سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه
اجتماعي
احكام
اخلاق
اديان و مذاهب
انقلاب اسلامي
اهل بيت عليه السلام
بانوان
تاريخ
تفسير
جوانان
حديث
خانواده
سیر و سلوک
شخصيت ها
عقايد
علوم قرآني
فقه و اصول
مناسبتها
کتابخانه امام محمد باقر علیه السلام
شامل مقالاتی پیرامون سیره امام محمد باقر علیه السلام
کتابخانه مطهر

ت‍وح‍ي‍د و ش‍رک‌ در ن‍گ‍اه‌ ش‍ي‍ع‍ه‌ و وه‍اب‍ي‍ت بخش اول

مقدمه

مهمترين وظيفه عالمان دينى تبيين و دفاع عقلانى از گزاره هاى دينى است. در طول تاريخ اسلام صدها و بلكه هزاران كتاب كلامى و فلسفى براى تأمين اين هدف تدوين شده است. برخى از اين كتابها براى دفاع از اصل دين بوده و برخى براى دفاع از مذهب است و رويكرد غالب كتابهاى كلامى دفاع از مذهب مى باشد. متكلمان بزرگى چون شيخ مفيد، سيد مرتضى، خواجه نصيرالدين طوسى، علامه حلى، ميرحامد حسين، قاضى نورالله شوشترى و علامه امينى هركدام به بهترين وجه اين مهم را انجام داده و شبهات زمان خود را پاسخ داده اند.

پس از انقلاب اسلامى ايران كتابهاى بسيارى توسط عالمان وهابى در نقد تفكر و مذهب شيعه نوشته شد و تعدادى از آنها نيز توسط شيعيان نقادى شده است اما كتابى كه شايد مهمترين كتاب وهابيان باشد ـ و بلكه به گفته برخى از بزرگان، مهمترين كتابى كه در طول تاريخ عليه شيعه نوشته شده است ـ كتاب «اصول مذهب الشيعة الامامية الاثنى عشرية عرض و نقد» مى باشد.

اكنون حدود ده سال از چاپ اين كتاب ـ كه پايان نامه دوره دكترى نويسنده و به عنوان مهمترين تحقيق علمى و آكادمى دانشگاههاى عربستان شناخته مى شود ـ مى گذرد و تنها يك نقد بر جلد اوّل آن كه به موضوع تحريف قرآن اختصاص دارد، نوشته شده است اما ساير قسمتهاى آن مورد نقادى و پاسخ از طرف مراكز علمى و دانشگاهى شيعه واقع نشده است.

و چون اين كتاب رساله دكترى رشته اصول اعتقادات از دانشكده اصول دين دانشگاه محمدبن سعود عربستان است ضرورت داشت كه نقد بخش توحيد وشرك آن به عنوان موضوع اين رساله در رشته فلسفه و حكمت اسلامى قرار گرفته و به اين وسيله گامى كوچك در انجام وظيفه خود در دفاع از دين و مذهب برداشته و به حلّ يكى از مشكلات جهان اسلام كمك كرده باشم، مشكلاتى كه آقاى دكتر محمد سعيد رمضان بوطى مى گويد: «امروز بزرگترين مشكل جهان اسلام اختلافاتى است كه جماعت سلفيه ايجاد كرده اند».

در مقدمه اين رساله چند نكته مورد اشاره قرار مى گيرد.

صراحت مى گويد مذهب شيعه، دينى غير از دين اسلام است و ابن تيميه كه امام و مقتداى مؤلف اين كتاب است نيز گفته: «نمازخواندن پشت سر امام جماعت شيعى جايز نيست و عيادت مريضان آنان و حضور در تشييع جنازه آنان جايز نيست و اين را انكار منكر مى داند»(3) اما در مذهب شيعه سفارش به حضور در جماعت اهل سنت و عيادت مريضان و تشييع جنازه آنان شده است، زيرا به نظر ما همه مسلمانان اعم از شيعه و اهل سنت اعضا و شاخه هاى مختلف يك دين بوده و كسى كه در مسأله امامت يا توسل و نذر و... با ما هم عقيده نباشد اگر اصول كلى اسلام را قبول داشته باشد او را هرگز متهم به كفر و شرك نمى كنيم.
ضمناً اين روشن است كه اگر كسى كلامى را بگويد يا بنويسد كه لازمه آن كفر يا شرك باشد اما خود گوينده توجه به لازمه كلام خود نداشته باشد او كافر يا مشرك نمى باشد و لذا چه بسا در اين رساله كلامى را بگوييم موجب كفر يا شرك است اما هرگز نويسنده آن را متهم به كفر و شرك نمى كنيم زيرا معلوم نيست گوينده آن توجه به لوازم كلام خود داشته باشد.

نظرات: 0 بازدید شده: 1067 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.20 بیشتر بخوانید

گذشت سى روز و ثبوت آن

گذشت سى روز و ثبوت آن

رواياتى كه گذشت سى روز از ماه پيشين را از راههاى ثبوت هلال شمرده اند, در حدّ تواترند.

اگر از راههايى چون: ديدن هلال به وسيله خود شخص, بينه, تواتر رؤيت و حكم حاكم آغاز ماه ثابت نشد و مردم براى انجام عبادات و ساير كارهاى خود در تحير ماندند, شارع مقدس به جهت رهاندن مردم از تحير و سرگردانى, گذشت سى روز از ماه گذشته را, ملاك اثبات ماه جديد قرار داده است. همه علماى شيعه و بـيشـتـر فـقهـاى اهـل سـنـت, ايـن راه را پذيرفته اند و اعمال مردم را بر اساس عمل به آن مجزى دانسته اند.

شيخ صدوق1 و مفيد2, طوسى3, سلار4, ابن براج5, راوندى6, ابن حمزه7, ابن زهره 8, ابن ادريس 9, محقق حلى 10, ابن فهد11, علامه حلى 12, شهيد اول 13, محقق كركى 14, صاحب مدارك 15, فيض كاشانى 16, شيخ يوسف بحرانى 17, محقق نراقى 18, مقدس اردبيلى 19 و ديگر فقها 20, پس از گذشت سى روز, بر اثبات هلال فتوا داد اند.

ائمه مذاهب اربعه اهل سنت, به جز احمد بن حنبل, در اين مسأله با فقيهان شيعه همرأيند21. بدين ترتيب مسأله از مسائل ضرورى فقه و مورد اتفاق شيعه و سنى است. بر اين مسأله, دلايلى اقامه شده, بدين شرح:

1. اجماع :

افزون بر اتفاق عالمان شيعى و سنى در مسأله, برخى دعوى اجماع كرده اند و حتى مسأله را از ضروريات دين بر شمرده اند.

عاملى, صاحب مدارك, مى نويسد:

(و اما وجوب الصوم مع مضّى ثلاثين يوما من شعبان فمجمع عليه بين المسلمين بل الظاهر انّه من ضروريات الدين22)

مسلمانان اجماع دارند كه با گذشت سى روز از شعبان, روزه واجب مى شود, بلكه, ظاهراً, مسأله از ضروريات دين است.

چنين آمده در جواهر23, حدائق24 و مستمسك25 عروة الوثقى.

هر چند اجماع در اين گونه موارد به عنوان دليلى مستقل به شمار نمى آيد و به اصطلاح فقها, (مدركى) است. ولى اتفاق همه فقها, در مسأله و نبود قول مخالف, حكايت از ضرورت آن در فقه مى كند. اين خود, به ما اطمينان مى دهد كه اين حكم, از معصوم صادر شده و جزو مسلمات مذهب, بلكه ضرورت دين به شمار مى آيد.

2. روايات:

روايات بسيارى, كه در مجامع روايى فريقين آمده, بر اين مطلب دلالت دارند كه با گذشت سى روز از شعبان و رمضان, بايد روزه گرفت و يا روزه گشود و عيد فطر اعلان كرد. برخى از فقهاى شيعه, روايات اين باب را مستفيضه, بلكه متواتره دانسته اند26.

اينك برخى از روايات باب:

* امام صادق مى فرمايد:

(ان خفى عليكم فاتموا الشهر الاوّل ثلاثين27)

اگر ماه بر شما پنهان ماند, ماه پيشين را سى روز بشماريد.

* به همان مضمون, موثقه عبيد بن زراره 28

* امام باقرياامام صادق (ع)مى فرمايد:

(شهر رمضان يصيبه ما يصيب الشهور من النقصان, فاذا صُمت تسعة و عشرين يوماً ثمّ تغيّمت السماء فاتّم العدّه ثلاثين29.)

همان گونه كه ساير ماهها كمبود دارند, ماه رمضان نيز, كمبود دارد. هرگاه بيست و نه روز, روزه گرفتى و هلال شوال بر تو پنهان ماند, سى روز كامل, روزه بگير.

* امام باقر (ع) مى فرمايد:

(اذا رايتم الهلال فافطروا, او شهد عليه عدل من المسلمين و ان غم عليكم فعدوا ثلاثين ليله ثم افطروا …30)

هنگامى كه هلال ماه را ديديد و يا گروهى از مسلمانان عادل, به رؤيت آن به گواهى برخاستند, روزه بگشاييد و اگر هلال شوال بر شما پنهان ماند, سى روز را كامل كنيد, آن گاه, روزه بگشاييد.

* رسول اكرم (ص) مى فرمايد:

(صوموا لرويته وافطروا لرويته, فان غمّ عليكم فعدوا ثلاثين.)

با ديدن ماه روزه بگيريد و با ديدن آن روزه بگشاييد. پس اگر بر شما پنهان ماند, سى روز را كامل كنيد31.

سيّد مرتضى علم الهدى, درباره اين خبر, چنين اظهار نظر مى كند:

(اين خبر, گرچه از اخبار آحاد است, ولى امت بر قبول آن اجماع كرده و هيچ كس از مردم, آن را رد نكرده است32.)

افزون بر اين روايات, اخبارى بسيارى, از جمله: روايت ابى خالد واسطى 33, روايت دعائم الاسلام از على (ع) 34, روايتى از امام صادق به نقل از پيامبر35 و … بر مسأله دلالت دارند36.

ذكر (غيم=ابر) در روايات فوق, موضوعيت ندارد و از باب مثال آورده شده است.

غيم=ابر, هر آنچه را كه سبب پنهان ماندن ماه گردد, در بر مى گيرد. بنابراين, اگر علت ديگرى, به غير از ابر, مانع از رؤيت هلال شود, گذشت سى روز براى ما, معيار هلال جديد خواهد بود.

چنين است اگر دستيابى به بيّنه, تواتر و … براى مكلف امكان نداشت. مانند: شخص زندانى و …

3. علم عادى:

با گذشت سى روز از ماه پيشين, علم عادى و اطمينان به آغاز ماه جديد, پيدا مى شود. زيرا ماههاى قمرى, از نظر علم هيئت و نجوم, بيش از سى روز, به طول نمى انجامد.

آية اللّه حكيم, مى نويسد:

(الطرق الاربعة الاوّل كلها راجعة الى العلم الذّى هو حجةٌ بنفسه و تعرض الاصحاب لذكرها كاشتمال النصّوص على بعضها, كان تنبيهاً على اسباب العلم و لالخصوصية فيها كما هو واضحٌ37.)

راههاى چهارگانه نخست [رؤيت, تواتر, شياع و گذشت سى روز] برگشت به علم دارد و علم نيز حجيّت ذاتى دارد. يادآورى اصحاب, راههاى ثبوت را, همان گونه كه روايات, برخى از آنها را در بر مى گيرند, منظور آگاهاندن مردم است به اسباب علم وگرنه, پر واضح است كه خصوصيتى در آن راهها نيست.

آية اللّه شهيد محمّد باقر صدر مى نويسد:

(الثالث. مضى ثلاثين يوماً من هلال الشهر السابق لانّ الشهر القمرى الشرعى لايكون اكثر من ثلاثين يوماً فاذا مضى ثلاثون يوما و لم يرالهلال الجديد, اعتبر الهلال موجوداً و يبدأ بذلك شهر قمرى جديد 38.)

راه سوّم, گذشت سى روز از هلال ماه گذشته است; چون ماه قمرى شرعى, بيش از سى روز نمى شود. زمانى كه سى روز گذشت و هلال جديد رؤيت نشد, هلال را موجود بايد فرض كرد و ماه قمرى جديد آغاز مى شود.

ديگر فقهاء نيز, در دلايلى كه بر گذشت سى روز, براى اثبات هلال اقامه كرده اند, به دليل فوق اشاره دارند. از جمله: مقدس اردبيلى, پس از آن كه مسأله را اتفاقى مى داند و يادآور مى شود كه روايات صحيحه نيز, بر اين مطلب دلالت دارند, مى نويسد:

(اذ لا يمكن الشهر الهلالى اكثر منه كما تشهد به التجربه و علم الهيئة39.)

زيرا ماه قمرى, بيش از سى روز نيست, چنانكه تجربه و علم هيئت بدان گواه است.

بر دلايل ياد شده مى شود افزود: استصحاب بقاى بر موضوع را.

استصحاب جارى است, تا هنگامى كه علم بر خلاف پيدا نشود.

روايت: (صم للروية وافطر للروية) بر اين مطلب, دلالت مى كند.

البته اين مسأله, در خصوص روزه ماه رمضان, كه روايت در مورد آن وارد شده, يقينى است, ولى براى اثبات ساير آثار ماه, مى بايد به اصول عمليه رجوع كرد40.

آملى, در مصباح الهدى, پس از اشاره به روايات باب, مى نويسد:
نظرات: 0 بازدید شده: 918 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.20 بیشتر بخوانید

مفهوم تردد در احاديث

مفهوم تردد در احاديث

محمد حسن احمدي فقيه (يزدي)

چون حدود يك سال بين نشر اولين قسمت اين بحث و مقال كنوني به عللي فاصله شده، لذا مناسب است كه بحث را بر اساس نظمي طبيعي در چند فراز پي‌گيري كنيم، گرچه مستلزم اين باشد كه بخشي از مطالب گذشته تكرار شود.

1- متن حديث

قال­الله عزوجل: ما ترددت في شيء انا فاعله كترددي في موت عبدي المؤمن يكره الموت واكره مساءته.

ترجمه: خداوند فرموده است: در هيچ امري كه من انجام مي‌دهم ترديد و ترددي مانند ترديد و تردد درباره مرگ بنده مؤمن خود ندارم، او از مرگ كراهت دارد و من نيز از ناراحتي او كراهت دارم.

2- مدرك حديث

اين حديث شريف يا عبارتي كه ياد شد و يا با مختصر تفاوت، در كتابهاي متعددي از مصادر حديثي شيعه و اهل تسنن نقل شده است كه به قسمتي از اين كتابها اشاره مي‌شود:

¯ كتاب­المؤمن، تأليف حسين­ بن سعيد اهوازي (م حدود 250 ه‍ ) نقل از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام، چاپ قم، حديث 63-61، صفحه 32 و 33.

¯ اصول كافي، تأليف ثقه­الاسلام كليني (م 328 ه‍ ) باب‌الرضا بموهبة الايمان از امام صادق عليه­­السلام با يك سند، چاپ آخوندي، جلد دوم، صفحه 246.

و نيز باب من آذي المسلمين، از امام باقر و امام جعفر صادق عليهماالسلام با سه سند، جلد دوم، صفحه 352 و 354.

¯ كتاب­المحاسن، تأليف احمد بن محمد بن خالد برقي (م 274 ه‍ )، باب 47 المحبوبات، حديث 443 از امام صادق عليه‌السلام از حضرت رسول صلي الله عليه و آله، چاپ محدث ارموي، صفحه 291 چاپ نجف، صفحه 235.

¯ صحيح بخاري (م256)، كتاب الرقاق، باب­التواضع، از رسول خدا صلي الله عليه و آله، چاپ نه جلدي، جلد هشتم، صحفه131 جلد هفتم، صحفه 190 در مجموعه هشت جلد در چهار جلد.

¯ مسند احمد حنبل (م241 ه‍ ‍) چاپ شش جلدي، جلد ششم، صحف 256.

اين پنج كتاب از تأليفات سده دوم تا چهارم است مدارك اصلي روايت تردد است. و در زمانهاي بعد در كتابهاي فراواني بطور مرسل و يا به نقل متصل (معنعن) از اين پنچ كتاب روايت شده است كه به تعدادي از آنها اشاره مي‌كنيم:

¯ القواعد و الفوائد، تأليف شهيد اول (م786 ه‍ ) چاپ دو جلدي، نجف، جلد دوم، صفحه 181 و چاپ سنگي، ايران، صفحه 271 و 272.

¯ نضد­القواعد، تأليف فاضل مقداد (م826) چاپ قم، صفحه 69.

¯ وسائل­الشيعه، حر عاملي (م1104) جلد دوم، صفحه 644 (باب عدم تحريم كراهه الموت) و جلد سوم، صفحه 53 و جلد هشتم، صفحه 588 (قسمتي از حديث)

¯ الجواهر­السنيه، تأليف شيخ حر عاملي، چاپ 1402، صفحه 98 و 121.

¯ مرآت­العقول، اثر علامه مجلسي، جلد نهم، صفحه 297، جلد دهم، صفحه 381-383.

¯ جامع احاديث­الشيعه، جلد هفتم، صفحه 99.

¯ الاحاديث­القدسيه، چاپ 1389، قاهره، صفحه 81. كتاب ظاهراً تأليف برخي از دانشمندان معاصر است.

¯ النفحات­السلفيه بشرح الاحاديث القدسيه، شرح كتاب سابق است، تأليف محمد منير دمشقي ازهري، صفحه 166 و 171.

¯ الاتحافات السنيه بالاحاديث القدسيه، تأليف تاج‌الدين بن المناوي الحدادي (م1031) صفحه 166 و 171.

در كتاب ديگري به نام الاتحافات السنيه بالاحاديث القدسيه، تأليف شيخ محمد مدني از دانشمندان سده دوازدهم در هند چاپ شده كه اين حديث در آن كتاب هم آمده است.

¯ ارشادالساري في شرح صحيح­البخاري، تأليف شهاب‌الدين قسطلاني (م923)، جلد نهم، صفحه 290.

¯ الفروق، تأليف شهاب­­الدين احمدبن ادريس القراني (م684) جلد سوم، صفحه69، چاپ بيروت در چهار جلد، و نام كامل آن البروق في انواء الفروق است.

¯ تهذيب الفروق و القواعد السنيه في الاسرار الفقهيه، تأليف شيخ محمد علي بن شيخ حسين الملكي المالكي، كه با همان كتاب الفروق قرافي چاپ شده، جلد سوم، صفحه 91.

¯ ادوار الشروق علي انواء الفروق، تأليف ابن الشاط (م723) اين كتاب و كتاب قبلي شرح و تهذيب و تنظيم همان كتاب الفروق قرافي است و با كتاب قواعد و فوائد شهيد اول نوعي هماهنگي دارد.

¯ قبسات، اثر ميرداماد (م1041) چاپ جديد، صفحه 469، چاپ قديم، صفحه 313.

¯ اسفار، اثر ملاصدرا (م 1050) جلد ششم، صفحه 392 و چاپ قديم جلد 3، صفحه 90.

¯ وافي، اثر فيض كاشاني (م1091) باب عزه المؤمن، جلد سوم، صفحه 130.

¯ اربعين، اثر شيخ بهائي (م1031) حديث سي و پنجم، صفحه 210 و 211.

شيخ بهائي پس از نقل حديث از كتاب كافي از ابان بن تغلب فرموده: «سند اين حديث صحيح است و دانشمندان اهل تسنن نيز همين حديث را با سند صحيح روايت كرده‌اند، پس اين روايت از روايات مشهور و مورد اتفاق علماي اسلام اعم از شيعه و سني است ».

و ضمناً روشن شد كه : حديث تردد در كتب حديثي و فقهي آمده، و نيز در كتب فلسفي و حكمي به تبع آن قسمت از روايت كه مربوط به تردد مي‌باشد ذكر گرديده است، علاوه اينكه در كتب ادعيه نيز با سندهاي صحيح نقل شده و نشاني دقيق آنها در فراز سوم همين مقاله خواهد آمد. بنابراين، اين توهم كه حديث مذكور در كتب روايي منشأيي ندارد، باطل شد، خصوصاً اينكه قبل از طرح آن در كتابهاي حكمي و فلسفي در كتب فقهي مطرح گشته و پيرامون آن مباحث مفصل و مستوفايي نيز انجام شده است.

نظرات: 0 بازدید شده: 1580 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.20 بیشتر بخوانید

تاريخچه بحث ممكن و امكان و جايگاه بحث آن در علوم عقلي

روابط حقوقى مسلمانان با كفار از نگاه قرآن


برآشنايان به اسلام, پوشيده نيست كه اين مكتب درنگرش عميق و همه جانبه خود, دين را تنها يك برنامه شخصى و فردى انسانها,نمى داند و تنها در مسجد و محراب ونماز و نيايش و ركوع و روزه و تهجّد و ديگر دستورالعملهاى عبادى و اخلاقى, خلاصه نمى كند,بلكه گذشته از اينها حضور فعال وهمه جانبه دين را در همه ميدانهاى معامله و تجارت, كارخانه و صنعت, مدرسه و هنر, جنگ و صلح, اقتصاد و برنامه ريزى, دستگاههاى حكومتى و سياستهاى حاكم بر روابط داخلى وخارجى, روابط دولت وملّت با يكديگر, روابط مسلمانان با ديگر ملّتهاى جهان و ضرورى و لازم مى داند.

با نگاهى گذرا به قرآن مى توان دريافت كه اين كتاب آسمانى, تنها براى هدايت افراد,جدا از جامعه نيست, بلكه افزون بر آن كه حاوى معارف وجهان بينى, اصول اعتقادى, دستورالعملهاى عملى واخلاقى, تاريخ امتها و پيامبران پيشين, فلسفه و سنتهاى تاريخ, است, درباره قوانين مربوط به زندگى مردم و روابط اجتماعى آنها, درچهارچوب يكسانى با فطرت, ديدگاههاى استوارى عرضه كرده و دستورهاى روشنى ارائه داده است.

روابط مسلمانان با كفار در زواياى گوناگون اجتماعى, اقتصادى, سياسى, فرهنگى, حقوقى و كه در قرآن كريم, به صورت زنده و با معيارهاى مشخص و ضوابط معيّن, مطرح است, درميان آن مجموعه بيكران, جايگاه ويژه اى دارد; زيرا قرآن به عنوان آخرين كتاب وحى الهى, رسالت جهان ى داشته وبراى راهبرى انسان در همه عصرها و نسلها فرستاده شده است, چنانكه خود مى فرمايد:

(هذا بصائرللنّاس ) جاثيه / 20

اين قرآن, وسيله بينايى همه مردم است.

خلاصه سخن اين كه: رابطه بين اسلاميان وديگر جوامع بشرى, ضرورى و فطرى است و تداوم زندگى بشر, نيازمند اين گونه روابط است و از سوى ديگر, اگر قرآن به عنوان آخرين پيام خدا به خلق و كامل ترين برنامه الهى بر جوامع انسانى, مبنا و شالوده هرنوع روابط را تشكيل ندهد, اعتلاى اسلام و عزت مسلمانان آسيب ديده و زير سؤال خواهد رفت.

پيش از پرداختن به اصل بحث, لازم است مفهوم كفر واقسام كافر را از ديد مفسران وعالمان قرآنى در دومبحث جدا و فشرده بيان كنيم و آن گاه به اصل موضوع, بپردازيم; زيرا آگاهى يافتن اجمالى از دوعنوان يادشده, ما را در پيراستن موضوع اصلى, يارى مى رساند.

معناى كفر

در تبيين مفهوم واژه(كفر) به نظريه سه تن از دانشمندان بسنده مى كنيم:

شيخ ابوالفتوح رازى در معناى كفر, مى نويسد:

(بدان كه كفر, در لغت, ستر باشد وشب را كافر خوانند براى آن كه چيزها را به تاريكى باز پوشاند و در اصطلاح, كفر, جحود به دل باشد و به نزديك ما از فعل دل باشد. چنانكه ايمان, براى آن كه خداى تعالى آن را نيز با دل حواله كرد. فى قوله: (ولكن من شرح بالكفر صدراً فعليهم غضب من اللّه ولهم عذاب عظيم.)1 (نحل / 106)

طبرسى, معناى لغوى و اصطلاحى كفر را چنين بيان مى كند:

(كفر در لغت, برخلاف(شكر) است, همچنانكه(حمد) برخلاف(ذمّ) است, پس كفر, پوشاندن نعمت و مخفى كردن آن است و شكر, انتشار نعمت و اظهار آن و كفر در [اصطلاح]شرع, عبارت است از انكار آنچه كه خداوند معرفت آن را بر بندگانش, واجب كرده, چون معرفت توحيد و عدل الهى و پي امبر خدا و معرفت هرآنچه كه ازسوى خداوند آمده واز اركان شريعت اسلام, محسوب مى شود پس هركه چيزى ازآنچه گفته شد را انكار كند, كافر است )2

چنانكه قرآن مى فرمايد:

(ولكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب) مائده / 103

آنان كه كافر شده اند, برخداوند افتراى كذب مى بندند.

علامه طباطبائى, بعد از بحثى كوتاه در رابطه با معناى كفر, چنين مى نويسد:

(بدان كه كفر, همانند ايمان, صفتى است, قابل شدّت و ضعف و همانند ايمان, مراتبى دارد كه آثار گوناگونى در پى دارد.)3

اقسام كافر

كفر كه معنى آن بيان شد, بر چند قسم است و كفار به طور كلى به دسته هاى زير تقسيم مى شوند:

1. مشرك

منظور ازمشرك كسى است كه درعمل يا سخن يا باور شريك قرار دهد, مانند بت پرست وستاره پرست و بعضى از اهل كتاب كه براى خدا يار وهمكار و فرزند قائل شده اند.

علامه طباطبائى , درباره شرك مى نويسد:

( شرك از نظر ظهور وخفا, داراى مراتب مختلف است همچنانكه ايمان و كفر, مراتب مختلف دارند, پس قول به تعدد (خدا) و گرايش به بتها و شفعا شرك ظاهر است و خفى تر از آن تفكر اهل كتاب, درمورد نبوت است! بويژه اين كه مى گويند: عزير, پسر خداست, ومسيح پسر خداست, واين كه مى گويند: ما فرزندان خدا و دوستان اوهستيم!اين[تفكر]شرك است و مخفى تر ازآن, قايل شدن به استقلال اسباب و تمايل به آن است! تا اين كه منتهى شود به مرحله اى كه جز مخلصان, ديگرى را نجاتى ازآن نباشد وآن غفلت از خدا و توجه به غير پروردگار است )4

مقصود ازشرك دراين جا, بت پرستى و دوگانه پرستى است. آن گروه از كفار را كه دراين مقطع از بحث به عنوان مشرك به حساب مى آوريم, كسانى هستند كه آفريده هاى خدا را در كنار پروردگار يا با نفى او مى پرستند, گرچه بعضى از فرقه هاى اهل كتاب, فرق چندانى با مشركان ندار ند, ولى در ترتب احكام شرعى با آنان يكسان نيستند.

2. اهل كتاب

منظور از اهل كتاب كسانى هستند كه كتاب آسمانى بر ايشان يا پدران آنها نازل شده است و به رسالت پيامبر عظيم الشأن اسلام, ايمان نياورده اند, مانند يهود و نصارا.

هريك از اين دو فرقه اهل كتاب چنانكه شهرستانى گفته است, به فرقه هاى مختلف, تقسيم شده اند:

(يهود به 71 فرقه و نصارى به 72 فرقه, متفرق شده اند.)5

كفّار اهل كتاب دو گروه اند:

* كفار ذمى: عنوان يادشده شامل كافر يا كفارى است ازاهل كتاب كه قرارداد ذمه بين آنان و مسلمانان بر قرار مى شود و براساس آن, كفار يادشده به مسلمانان جزيه مى پردازند و در نتيجه حكومت اسلامى, حفظ امنيت, ناموس, جان, مال, آبروى كافر ذمى را به عهده مى گيرد. بايد گفت: عقد ذمه, بين فرد يا جماعتى از كفار اهل كتاب و رهبر و امام مسلمانان و يا نماينده او, منعقد مى شود و مسلمانان تا زمانى, عهده دار تأمين نيازهاى يادشده كفار ذمى هستند كه كافران به شرايط ذمه عمل كنند و ماليات ويژه اى را كه تحت عنوان(جزيه) به بيت المال م سلمانان مى پردازند, قطع نكنند.

* كافر حربى: آن عده از اهل كتاب كه مسلمانان هيچ گونه تعهدى دربرابر آنان ندارند وآنان نيز هيچ گونه تعهدى در برابر مسلمانان ندارند, چه اعلان جنگ در برابر مسلمانان كرده باشند و چه جنگى با مسلمانان نداشته باشند.

پس حرب, گرچه در لغت به معنى جنگ است, ولى در اصطلاح فقها كافر حربى تنها به كسانى كه اعلام جنگ با مسلمانان كرده باشد, گفته نمى شود, بلكه اعم است از كفارى كه آماده جنگ با مسلمانان هستند وكافرانى كه از اهل كتابند و پيمان و عقد (ذمه) با مسلمانان نبسته ولى جنگ هم ندارند.

وبرخى گفته اند تنها كافران ذمّى اهل كتابند, ولى كفار حربى, اعم از آن دسته اهل كتاب كه عقد ذمّه ندارند وديگر اقسام كفار حتى مشركان و بت پرستان هستند.

قرآن كريم, درمورد قبول جزيه مى فرمايد:

نظرات: 0 بازدید شده: 1095 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.20 بیشتر بخوانید

تأملي كوتاه در تراجم الرجال

تأملي كوتاه در تراجم الرجال

رحيم قاسمي

تراجم الرجال، ج1، السيد احمد الحسيني ، دليل‌ما،1422هـ ، 471ص ، وزيري.

كتاب تراجم الرجال كه سومين چاپ آن به عنوان اولين شماره از «تراث العلامة المحقّق الحسيني» به تازگي در چهار جلد در اختيار محققان قرار گرفته، مجموعه‌اي نفيس است كه نام و ياد بسياري از فرزانگان از ياد رفته را زنده كرده و گوشه‌اي از تلاش‌هاي علمي آنان را نمايانده است. مطالب كتاب برگرفته از زواياي مخطوطاتي است كه مؤلف در اثناي سير دراز مدت خويش در عالم مخطوطات به آنها دست يافته است.

شرح حال برخي از اعلام قرن حاضر نيز به مناسب حقوقي كه بر مؤلف داشته‌اند و يا آثار علمي و ديني و اعمال بارزي كه پاسداشت آن حقوق و خدمات را ضروري مي‌ساخته، در خلال اين مجموعه جاي داده شده است.

ارزش علمي كتاب بر كسي پوشيده نيست و خود بهترين معرّف خويش است. از اين رو نيازي به بازگويي مزاياي آن، نمي‌بينيم.

از آنجا كه مؤلف محترم، تصريح نموده است كه در پي تكميل اين اثر و رفع نقايص آن مي‌باشد، منش علمي استاد ارجمند حسيني اشكوري را ارج نهاده، پيشنهادات و ملاحظاتي چند، جهت كارآمدتر شدن كتاب ارائه مي‌نماييم.

آنچه در پي مي‌آيد، ارائه معلوماتي بيشتر و معرفي منابعي ديگر درباره افرادي است كه اطلاعات ذكر شده در كتاب، غبار گمنامي از چهره آنان نزدوده و نيز اشاره به برخي سهوها است كه به كتاب راه يافته است.

الف. اولين نقيصه‌اي كه در سراسر كتاب به چشم مي‌خورد، مستند نبودن آن است. مؤلف محترم جز درباره معاصرين كه مشاهدات خود را به قلم آورده است، مأخذ هيچ يك از مطالب را ذكر نكرده است.

هر چند جلالت قدر مؤلف محترم و دقت نظر ايشان جاي ترديدي در اعتبار مطالب نقل شده، باقي نمي‌گذارد؛ ولي نشان ندادن جايگاه منقولات، محققين را از دسترسي به اصل مطالب و جستجوي بيشتر محروم كرده كه اين خود نقيصه‌اي بزرگ براي كتاب است.

ب. نكته مهم ديگر اين كه رقم قابل توجهي از اسامي ياد شده در كتاب كه جزء «أعلام اكثرهم مغمورون» و يا « علماء أهمل اكثرهم التاريخ و لم يسجّل تاريخ حياتهم في كتب الرجال» قلمداد شده‌اند، از مشاهير علمي شيعه مي‌باشند و چنانچه تطبيقي بين اسامي ياد شده و كتب مختلف تراجم صورت گيرد، مجموعه حاضر خصوصيت ديگري به خود گرفته، پربارتر و كارآمدتر مي‌شود.

نظرات: 0 بازدید شده: 1188 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.20 بیشتر بخوانید

فرق بين قرآن و حديث قدسي و حديث نبوي

قرآن کلامي است که بوسيله وحي بر پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله نازل شده است از طرفي هم آيه کريمه « و ما ينطق عني الهوي ان هو الا وحي يوحي» (آيه 3 و 4 سوره والنجم) ميفرمايد: گفتار پيغمبر اکرم از روي هوي و ميل نفساني است نيست بلکه آنچه ميگويد بر حسب وحيي است که از طرف پروردگار باو رسيده است و بنابراين احاديثي هم که از پيغمبر رسيده همه بر اثر وحي خواهد بود گرچه بعضي از مفسرين فکر کرده‌اند که ضميران هو به قرآن بر ميگردد ولي حق اين است مرجع ضميران هو نطق مدلول آيه پيش آن است. حال اگر ما تمام گفتارهاي عادي پيغمبر اکرم را هم متکي بر وحي ندانيم و بگوئيم آيه ناظر باموري است که از طرف پروردگار بيان ميکند و بخدا نسبت ميدهد مسلم است که احاديثي که در آن احکام و امور اعتقادي و علمي را بيان مينمايد متکي بر وحي است و از اين جهت است که در اخبار وارده از طرف اهل بيت باين آيه استناد شده که معرفي آن حضرت علي عليه السلام را بخلافت بموجب وحي الهي بوده است (تفسير البرهان ج4 ص244 تا 246)
نظرات: 0 بازدید شده: 5303 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.20 بیشتر بخوانید

نقش اخلاق در اقتصاد اسلامى



بسم الله الرحمن الرحيم
نقش اخلاق در اقتصاد اسلامى

اسلام چون يك نظام كامل اعتقادى، عبادى سياسى، اجتماعى است كه ولايت و حكومت در متن آن قرار دارد، و تنظيم يك برنامه، اقتصادى كامل و صحيح از ضرورتهاى اوليه هر حكومتى به شمار مى رود، بنابراين اسلام بايد داراى يك نظام و مكتب اقتصادى كامل و صحيح باشد تا بتواند امت اسلام را به خوبى اداره كند و عدل اجتماعى را برقرار سازد.

شارع مقدس اسلام در ابعاد مختلف زندگى انسانها دخالت كرده و در هر موردى قوانين و احكامى را تشريع نموده و به وسيله پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اختيار انسانها قرار داده تا به مورد اجرا گذارده شود. در امر ثروت و مالكيت خصوصى و عمومى و حدود آنها، و اسباب مالكيتهاى مشروع و غير مشروع و در امر كار و توليد و كشاورزى و دامدارى و صنعت و رابطه عادلانه بين كارفرما و كارگر و در امر توزيع عادلانه منابع طبيعى و توليدات و در تجارت و كسب و اجاره و غيره و در امر مصرف و حدود مجاز و غير مجاز آن، و همچنين درباره، بودجه و منابع درآمد و هزينه هاى اداره حكومت اسلامى قوانين و مقررات و برنامه هاى منسجم و هماهنگى دارد كه به منظور تأمين حقوق افراد و برقرار ساختن عدالت اجتماعى از منبع وحى سرچشمه مى گيرد.

حكومت و ولايت نيز در متن دين قرار گرفته و ضامن اجراى قوانين سياسى و اجتماعى اسلام مى باشد. حاكم شرعى اسلام وظيفه دارد در محدوده احكام و قوانين شريعت و در حدود اختيارات ويژه اى كه از جانب شرع به او واگذار شده، براى اداره صحيح كشور اسلامى و تأمين نيازهاى عمومى و برقرار ساختن عدل اجتماعى و مبارزه با ظلم و تعدى و استكبار و استثمار و دفاع از محرومين و مستضعفين، يك برنامه اقتصادى صحيح و منسجم را تنظيم و به مورد اجرا گذارد . و بر محققين پوشيده نيست. كه تحقق يك نظام كامل و منسجم و صحيح اقتصادى بدون برنامه ريزى و راهنمايى و دخالت دولت امكان پذير نيست. دولت است كه با توجه به اوضاع و شرائط زمان و مكان، و منابع طبيعى موجود و با توجه به نيازهاى عمومى مردم و با توجه به تعداد نيروهاى توليد كننده و حدود تخصصها و با توجه به ضرورتها و اولويتها، مى تواند برنامه هاى كشاورزى و دامدارى و صنايع سبك و سنگين و مشاغل و حرفه ها، و كسب و تجارتهاى داخلى و خارجى را بر طبق عدالت اجتماعى، تنظيم و هماهنگ سازد. و براى افراد امت، بر طبق استعدادها و لياقتها، امكان كار و تهيه خوراك و پوشاك و مسكن و ساير احتياجات زندگى را فراهم سازد. بنابر اين نظام اقتصادى اسلام يك برنامه، عملى و اجرائى است كه حاكم شرعى اسلام ضامن اجراى آن مى باشد، و با پند و اندرز و دستورهاى اخلاقى فقط امكان تحقق ندارد.

ليكن در عين حال با يك مطالعه كوتاه در قرآن و احاديث به خوبى روشن مى شود كه اسلام به صورت دستورهاى اخلاقى به طور گسترده در تمام ابعاد مختلف اقتصادى دخالت نموده و از مسلمانان مى خواهد كه همه را به عنوان عبادت و به قصد تقرب انجام دهند. كه از باب نمونه به بحثهائى از آنها اشاره مى شود:

نظرات: 0 بازدید شده: 1251 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.19 بیشتر بخوانید

اخلاق معاشرت/مهماني و ضيافت

از برجسته ترين خصلتهاي نيكمردان و آزادگان، كرم و سخاوت است. و همين آزادگي از تعلّقات و خوي بذل و بخشش است كه ديگران را اسير محبّت و احسان مي كند.

«ضيافت» و داشتن دستي باز و سفره اي گشوده و عطايي پيوسته و مهمان داري و مهمان نوازي، از نشانه ها و جلوه هاي اين روحيّه فتوّت و جوانمردي است.

معاشرتها، ديد و بازديدها و رفت و آمدها، گاهي به صورت «مهماني» است. از اين رو آشنايي با آداب ضيافت و رسوم ديني مهماني، در محدوده «اخلاق» معاشرت مي گنجد. اين موضوع، دو جنبه و دو طرف دارد: يكي كسي كه مهمان مي كند، ديگري آن كه مهمان مي شود. و هر كدام را آداب و روش و حدّ و حدودي است، قابل بحث.

مهمان، بركتِ خانه

بعضي، از مهمان گريزانند. برخي هم مهمان دوستند. هر كدام هم نشان دهنده خصلتِ دروني افراد است. حضرت علي(ع) را اندوهگين ديدند. پرسيدند: يا علي! سبب اندوه شما چيست؟ فرمود: «يك هفته است كه مهماني برايم نيامده است!...»(1)

اين كجا؟ و آن كه آمدن مهمان را نزول بلا مي شمارد و كوه غم بر دلش مي افتد و عزا مي گيرد، كجا؟ بركتِ خانه، در آمد و شد مهمان است. مهمان رحمت الهي است و پذيرايي از مهمان، توفيقي ارجمند است كه نصيب هر كس نمي شود. مهمان حبيب خداست. در ضرب المثلهاي ايراني است كه: «مهمان، روزيِ خود را مي آورد.»(2) البته اين ضرب المثل، از احاديث اسلامي گرفته شده و ريشه اي ديني دارد. از حضرت رسول(ص) روايت است كه: «الضّيفُ يَنْزِلُ بِرِزْقِهِ ...»(3) مهمان، روزي خود را نازل مي كند. البته اضافه بر اين، گناهان صاحبخانه و ميزبان را هم مي زدايد و اين بركتي شگفت است. باز هم در اين زمينه حديثي از امام صادق(ع) بشنويم كه به يكي از يارانش به نام «حسين بن نعيم» فرمود:

ـ آيا برادران ديني ات را دوست داري؟

ـ آري.

ـ آيا به تهيدستانِ آنان سود مي رساني؟

ـ آري.

ـ سزاوار است كه دوستداران خدا را دوست بداري. به خدا سوگند، نفع تو به هيچ يك از آنان نمي رسد، مگر آنكه دوستشان بداري. راستي، آيا آنان را به خانه خودت دعوت مي كني؟

ـ آري. هرگز غذا نمي خورم مگر آنكه پيش من دو سه نفر يا كمتر و بيشتر از برادران هستند.

حضرت فرمود:

ـ آگاه باش كه فضيلت آنان بر تو، بيش از برتري تو بر آنان است!

(راوي كه با شنيدن اين سخن به تعجب آمده بود، پرسيد:)

ـ فدايت شوم! من به آنان طعام مي دهم، مركب خويش را در اختيارشان مي گذارم، با اين حال آنان برتر از منند؟

ـ آري! چون وقتي آنان به خانه تو وارد مي شوند، همراه خود، آمرزش تو و خانواده ات را همراه مي آورند و چون مي روند، گناهان تو و خانواده ات را با خويش مي برند.(4)

كسي كه خانه اي وسيع، امكاناتي فراوان و دستي سخاوتمند دارد، شكرانه نعمتهاي الهي را گاهي بايد با انفاق و صدقه، گاهي با اطعام و مهماني، هديه، دستگيري از بينوايان، كمك به محرومان و ... ادا كند، و گرنه شهرت و ثروت و مال، وبال او خواهد شد.

«وليمه»، يك سنّت ديني

در باره اينكه كيْ بايد سور و اطعام داد، و به چه كساني و چگونه، در دستورهاي ديني، آداب و نكات فراواني آمده است كه به بعضي اشاره مي شود.

* لذّت بعضي طعام خوردن است، لذّت برخي ديگر طعام دادن.

* اطعام، بايد با نيّت خدايي و به قصد تحكيم دوستيها و خويشاونديها باشد، نه ريايي و متظاهرانه. گاهي اصل مهمان رياي است، گاهي نحوه غذا يا محلّ و كيفيّت پذيرايي!

نظرات: 0 بازدید شده: 1130 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.19 بیشتر بخوانید

اخلاق معاشرت/مهماني و ضيافت

از برجسته ترين خصلتهاي نيكمردان و آزادگان، كرم و سخاوت است. و همين آزادگي از تعلّقات و خوي بذل و بخشش است كه ديگران را اسير محبّت و احسان مي كند.

«ضيافت» و داشتن دستي باز و سفره اي گشوده و عطايي پيوسته و مهمان داري و مهمان نوازي، از نشانه ها و جلوه هاي اين روحيّه فتوّت و جوانمردي است.

معاشرتها، ديد و بازديدها و رفت و آمدها، گاهي به صورت «مهماني» است. از اين رو آشنايي با آداب ضيافت و رسوم ديني مهماني، در محدوده «اخلاق» معاشرت مي گنجد. اين موضوع، دو جنبه و دو طرف دارد: يكي كسي كه مهمان مي كند، ديگري آن كه مهمان مي شود. و هر كدام را آداب و روش و حدّ و حدودي است، قابل بحث.

مهمان، بركتِ خانه

بعضي، از مهمان گريزانند. برخي هم مهمان دوستند. هر كدام هم نشان دهنده خصلتِ دروني افراد است. حضرت علي(ع) را اندوهگين ديدند. پرسيدند: يا علي! سبب اندوه شما چيست؟ فرمود: «يك هفته است كه مهماني برايم نيامده است!...»(1)

اين كجا؟ و آن كه آمدن مهمان را نزول بلا مي شمارد و كوه غم بر دلش مي افتد و عزا مي گيرد، كجا؟ بركتِ خانه، در آمد و شد مهمان است. مهمان رحمت الهي است و پذيرايي از مهمان، توفيقي ارجمند است كه نصيب هر كس نمي شود. مهمان حبيب خداست. در ضرب المثلهاي ايراني است كه: «مهمان، روزيِ خود را مي آورد.»(2) البته اين ضرب المثل، از احاديث اسلامي گرفته شده و ريشه اي ديني دارد. از حضرت رسول(ص) روايت است كه: «الضّيفُ يَنْزِلُ بِرِزْقِهِ ...»(3) مهمان، روزي خود را نازل مي كند. البته اضافه بر اين، گناهان صاحبخانه و ميزبان را هم مي زدايد و اين بركتي شگفت است. باز هم در اين زمينه حديثي از امام صادق(ع) بشنويم كه به يكي از يارانش به نام «حسين بن نعيم» فرمود:

ـ آيا برادران ديني ات را دوست داري؟

ـ آري.

ـ آيا به تهيدستانِ آنان سود مي رساني؟

ـ آري.

ـ سزاوار است كه دوستداران خدا را دوست بداري. به خدا سوگند، نفع تو به هيچ يك از آنان نمي رسد، مگر آنكه دوستشان بداري. راستي، آيا آنان را به خانه خودت دعوت مي كني؟

ـ آري. هرگز غذا نمي خورم مگر آنكه پيش من دو سه نفر يا كمتر و بيشتر از برادران هستند.

حضرت فرمود:

ـ آگاه باش كه فضيلت آنان بر تو، بيش از برتري تو بر آنان است!

(راوي كه با شنيدن اين سخن به تعجب آمده بود، پرسيد:)

ـ فدايت شوم! من به آنان طعام مي دهم، مركب خويش را در اختيارشان مي گذارم، با اين حال آنان برتر از منند؟

ـ آري! چون وقتي آنان به خانه تو وارد مي شوند، همراه خود، آمرزش تو و خانواده ات را همراه مي آورند و چون مي روند، گناهان تو و خانواده ات را با خويش مي برند.(4)

كسي كه خانه اي وسيع، امكاناتي فراوان و دستي سخاوتمند دارد، شكرانه نعمتهاي الهي را گاهي بايد با انفاق و صدقه، گاهي با اطعام و مهماني، هديه، دستگيري از بينوايان، كمك به محرومان و ... ادا كند، و گرنه شهرت و ثروت و مال، وبال او خواهد شد.

«وليمه»، يك سنّت ديني

در باره اينكه كيْ بايد سور و اطعام داد، و به چه كساني و چگونه، در دستورهاي ديني، آداب و نكات فراواني آمده است كه به بعضي اشاره مي شود.

* لذّت بعضي طعام خوردن است، لذّت برخي ديگر طعام دادن.

* اطعام، بايد با نيّت خدايي و به قصد تحكيم دوستيها و خويشاونديها باشد، نه ريايي و متظاهرانه. گاهي اصل مهمان رياي است، گاهي نحوه غذا يا محلّ و كيفيّت پذيرايي!

نظرات: 0 بازدید شده: 1109 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.19 بیشتر بخوانید

استغفار

استغفار


لمثل هذا فليعمل العاملون

بايد اينگونه عمل كنند! (قرآن كريم)

استغفار از گناه و طلب آمرزش از پيشگاه خداي كريم، از زمره توصيه‌هايي است كه خداوند متعال و همچنين پيشوايان دين به آن تأكيد ورزيده اند. استغفار از نمودهاي توبه است و هنگامي كه مؤمن كلمه استغفار را به زبان مي‌راند و از كردار گناه‌‌ آلود خود ابراز پشيماني مي‌كند، خداوند او را مي‌آمرزد و خيرات و بركات خويش را بر «مستغفر» نازل مي‌فرمايد.

خداوند كريم و مهربان، استغفار را يكي از ابزارهايي قرار داده است كه به توسط آن به بندگان اميد دهد و آنان را در درگاه خود بپذيرد. كتاب كريم خداوند در اين زمينه مي‌فرمايد:

«و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤك فاستغفروا الله او استغفر لهم الرسول لوجدوا الله اتوابا رحيما»[1]

«و اگر آنان هنگامي كه به خويشتن ستم مي‌نمودند، سوي تو (اي پيامبر) مي‌آمدند، و از خداوند آمرزش مي‌خواستند و پيامبر نيز برايشان آمرزش مي‌خواست، البتّه خداوند را توبه پذير مهربان يافتند.»

و در جاي ديگر فرمايد:

«و من يعمل سوءا او يظلم نفسه ثم يستغفر الله يجد الله غفورا رحيما»[2]

«و هر كس كرداري زشت كند يا به نفس خويش ستم نمايد، سپس از خداوند آمرزش طلبد، خداوند را بسي آمرزنده مهربان خواهد يافت.»

خداوند تبارك و تعالي از جهت لطف و مهرباني كه نسبت به بندگان خويش دارد، همواره راه‌هاي بازگشت به خويش را به روي آنان باز گذاشته است، و با آن كه كوچكترين معصيت و نافرماني در برابر ساحت قدس ربوبي اقتضا مي‌كند كه مرتكب آن، دوري دائمي و ابدي از رحمت او داشته باشد، اما او بزرگوارانه و كريمانه از كنار معاصي بزرگ و كوچك مي‌گذرد و همواره به بندگان خود وعده آمرزش و نويد رحمت خويش را مي‌دهد، و در اين رهگذر استغفار را اماني از عذاب الهي براي مردم قرار داده است. بنگريد كه در كتاب كريم در اين خصوص مي‌فرمايد.

«و ما كان الله ليعذبهم و انت فيهم و ما كان الله معذبهم و هم يستغفرون»[3]

«و تا آن گاه كه تو (اي پيامبر) در ميان آنان باش، هر آينه (خداوند) آنان را كيفر نكند و در حالي كه آنان از خداوند درخواست آمرزش نمايند، نيز خداي كيفر دهنده آنان نخواهد بود.»

امام محمد بن علي الباقر(ع) ذيل اين آيه شريفه به نقل از جد بزرگوار خويش حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) مي‌فرمايد:

«در زمين دو «امان» از عذاب و كيفر خداي سبحان بود؛ همانا يك امان از دو امان، ديگر موجود نيست، پس بر شما باد تمسك به آن ديگري؛ امّا امان مفقود همانا پيامبر گرامي(ص) است كه رحلت فرمود؛ و امان بر جاي مانده «استغفار» و طلب آمرزش است[4].»

نظرات: 0 بازدید شده: 1027 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.19 بیشتر بخوانید
مجموع 175 پست فعال - 18 صفحه و 10 پست در هر صفحه
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.