اين كتاب از همان مؤلف است نه از پدر وى آنكه اولا سبك و روش نگارش و قلم كتاب دقيقاً مثل كتاب «اصول مذهب الشيعه» است، به طورى كه هيچ ترديدى باقى نمى ماند كه اينها از يك مؤلف مى باشند. ثانياً عناوين مباحث آن دقيقاً مانند مباحث «اصول مذهب الشيعه» است. و ثالثاً در چند جاى اين كتاب مى گويد در كتاب ديگر خود به نام «اصول مذهب الشيعه» اين مطلب را توضيح داده ام. به هرحال اين كتاب نيز به مسأله توحيد عبادى و در نتيجه تكفير شيعيان اختصاص دارد.

هـ : «فكرة التقريب بين اهل السنة و الشيعة» كه در سال 1412ق. در عربستان چاپ شده است. اين كتاب رساله فوق ليسانس آقاى قفارى است كه در اين رساله وى مى گويد چون قبائلى از مردم عربستان كلا شيعه شده اند لازم بود ما در اين رساله مسأله تقريب را بررسى كرده و بيان كنيم بين اسلام و كفر ـ مقصودش اهل سنت و شيعه ـ تقريب ممكن نيست.

آنچه ذكر شد مجموع آثار آقاى قفارى است كه نگارنده به دست آورده است، از بررسى كتابهاى فوق معلوم مى شود كه آقاى قفارى هيچ دغدغه اى غير از مطالعه درباره شيعه آن هم با غرض تكفير آنان ندارد.

فصل دوم:

ابن تيميه

2ـ ابن تيميه در زمان خود آگاه ترين شخص به علوم دين بود، هيچ حديثى نبود مگر آن كه مدرك و رجال سند آن را به خوبى مى شناخت.

3ـ ابوالفرج عبدالرحمان بن احمد بغدادى حنبلى گويد: بين ركن و مقام سوگند مى خورم كه همانند او نديده ام، و 20 صفحه در مدح او نوشته و مى گويد: «وى در حديث چنان قوى بود كه مى توان گفت هر حديثى كه ابن تيميه آن را نشناسد حديث نخواهد بود».

4ـ ابن كثير دمشقى ـ كه معاصر ابن تيميه است ـ او را از بزرگترين علما دانسته به طورى كه در تاريخ خود از سال ولادت تا وفات ابن تيميه در ابتداى بيان وقايع هر سال، كارهاى ابن تيميه را توضيح مى دهد.

5ـ بن باز درباره او گويد: «... و من أجل هذا كلّه اتفق ائمة ذلك العصر على تسميته بشيخ الاسلام و اثنوا عليه بأنّه شيخ الاسلام و بحرالعلوم و ترجمان القرآن و أوحد المجتهدين و نحو هذه الالفاظ»(22) يعنى: و به جهت آنچه گفته شد بزرگان آن زمان بالاتفاق او را شيخ الاسلام ناميدند و با لقب «شيخ الاسلام» و «بحرالعلوم» و «ترجمان القرآن» و «يگانه مجتهدين» او را ستودند.

بن باز چون چشم نداشت كلمات مخالفان ابن تيميه را نديده است و لذا مى گويد «بزرگان آن زمان بالاتفاق او را شيخ الاسلام ناميدند».

6ـ در روز اول و دوم ربيع الثانى 1408 ق. در دانشگاه سلفى بنارس هندوستان كنگره اى در بزرگداشت ابن تيميه برگزار گرديد كه در آن حدود 50 مقاله در معرفى و تمجيد از ابن تيميه ارائه شده و در مجموعه اى بنام «بحوث الندوة العالية عن شيخ الاسلام ابن تيمية و اعماله الخالدة» چاپ شده است، لازم به ذكر است كه مقاله «ابن تيميه» دائرة المعارف بزرگ اسلامى(23) نيز صبغه دفاع از ابن تيميه دارد.

نظرات مخالفان او

عده زيادى از فقها و قضات مذاهب چهارگانه اهل سنت به جهت عقايد و افكار ابن تيميه حكم به ضلالت و بدعت گزارى و حتى حكم به كفر او نموده اند.

1ـ هيجده نفر از قضات اهل سنت حكم كرده اند كه: چون ابن تيميه تنقيص انبياء(عليهم السلام)نموده كافر شده است.(24) و شوكانى در «البدر الطالع» گويد: نه تنها محمد بخارى (متوفى 841) ـ كه از علماى حنفى بود ـ حكم به تكفير ابن تيميه نمود، بلكه معتقد بود هركسابن تيميه را شيخ الاسلام بداند نيز كافر است.

شيخ مصطفى ابوسيف حمامى در كتاب «غوث العباد ببيان الرشاد» حكم به كفر ابن تيميه نموده است و عده اى از علماى اهل سنت نيز بر اين كتاب تقريظ نوشته و اين حكم به كفر را تأييد كرده اند كه نام آنها عبارت است از:

شيخ محمدسعيد عرفى،

شيخ يوسف دجوى،

شيخ محمود ابودقيقه،

شيخ محمد بحيرى،

شيخ محمد عبدالفتاح عناتى،

شيخ حبيب الله جكنتى شنقيطى،

شيخ دسوقى عبدالله عربى،

شيخ محمد حنفى بلال.

2ـ قضات مذاهب اربعه فتواى به زندان شدن ابن تيميه دادند.(27) و بسيارى از علماءو فقها و محدثان و صالحان از فتواها و نظرات شاذ و تك روى هاى ابن تيميهناراحت بوده و برخى از قضات عادل از حنبليان به همين جهت او را از فتوى دادن بازداشتند.

3ـ ابن تيميه علمش بيش از عقلش بوده است.(29) و چون مردم او را به جهت پدرش احترام مى كردند او فريب اين احترام ها و تكريم ها را خورد و غرور پيدا كرد و شروع كرد به سخنان ناباب.

4ـ وى در حدود شصت مسأله برخلاف اجماع نظر داده كه برخى از آنها مربوط به اصول دين و برخى مربوط به فروع دين است، و پس از انعقاد اجماع در اين مسائل، وى خرق اجماع نموده است.

5ـ سليمان بن صالح خراشى كه خود از شيفتگان ابن تيميه است از مؤلف «الحاوى فى سيرة الطحاوى» نقل كرده است كه: تمام اختلافات مسلمانان معلول كارهاى ابن تيميه است.

6ـ علاءالدين بخارى (احمد بن محمد بن محمدبخارى كه از فقهاى بزرگ حنبليان بوده است)(33) و نيز ملاجلال الدين دوانى ابن تيميه را جزء «مجسمه» دانسته اند.

برخى در او غلو نموده و از هر امامى او بالاتر را دانسته اند. و بهتر آن است كه گفته شود: او عالمى بوده كه در برخى موارد صحيح گفته است و در برخى موارد دچار اشتباه شده(44) و اين اشتباهات و غرضورزيها بسيار زياد بوده و موجب نسبت تكفير و قتل عده زيادى از مسلمانان شده است.

برخى از كتابهايى كه در نقد افكار ابن تيميه نوشته شده است عبارتند از:

ـ الدرة المضيئة فى الرد على ابن تيمية.

ـ شفاء السقام فى زيارة خير الانام.

ـ نقد الاجتماع والافتراق فى مسائل الايمان والطلاق.

ـ التحقيق فى مسألة التعليق.

ـ النظر المحقّق فى الحلف بالطلاق المعلّق.

ـ رفع الشقاق على مسألة الطلاق.


ـ الاعتبار ببقاء الجنّة والنار.

هفت كتاب فوق از تقى الدين على بن عبدالكافى سبكى متوفى 756 ق. است.

ـ منهاج الشريعة فى الرد على ابن تيمية، از محمدمهدى كاظمى قزوينى.

ـ تفاح الارواح و فتاح الارباح، از كمال الدين محمد بن الحسن رفاعى شافعى.

ـ اعتراضات على ابن تيمية فى علم الكلام، از قاضى القضاة مصر احمد بن ابراهيم حنفى.

ـ رسالة فى نفى الجهة، از احمد بن يحيى معروف به ابن جهل متوفى 733.

ـ نجم المهتدى و رجم المعتدى، از فخر بن معلم قرشى متوفى 725.

ـ رسالة فى الرد على ابن تيميه فى مسألة الطلاق، از محمد بن على مازنى دمشقى متوفى 721 ق.

ـ رسالة فى الرد على ابن تيمية فى مسألة الزيارة، از همو.

ـ رسالة فى الرد على ابن تيمية، از ابوالقاسم احمد بن محمدشيرازى متوفى 733 ق.

ـ بيان زغل العلم والطلب، از محمد بن ذهبى متوفى 748 ق.

ـ نصيحة الذهبى الى ابن تيمية، از همو.

ـ غوث العباد ببيان الرشاد، از مصطفى ابوسيف حمامى.

ـ التحفة المختارة في الرد على منكرالزيارة، از عمر بن اليمن مالكى متوفى 734ق.

ـ المقالة المرضية فى الرد على من ينكر الزيارة المحمدية، از قاضى محمد سعدى مصرى متوفى 750.

ـ رسالة فى مسالة الطلاق، از عيسى زواوى مالكى متوفى 743 ق.

ـ الابحاث الجليلة فى الرد على ابن تيميه، از احمد بن عثمان تركمانى حنفى متوفى 744.

ـ بيان مشكل الاحاديث الواردة فى انّ الطلاق الثلاث واحدة، از ابن رجب حنبلى متوفى 795 ق.

ـ دفع شبه من شبّه و تمرّد، از فقيه ابوبكر حصنى متوفى 829 ق.

ـ الرد على ابن تيميه فى الاعتقادات، از محمد بن احمد فرغانى دمشقى حنفى متوفى 867 ق.

ـ الجوهر المنظم فى زيارة القبر المعظّم، ابن حجر هيثمى متوفى 974 ق.

ـ مقالات الكوثرى، محمد زاهد كوثرى وكيل دارالخلافه عثمانى متوفى 1371 ق.

ـ التعقيب الحثيت لما ينفيه ابن تيميه من الحديث، از همو.

ـ البحوث الوفية فى مفردات ابن تيميه، از همو.

ـ الاشفاق على احكام الطلاق، از همو.

ـ نصرة الامام السبكى بردّ الصارم المنكى، از ابراهيم بن عثمان سمنودى مصرى.

ـ ابن تيميه ليس سلفياً، منصور محمد عويس.

ـ البصائر لمنكرى التوسل باهل القبور، از حمدالله براجوى.

آنچه ذكر شد نام برخى از كتابهايى است كه در خصوص نقد افكار ابن تيميه تدوين شده است و متأسفانه قريب به اتفاق اين كتابها به صورت مخطوط در كتابخانه ها باقى مانده و تاكنون چاپ نشده اند. حتماً كتابهاى ديگرى نيز در اين موضوع وجود دارد كه نويسنده به نام آنها دسترسى نيافته است علاوه بر دهها كتابى كه در ضمن مباحث خود به نقد ابن تيميه پرداخته اند اما اختصاص به آن ندارند.

برخى از فتاواى ابن تيميه

ابن تيميه فتواهايى دارد كه هيچ كدام از فقهاى قبل از او معتقد به آن ها نبوده اند و گرچه برخى از اين نظرات شايد در واقع صحيح و موافق با مذهب اماميه باشد اما ابن تيميه كه خود را پيرو صحابه و تابعين مى داند نبايد به آنها معتقد باشد.

اما در اعتقادات

1ـ اعتقاد به چيزى كه موجب جسميت و تركيب در ذات مقدس الهى مى شود.بحث از تجسيم و توضيح عقيده ابن تيميه و نظر شيعه در آينده بيان خواهد شد.

2ـ احتياج ذات مقدس به اجزاء، محال نيست.

3ـ قرآن حادث است.

4ـ پذيرفتن قدم حوادث جهان.

5ـ محل حوادث بودن خداى متعال.

6ـ خدا به اندازه عرش است نه بزرگتر و نه كوچكتر.

7ـ انكار علم بى نهايت خداوند.

8ـ انكار عصمت انبياء.

9ـ انكار توسل به انبياء.

10ـ پذيرفتن قدم حوادث جهان.

11ـ انكار خلود در عذاب.

12ـ انكار تحريف در تورات و انجيل.

13ـ پذيرفتن حسن و قبح عقلى.

اما در فروعات فقهى

ـ ابن تيميه ابتدا معتقد بود كه با يك مرتبه اجراى صيغه طلاق، مى توان زنرا سه طلاقه نمود و مى گفت هركس خلاف اين را بگويد كافر است. سپس خودشبه خلاف آن معتقد شد و فتوى داد كه با سه طلاق در يك صيغه يك طلاق محققمى شود.

ـ قسم به طلاق موجب وقوع طلاق نيست.

ـ طواف حائض صحيح است.

ـ مايعات با مردن موش در آنها نجس نمى شوند.

ـ نمازى كه عمداً ترك شود قضا ندارد.

ـ جنبى كه متمكّن از انجام غسل است مى تواند با تيمم نماز مستحبى به جا آورد.

ـ در وقف شرط واقف لازم الرعايه نيست.

ـ سفر براى زيارت معصيت است.

ـ در هر سفرى نماز قصر است.

ـ آب قليل با ملاقات نجس، نجس نمى شود.

ـ انكار محلّل در باب طلاق.

آنچه ذكر شد تعداد اندكى بود از متفردات ابن تيميه، براى اطلاع از ساير نظرات او به منابع ذيل رجوع شود.

به جهت همين فتاوى مكرر به زندان افتاد، وى در سال 693 و 696 ق. دو بار در شام زندانى شد، و در سال 705 ق. در قاهره زندان شد. و در 708 در اسكندريه به زندان افتاد و در 718 و 720 و 726 مكرر در دمشق به زندان افتاد تا آن كه سرانجام نيز در زندان مرد.و تمام اين زندان ها به جهت فتواهاى او بود كه برخلاف تمام مذاهب اسلامى بود.(54) و او چون خود را مجتهد مى دانست هفده مورد خطا، به حضرت على(عليه السلام)و چند مورد به ابوبكر و عمر و عثمان نسبت داد.

چاپ این نسخه درجه: 0.00   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.