سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

وظایف ما در قبال شهدا

ارسال شده توسط: مدیربازدید شده: 12053 مرتبه
دسته: سخنرانیتاریخ: 1390.05.26
 
سخنرانی امام جمعه در یادواره شهدای آهوئیه مورخ 88/11/29
موضوع:وظایف ما در قبال شهدا
http://yascms.ir/emam/ebrahimi3.png

بسم الله الرحمن الرحیم

«قال الله الحکیم فی کتابه من المومنین رجال صدقوا ما احدالله علیه فمنهم من قضا نحبه ومنهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا »
اولا وظیفه خودم می دانم از دوستان شهدا، عاشقان شهدا، بسیجیان برادران عزیز و گرامی ستاد یادواره شهدای منطقه آهوئیه که با عشق و ارادت به امام و شهدا و رهبری زمینه ساز یادمان شهدای عزیز این منطقه شدند صمیمانه تشکر و قدردانی کنم. خیر مقدم عرض می کنم خدمت همه خانواده های معظم شهدا، جانبازان، آزادگان، ایثارگران و همه شما برادران عزیز و خواهران مکرمه مسئولین عزیز که شرف حضور در این مجلس و محفل شهدا دارید.
برنامه های بسیار خوبی ارائه شد از سخنرانی جناب آقای کریم زاده استفاده کردیم از مداحی مداح اهل بیت آقای مهدی پور استفاده کردیم همین طور از شعر شاعر اهل بیت در باب شهدا بود جناب آقای محدث و توضیحاتی که مسئول محترم یادواره شهدا و مقاله ای که خواهر مکرمه شهید ارائه کردند برنامه ها بسیار عالی به لطف الهی امروز برگزار شد.
در این جلسه با شکوه روی سه موضوع چند کلامی با هم حرف می زنیم موضوع اول مقامات شهدا، شهدا به چه مقامی رسیده اند؟ بحث دوم شهدا چه کار کردند که به این مقام رسیدند، آیا راهی برای ما الان هست یا نیست. مطلب سوم شهدا و وظیفه ای که انجام دادند مادر قبال آن چکار باید انجام دهیم؟ خانواده شهدا چه وظیفه ای دارند؟ برادر شهید مادر شهید پدر بزرگوار مادر بزرگوار فامیل شهدا دوستان شهدا مسئولین ماها که از برکت خون شهدا مسئولیت گرفتیم وظیفه ما دوستان عزیز در قبال شهدا چه می باشد؟
شفای چشم ها از لطف و عنایت امام زمان(عجل الله تعالی)
قبل از این سه مطلب دلها را متوجه به حضرت صاحب الامر(عج) کنیم همین امروز یک جمله ای را مطالعه می کردم یکی از علما که در کار حج و زیارت است می گوید در یک جلسه ای بود تعدادی از اطبا نشسته بودند بعد سوال کردند که آیا پیری چشم را می شود که مداوا کرد اطبا گفتند که نه چشمی که پیر شد نمی شود مداوایش کرد، نمره اش وقتی زیاد شد نمی شود آنرا برگرداند گفتم من که مداوا شدم و این جلسه خارج از کشور در خانه معاون رئیس جمهور سوریه هم برگزار شده بود جمع زیادی از اطبا و بزرگان سوری هم آنجا بودند. همه فکر کردند که من یک نسخه ای در جیبم دارم و نسخه را در می آورم و به آقایان این نسخه را ارائه می کنم گفتم که در مسجد النبی(ص) یک جوان ایرانی سراسیمه است مرتب این طرف آن طرف می رود از او سوال کردم فلانی چرا سراسیمه و آشفته هستی؟ گفت به محضر بقیة الله الاعظم امام زمان (عج) رسیدم این تسبیح را آقا به من دادند ولی در یک لحظه غیب شدند و هر چه می گردم آقا را نمی بینم. گفت اول این تسبیحت را به من بده من به چشمم بمالم می گوید تسبیح را گرفتم به چشمم مالیدم گفتم جوان باید خدا را شکر کنی، مردم جان می دهند آقا را نمی بینند ولی در مسجد النبی(ص) خدمت آقا رسیدی چه توقعی داری بیش از این می خواهی؟ می گوید از آنزمان به بعد، البته گفت زیارت حضرت رقیه(س) هم رفتم و از آن به بعد دیگر چشم من نیاز به عینک نداشت از برکت آن تسبیحی که در دست حضرت صاحب الامر(عج) بوده است من شفا پیدا کردم.
حالا می خواهم عرض کنم حضرت صاحب الامر(عج) خانواده شهدا، مادران شهدا، دوستان شهدا، شهدایی که به عشق شما لحظه به لحظه جنگیدند، خون دادند، جان دادند تا لحظه آخر نام یا مهدی(عج) را بر زبان بردند و اگر می شد قطرات خونشان یا مهدی(عج) می نوشتند به عشق شما این مجلس به نام شما، به یاد شما، به یاد شهدایمان تشکیل شده است. من دعوت می کنم جان مادرت زهرا (س) هر کجای این عالم هستی ای حضرت صاحب الامر(عج) ای یوسف زهرا (س) یک نگاهی به این مجلس ما بینداز، برادران عزیز شهدا به مقام والا رسیدند انسانها بعضی هایشان همین که زنده هستند یک آثاری دارند وقتی از دنیا رفتند دیگر آثارشان تمام می شود. الان چقدر آدمها در همین محل از دنیا رفتند و دیگر هیچ آثاری از آنها نیست. اما بعضی ها آثارشان از بعد از مرگشان شروع می شود. حیاتشان از بعد مرگشان شروع می شود شهید مطهری تا قبل از مرگ کسی او را نمی شناخت خیلی کم می شناختند اما بعد از شهادت حیات او شروع شد، نور افشانی اش شروع شد، نام و یادش ماندگار شد، شهداء جز کسانی هستند که حیاتشان بعد از مرگشان شروع شده است، مزارشان دارالشفاء ، قبرهای آنها شفابخش و وجودشان هدایتگر شده است.
شهدا در مقام شهادت
یکی از وابستگان ما می گفت دستم درد گرفته بود دکترهای متعددی رفتم خوب نمی شد تا اینکه یکروز غروب سر قبر شهدای گمنام موزه کرمان رفتم ابتدای موزه چند قبر شهید دیده اید هست می گوید دستم را مالیدم گفتم یا شهدا همه عالم دست شماست، همه هست و نیست خود را برای خدا دادید دست من را شفا بدهید. بعد از مدتی دیدم که اصلا دستم درد نمی کند یک دفعه شک کردم گفتم نکند آن دستم درد می کند. شهدا پیش خدا خیلی آبرو پیدا کرده اند حضرت امام (ره) جمله نابی دارند که فرمودند در بعضی از مزارهای شهدا این فرمایش حضرت امام (ره) است همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.
واقعا شهدا شفا بخش هستند. بنده از این شهدای منطقه آشنایی ندارم بلد نیستم والا اگر بلد بودم اول از همین شهدا از دارالشفا بودن همین شهدا حرف می زدم ولی چون که بلد نیستم از شهدای دیگر حرف می زنم مثل این است که از همین شهدا حرف می زنم. آمد و خداحافظی کرد گفت مادر چه موقع برمی گردی فرمود وقت عروسی دختر خاله برمی گردم عروسی دختر خاله، دختر خاله هم هفت هشت سالش بیشتر نبود. آنهایی که آنجا بودند شروع به خندیدن کردند گفتند چه داری می گویی عروسی دختر خاله بچه هفت هشت ساله گفت همین که گفتم رفت و مفقود شد. سالها گذشت هیچ خبری نبود که نبود یک دفعه اعلام کردند شهید را دارند می آورند وقتی می خواستند او را بیاورند شب عروسی دختر خاله اش بود. خیلی ناراحت شد گفت حالا این چهار تا استخوان برداشتند آوردند مجلس عروسی ما را هم خراب کردی این وقت آمدنت بود کاش نمی آمدی حالا هم وقتی آمدی عروسی ما را خراب کردی دختر خاله خیلی ناراحت شد پسر خاله این چه وقت آمدنت بود . شهید را آوردند عروسی اش بالاخره برگزار شد شب خواب دید که در لجن زار است مرتب این دختر خاله در لجن فرو می رود بعد فریاد زد کسی نیست که مرا نجات دهد از این لجن زار از این بدبختی و از این بیچارگی مرا نجات دهد. یک استخوانی آمد و گفت که همین استخوان را بگیر نجات پیدا می کنی می گوید استخوان را گرفت و از لجن زار نجاتش دادند. گفت تو چه کسی هستی که مرا نجات دادی گفت تو همان کسی هستی که اصلا دوست نداشتی بیایم از آمدنم ناراحت شدی به خاطر عروسیت، من پسرخاله ات هستم. شهدا دارالشفاء هستند، شهدا شفا بخش هستند. من و شما و در حقیقت خودم را عرض می کنم شهدای عزیز ما واقعا باید بگوییم شرمنده ایم.
ما نفس که می کشیم از برکت شما هست، روزه میگیریم، قرآن و دعا می خوانیم، از برکت شما داریم.اگر شما نبودید خدا می داند آمریکایی ها و عراقیها چه بلایی به سر ما می آوردند همان بلایی که به سر افغانها و عراقیها می آورند. خیلی زرنگتر و جنگجوتر بودند. شهدا به درجه مجاهدت رسیدند، به مقام شاهد و ناظر بودن رسیدند. شهدا را چرا شهید می گویند؟ چون شاهد است، چرا شاهد می گویند؟ چون حی و زنده است. ما که از دنیا رفتیم ارتباط ما با این عالم قطع می شود و الا هیچ کس روحش از بین نمی رود.همه آدمها روحشان می ماند کافر و غیر مسلمان و مسلمان نابود نمی شویم.اما شهدا ارتباطشان با این دنیا قطع نمی شود.
بچه یکی از شهدا گریه می کرد و کسی نبود که دفترش را امضا کند صبح دید پدر شهیدش دفترش را امضا کرده است و امروز امضای شهید در موزه جنگ نگهداری می شود. شهدا ارتباطشان با این دنیا قطع نمی شود. آدمهایی که از این دنیا می روند ارتباطشان با این دنیا قطع می شود و بی خبرند ولی شهید از این دنیا باخبرند چون باخبرند می توانند شهادت بدهند تا کسی با چشمهایش نبیند که نمی گوید بیا و شاهد باش، شهید اختیار با خودش است، او بینا است شاهد است. می بیند، با خبر است، شهادت می دهد الان هم روحشان در این مجلس ما است. شهدا به مقام مغفرت دست پیدا کرده اند. خدا هر خطایی که شهدا داشتند با اولین قطره خونشان بخشیده است.
پیام شهدا از بهشت
در سوره یس شهیدی که از بهشت پیام برای دوستان خودش، برای پدر و مادر خودش پیام داده خدای متعال در قرآن نقل کرده است «قیل ادخل الجنة» یعنی به مجردی که بر زمین افتاد دیگر حساب و کتاب و اینها را شهید ندارد به مجردی که شهید بر زمین افتاد « قیل ادخل الجنة »می گویند بفرما بهشت . بعد «قال» از بهشت این شهید این پیغام را داد و پیغام همه شهیدان است. پدر شهید مادر شهید پیام او هم است خدای متعال پیام شهید را از بهشت نقل کرده است «یا لیت قومی یعلمون» کاش مردم می دانستند کاش دوستان ما می دانستند علم پیدا می کردند«یا لیت قومی یعلمون»کاش قوم من آگاهی و علم پیدا می کرد «بما غفرلی ربی» من به مقام مغفرت رسیدم «وجعلنی من المکرمین» خدا به من عزت و آبرو و مقام اکرام را خدا به من داد.
بالاترین مقام، مقام شهدا
یکی از مقامهای شهدا مقام شفاعت است به هر کسی که اجازه نمی دهند تا شصت نفر هفتاد نفر از اهل بیت هر شهیدی می تواند شفاعت کند. شهدا به بالاترین مقام سعادت و خوشبختی دست پیدا کرده اند. دیگر بالاتر از آن سعادتی نیست «ذلک هو الفوز العظیم» قرآن می فرماید فوز و رستگاری بزرگ، شهدا دست پیدا کرده اند. اگر بالاتر از شهادت مقامی بود امیرالمومنین(ع) نمی فرمودند «فزت و رب الکعبه» یک ضربه شمشیر حضرت علی(ع) ثوابش از تمام آدمها تمام فرشتگان و تمام اجنه که نماز بخوانند و کار خیر انجام دهند بالاتر است. امام نفرمود من خوشبخت شدم رستگار شدم وقتی در بستر شهادت قرار گرفت « فزت و رب الکعبه»به خدای کعبه قسم که علی(ع) خوشبخت شد، به خدای کعبه سوگند که علی (ع) به مقام والا دست پیدا کرد.
شهدا به بالاترین مقام بر و خوبی دست پیدا کردند «فوق کل ذی بر بر» هر خوبی یک خوبی بالای آن است مگر مقام شهادت که بالاتر از آن دیگر مقامی نیست اینها مقامهای شهدا است و همینطور مقامهای دیگر حالا شهدا چکار کردند که به این مقام دست پیدا کردند؟ اولا نسبت به خدا معرفت پیدا کردند، خدا را شناختند.
معرفت شهدا نسبت به خداوند
در آغاز سال شصت آن زمان کرخه نور را کرخه کور می گفتند تعدادی از دوستان که آنجا بودیم بعضی از بچه ها شبها که می شد نگهبانی شان حالا همین بچه ای که از روستا حرکت کرده بود شاید در خانه اش هم می ترسید شب اگر دستشویی می خواست برود واقعا شاید می ترسید تنها برود ولی همین دانش آموز همین نوجوان همین جوان در سنگر نگهبانی خط اول دشمن شبها تنها می ماند می بایست دو نفر دونفر با هم نگهبانی بدهند او هم تنها می ماند برای چه خواست این می بینی که کتاب دعایش را باز کرده است و دارد دعا می خواند دعای توسل می خواند ذکر می گوید «سبوح قدوس رب الملائکة والاروح لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» در خلوت انس و معرفت به خدا پیدا کرده است. وصیتنامه های شهدا را بخوانیم عشق به توحید، به خدای متعال، از لا به لای وصیت نامه معلوم است. برای خدا حرکت کردند لحظه لحظه هایشان یک سر سوزن گناه که نبود مکروه هم حاضر نبودند انجام دهند. شهدا معرفت نسبت به دستورات دینی پیدا کردند انجام دستورات خدا را برای خودشان سعادت می دانستند. معرفت نسبت به اهل بیت پیدا کردند پیغمبرخدا(ص) را خوب شناختند، امیرالمومنین(ع) را خوب شناختند سیدالشهدا(ع) را خوب شناختند. من اینجا در دفترم یادداشت کردم یک شهیدی همیشه می گفت حسین فاطمه من خجالت می کشم روز قیامت در عرصه محشر بیایم در حالیکه تو سر در بدن نداری ولی من با سر محشور شوم. چه معرفتی؟ من خجالت می کشم تو بدون سر بیایی و من که دم از حسین می زنم با سر بیایم. بعد وصیت می کند می گوید وقتی که من به شهادت رسیدم ما در حسینیه المهدی(عج) در شیراز دفن کنید. در عملیات فتح المبین این جوان به شهادت می رسد زیر آتش دشمن جنازه اش را نمی توانستند بیاورند منتهی می روند در حسینه المهدی(عج) می گردند این قبر را پیدا می کنند وقتی که قبر را پیدا می کنند می بینند این قبر خیلی کوچک است قبری که شهید برای خودش آماده کرده است قبر خیلی کوچک است. تا بعد از مدتی جنازه شهید را می آورند طبق وصیت می خواهند در حسینیه دفن کنند وقتی می خواهند دفن کنند می بینند این شهید سر در بدن ندارد و این قبری که این شهید آماده کرده درست اندازه جسد بدون سرش است.
از حسن روی یوسف دستها بریده باشد
واز حسن دلبر ما سرها بریده باشد
آنهایی که می گویند به زیارت این شهید رفته اند بوی امام حسین (ع) را از قبر این شهید استشمام کرده اند.
معرفت شهدا به نائب امام زمان(عجل الله تعالی)
یکی دیگر از رمزهای مقامات شهدا معرفت به نایب امام زمان(عج) پیدا کردند اطاعت از ولی فقیه را اطاعت از امام زمان(عج) می دانستند، مطیع امام بودند. سرپیچی از فرمان امام را مخالفت با امام زمان(عج) می دانستند. شهید صیاد شیرازی خدا این بزرگ مرد را رحمت کند. وقتی سردوشی از مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) گرفت خیلی خوشحال بود گفتند صیاد چرا اینقدر خوشحالی به خاطر این که مقام گرفتی، سردوشی گرفتی؟ گفت نه به خاطر اینکه نایب امام زمان(عج) از من راضی است به خاطر اینکه رهبر و امام از من راضی است. اینها معرفت است.
شهدا دل از همه چیز بریدند و دل به خدا بستند. شهید محمدرضا حقیقی شما چهار حالت عکس از این شهید دیده اید اولین اعزامیش 14سالگی بوده است در 18 سالگی در اروندرود به شهادت رسیده است هنگام دفن این شهید لبخند زده است. بعد وقتی مادر از او می پرسد که مادر چه شد که شما در قبر خندیدید می گوید یک چیزی به ما نشان دادند که فکرش را هم نمی کردیم. بعد در دفترچه یادداشت این شهید این طور نوشته بوده است شعری از اشعار حافظ را دست کاری کرده بوده است
(روز مرگم نفسم وعده دیدار بده وانگهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر) این فارغ و آزاد را خط زده است و نوشته است وانگهم تا به لحد خرم و دلشاد ببر.
شهدا اهل همت بودند، اهل مجاهدت بودند، اهل سرعت بودند، اهل سبقت بودند، اهل وصال بودند. یک شهیدی همیشه ذکرش این بود که:
یابن الزهرا (س) گشته ام از فراغ تو شیدا یا بیا یک نگاهی به من کن یا به دستت ما در کفن کن .
از بس این شهید به امام زمان (عج) علاقه داشته است. بعد به یک روحانی وصیت می کنم اگر من شهید شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی می گوید ما از جبهه برگشتیم وقتی آمدیم دیدیم عکس شهید را زده اند پیش پدر و مادر آمدم گفتم این شهید چنین وصیتی کرده است من در مجلس ختم او سخنرانی کنم می گوید در مجلس سخنرانی کردم بعد گفتم ذکر شهید این بوده است
(یا بن الزهرا (س) گشته ام از فراغ تو شیدا
یا بیا یک نگاهی به من کن یا به دستت مرا در کفن کن)
می گوید وقتی این جمله را گفتم .یک نفر بلند شد گفت من غسال هستم دیشب وقتی که می خواستم این شهید را کفن کنم دیدم یک شخص بزرگواری وارد شد گفت برو بیرون من خودم باید این شهید را کفن کنم. می گوید وقتی که تمام شد گفت حالا بیا تمام فضای این ساختمان غسال خانه بوی عطر گرفته بود.
وظایف ما در قبال شهدا
من و شما واقعا امروز نسبت به شهدا چه وظایفی داریم؟ اولین وظیفه ما با دوستان شهدا دوست، با دشمنان شهدا دشمن باشیم. پیرو مقام معظم هبری(دام ظله العالی) باشیم. با دشمنان آنها دشمنی کنیم. پدران شهید، مادران شهید، برادران شهید حرمت شهیدشان را باید نگه دارند. اگر حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) و حضرت ام الکلثوم(س) اگر یاد شهد را گرامی نمی دانستند اهداف شهدا را بازگو نمی کردند. نور شهدا خاموش شده بود.
پدران شهید، مادران شهید، دوستان شهید یکی از مهمترین وظایف من و شما این است که راه شهدا را ادامه دهیم امروز جامعه و مملکت اسلامی ما نیاز به خدمت دارد مسئولین هر چه دارند از برکت خون شهدا دارند. مدیون شهدا هستند باید به مردم خدمت کنند تا ایران اسلامی از برکت شهدا در دنیا نمونه شود اسلام به همه جا برود. این یکی از مهمترین وظایف من و شما است.
یک مطلب دیگر هم به دوستان شهید عرض می کنم ما که الان نسل اول هستیم و دوستان شهید و برادران شهید را یاد می کنیم. یادمان رفته است چگونه نسل دوم، نسل سوم، چهارم و صد سال آینده دویست سال آینده از این شهدا یادشان باشد. این زندگی نامه شهدا باید تدوین شود و کرامات این شهدا باید نوشته شود علاوه بر یادمان شهدا که هر ساله برگزار می کنیم زندگینامه شهدا وصیتنامه شهدا خاطرات شهدا از پدر، از مادر، از برادر، از هم رزم اینها باید واقعا جمع آوری شود چه خوب بود الان از این منطقه آهوئیه با این همه شهید یک کتابی تدوین شده بود مثلا حالا ولو در ده صفحه ، بیست صفحه ، چهل صفحه که این بچه های ما از این شهدا در همین جلسه ما به آنها تقدیم می کردیم می گفتیم که اینها شهدای ما هستند در کوهبنان من بارها گفتم یک جلسه ای بود تعدادی دانش آموزان من سوال کردم فلان فوتبالیست برزیلی یا آمریکایی را می شناسید؟ هورا می کشیدند همه می شناختند بعد گفتم بچه ها سردار شهید نوح مجیدی را می شناسید، شهید قربان زاده را می شناسید، شهید ماشاءالله رشیدی و دیگران را می شناسید، شهدای همان منطقه را بچه ها واقعا نمی شناختند! شهیدای خودشان را نمی شناختند! شهدایی که این همه خون دادند، جان دادند و از هستی شان گذشتند سرداران بزرگی بودند حماسه آفریدند بزرگ بودند اینها واقعا ستارگان هستند. چقدر درباره آنها میدانیم. دشمن آمده و ستارگان خودش را در خانه های ما آورده است. بچه های ما اسمشان، رسمشان، چند گل زده است، در کجا مقام آورده است؟ همه را بلد هستند اما از شهید بگویی 5 دقیقه راجع به این شهید زندگی نامه اش وصیتنامه اش صحبت کن. چیزی بلد نیست چرا بلد نیست؟ چه کسی تقصیر دارد؟ ما کم کاری کرده ایم، ما کم شناسانده ایم. یکی از وظایف بزرگ من و شما این است که آثار شهدا خدا وکیلی باید جمع آوری کنیم. اگر در باب امیرالمومنین(ع) کسی چیزی نمی نوشت امروز به من و شما نمی رسید. اگر در باب امام حسین (ع) کسی چیزی نمی نوشت. امروز به من و شما نمی رسید. چه کسانی باید دست به قلم باشند؟ دوستان شهید آنهایی که می دانند خود خانواده شهید، در هر خانواده ای چند با سواد است ولی متاسفانه بعضی ها کم همت هستند، می نشینند بالاخره باید نام و یاد شهدا را ما زنده نگه داریم، این مجلس بسیار عالی است ولی نباید تنها و تنها به صرف برگزاری یادمان ها اکتفا کنیم باید شهدا را ماندگار کنیم چگونه ماندگار کنیم؟ هر شهیدی می بایست برای خودش یک کتاب داشته باشد امیدواریم آن روز برسد که ما بتوانیم شهدایمان را به نسل آینده بهتر معرفی کنیم. من باز هم تشکر و قدردانی می کنم دو سه جمله توسل پیدا کنیم و التماس دعا داریم . یکی از دوستان می می گفت خانه ما نزدیک خانه شهیدی است می گفت من بعد از مدتی دیدم شهید دختر بچه ای دارد نزدیکهای غروب که می شود می آید و درب خانه می نشیند یک روز گفتم دختر جان چرا می آیی درب خانه می نشینی گفت مادرم وقتی می پرسم بابام کجاست می گوید بابات سفر رفته است و من غروب که می شود دلم برای بابام تنگ می شود من می آیم چند دقیقه می نشینم اولین نفری باشم که بابا را ببینم و داخل خانه بروم و به مادرم خبر بدهم. شهدا خیلی به گردن ما حق دارند جانها به قربانت حضرت رقیه (س) این بچه دائما بهانه بابا را می گیرد ...
والسلام علیکم و رحمة الله

چاپ این نسخه درجه: 3.55   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 11 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.