سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

وساطت در امر ازدواج

بسم الله الرحمن الرحیم
خطبه نماز جمعه 30/7/89
به امامت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا ابراهیمی
http://yascms.ir/emam/ebrahimi1.png

خطبه اول

وساطت در امر ازدواج

در خطبه گذشته در باب اهمیت ازدواج و مسائل خانوادگی یک بحثی را باز کردیم در این خطبه هم این مبحث را در باب اهمیت وساطت در امر ازدواج ادامه می دهیم گفتیم که خداوند تبارک و تعالی مومنین را به «انکحوا ایاما» خطاب کرده است. مجردان را به نکاح هم در آورید «ایامی» جمع ایّم یعنی مجرد، مرد مجرد،مرد مجردی که اصلا ازدواج نکرده است یا اینکه نه همسرش را طلاق داده است یا همسرش از دنیا رفته است بالاخره الان مجرد است زن مجرد هم ازدواج نکرده است یا شوهرش از دنیا رفته است این کلمه ایّم هم به اینها اطلاق می شود و «انکحوا» را هم گفتیم جمع و فعل امر است هم شامل پدر و مادر می شود که اولین وظیفه شان این است که برای فرزندان مجردشان زمینه ازدواجشان را فراهم کنند. هم جامعه و نظام اسلامی مورد خطاب است مسلمانان مومنین و متدینین، همسایه ها، فامیلها، و از این آیه وساطت را هم ما استباط می کنیم. واسطه گری در امر ازدواج ، تشویقاتی که در این باب شده است. پیغمبرخدا(ص) می فرماید«حبب الی من دنیاکم ثلاث» از دنیای شما من سه چیز را دوست می دارم. «الطیب و النساء» یکی استعمال عطر و زن «و جعلت قرة عینی فی الصلاة» سوم نورچشم من هم نماز است.

وساطت پیامبر (ص) در امر ازدواج جوبیر

امیرالمومنین(ع) می فرمایند: ازدواج کنید که ازدواج سنت رسول خدا حضرت محمد(ص) می باشد بعد نقل می کنند که پیغمبرخدا(ص) فرمود هر کس دوست دارد از سنت من پیروی کند سنت من ازدواج است. بنابراین ازدواج سنت پیغمبر(ص) است و خود حضرت هم تشویق می کردند. امروز می خواهم یکی از توصیه ها و و وساطتی که پیغمبرخدا(ص) داشتند حالا اگر فرصت بکنیم وساطت امیرالمومنین(ع) و ائمه را در خطبه های دیگر ذکر می کنم. امروز فقط وساطت پیغمبرخدا(ص) را می خواهم ذکر بکنم یعنی برای چه می خواهیم این مطلب را ذکر بکنیم غرض این است که در جامعه یک احساسی پیدا شود که مردم آن جامعه کمک کنند تا مجردین بتوانند ازدواج کنند بی تفاوت نباشند. حالا کمک فکری، مادی می توانند بکنند. آن بی اعتنایی ، دل مردگی، بی توجهی آن را می خواهیم از جامعه برداریم. یک نظارت و توجه و دلسوزی همگانی در جامعه به وجود بیاید که کمک در امر ازدواج بکنند. هدف از نقل این امر وساطت این نکته است که جامعه تشویق به امر واسطه در امر خیر بشود. این داستان که می خواهم خدمت شما عرض کنم از کتاب خزینة الجواهر مرحوم آیت الله نهاوندی است. دوجلد است این کتاب خیلی ارزشمند است و بزرگان سخنرانی هایشان را از این کتاب انتخاب می کردند. خیلی قیمتی است حالا این را خدمت شما عرض می کردم از امام باقر(ع) این داستان نقل شده است. یک جوان یمنی به نام جوبیر این جوان خدمت رسول خدا(ص) آمد و مسلمان شد جوانی کوتاه قد، سیاه پوست، بدقیافه، محتاج و عریان بود فقط همین که لباس کوتاهی که عورتین را بتوانند بپوشاند آدم بسیار فقیری بود. پیغمبرخدا(ص) متکفل امور او شد هر روز یک مقداری خرما برایش می فرستاد دو تا جامه و لباس هم به او داد تا او را بتواند خود را بپوشاند و ایشان را در مسجد النبی() اقامت کرد هر کس هم که از فقرا و از جاهای دیگر می آمدند و مسلمان می شدند جایشان در مسجد بود دیگر کم کم فقرا زیاد شدند نفس گیر شده بود جا هم کم بود. مسجد اولیه یک هزار و بیست و نیم متر بوده است بعد توسعه دوم 2000 متر بود. دو سه بار هم حضرت مسجد را توسعه دادند خوب جا در مسجد کم بود آیه نازل شد که ای پیغمبر ما دستور بده دیگر کسی حق ندارد در مسجد بخوابد، جنب حق ندارد از مسجد عبور کند تمام دربها را ببنند کسی حق ندارد درب خانه اش در مسجد باشد و در مسجد رفت و آمد کند. خوب دور تا دور مسجد خانه ساخته بودند و هر کسی هم یک دربی به مسجد باز گذاشته بود.همه دربها را بستند منتهی فقط درب خانه امیرالمومنین(ع) و حضرت زهرا(س) باید رو به این مسجد باز باشد. همه دربها را بستند. حضرت دستور دادند تمام دربها «سدالابواب الی الابابه» دعای ندبه هم می خوانیم همه دربها را بستند مگر درب خانه امیرالمومنین(ع) و دستور دادند در گوشه مسجد یک فضایی را ساختند مسقفی درست کردند به نام صفه و اصحابی که فقیر و بینوا ومهاجر بودند و جایی را در مدینه نداشتند در همین زیر مسقف و اصحاب صفه مشهور شدند . روزی پیغمبرخدا(ص) یک نظری به جوبیر انداخت از روی مهربانی یعنی یک مدیر باید نظارت همگانی داشته باشد همه جا را ببیند از روی مهربانی فرمود: ای جوبیر کاش ازدواج می کردی، همسری انتخاب می کردی که هم تو از گناه حفظ کند و هم یاور تو برای امر دین ، دنیا و آخرت باشد. مونس تنهایی و همکار تو در امر دنیا و آخرت باشد جوبیر گفت یا رسول الله(ص) پدر و مادرم به فدایتان باد چه کسی مایل است با من ازدواج کند ؟ چه کسی حاضر است به من زن بدهد؟ نه حسبی دارم و نه نسبی؟ نه مالی و نه خوشکلی و جمالی ما که هیچکدام از اینها را نداریم. چه کسی حاضر است با یک جوان فقیر، زشت ، قدکوتاه و بدقیافه ازدواج کند. فرمایش پیغمبر(ص) خیلی عالی هست. آخر جوبیر اسلام اینها را برداشته است شرافتهای جاهلی را که برحسب و نسب می نازیدند اسلام آنها را پست شمرده است و آنها را ذلیل بودند به برکت اسلام شرف بخشیده است. اسلام شرافت بخشیده است هر کسی که اهل «لا اله الا الله» شده است خدا به او شرافت داده است. آنهایی که فخر می فروختند خدا فخرش را جلویش گرفته است. آنهایی که در جاهلیت ذلیل بودند به برکت اسلام امروز عزت پیدا کردند. مثل انقلاب اسلامی که انقلاب چکار کرده است؟ مدیرها چه کسانی بودند؟ بزرگان جامعه چه کسانی بودند؟ اربابان چه نقشی داشتند؟ امروز چه اتفاقی افتاده است؟ آدم یک نگاه به گذشته خودش هم بی اندازند اگر امام و شهدا نبود، اگر قیام ملت ایران نبود، تو را پست می دادند؟ هیچ چیز حسابت نمی کردند بنده خدا، تو را هیچی حساب نمی کردند امروز به برکت اسلام مسئولیت پیدا کردی، عزت و شرف پیدا کردی اینها از اسلام و شهدا به تو و من دادند شکرش این است که ما خدمتگزار باشیم . شکرش این است که قدر بدانیم کاری نکنیم مردم از نظام ناراضی بشوند وظیفه مان را درست انجام دهیم جوبیر ذلتها را اسلام برداشت شرف و عزت آورده است. ای جوبیر سیاه و سفید و همینطور عرب و عجم و قریش اینها همه با هم مساوی هستند فکر نکنی عزت مال قریش است همه فرزند آدم هستند . آدم را خدا از خاک آفریده است تا فرزندان آدم خاکسار باشند تا فرزند آدم توجه کند از چه جنسی آفریده شده است. تواضع داشته باشد تکبر نداشته باشد خدا آدم را اینگونه آفرید بعد فرمودند که امروز محبوب آن کسی است که تقوا داشته باشد آن کسی که اطاعت خدا بکند پرهیزگار باشد و من هم در مسلمانان کسی را بالاتر از تو نمی دانم جوبیر مگر آن کسی که خدا را بیشتر اطاعت کند مگر آن کسی که تقوایش بیشتر حضرت فرمودند جوبیر به نزد زیاد بن لبید برو که شریفترین مرد قبیله بنی بیاضه است از جهت حسب و پیام من پیغمبرخدا(ص) را به زیاد برسان بگو که حضرت امر کرده است که دختر خود را به نام ذلفا به ازدواج من دربیاوری حالا شما ببینید در جامعه امروز پسری برای خواستگاری می رود می گویند که هم شان و کفو ما نیست طایفه اش به ما نمی خورد. یک جوانی را من می شناختم سال آخر مهندسیش بود منتهی در گذشته اینها ارباب و ارباب منش بودند یک پرستاری را دیده بود خواستگاری کرده بود مشخص شده بود این یک زمانی باباش یا فامیلهایش کارکنان اینها بودند پدر و مادر گفتند که نمی شود این به ما برمی خورد طایفه ما کجا؟ وضع اجتماعی ما کجا ؟ اینها را خدا همه را برداشته است اینها را انقلاب برداشته اشت پسر هر چه گفت این دختر خوب است مومن و متدین است و به درد زندگی من می خورد آنها زیر بار نرفتند. آن جوان هم نادانی کرد و دیگر خودش را جهنمی کرد. یک روز صبح از خواب بلند شدند مواجه با جنازه اش شدند بعدش هم آن دختر ازدواج کرد و رفت. می بینید که این فخر فروشی ها را اسلام برداشته است. بعضی ها دارند آنرا در جامعه زنده اش می کنند حالا پیغمبرخدا(ص) در این جریان چه فرمودند: اینهایی که می گویم درس زندگی است هدف قصه ای نیست که در نمازجمعه وقت شما را من بگیرم قصه برای شما من نقل می کنم داستان را وقتی قرآن نقل می کند اهداف دارد با این قصه جامعه را تربیت می کند جامعه را رشد می دهد جوبیر پیش زیاد بن لبید آمد زیاد با گروهی از اقوامش نشسته بودند آمد و احوالپرسی و سلام کرد امرتان چیست؟ گفت من حامل یک رسالت و پیامی از رسول خدا(ص) به شما هستم آیا این پیام را علنی اعلام کنم یا مخفیانه به خودتان اعلام کنم؟ زیاد گفت این برای ما شرافت و افتخار است پیام رسول خدا(ص)، را برای ما بلند اعلام کن همه بشنوند جوبیر گفت جناب زیاد پیغمبرخدا(ص) فرمودند دختر خودت زلفا را به عقد من در بیاور. این جمله را گفت یک مقداری رنگ زیاد به قول معروف سرخ شد و گفت واقعا پیغمبرخدا(ص) چنین حرفی زدند شما چنین پیامی دارید؟ گفت بله من هرگز بر رسول خدا(ص) دروغ نمی بندم حضرت خودشان چنین حرفی زدند گفت جوبیر ما دختران خودمان را به هر کسی تزویج نمی کنیم ما دختر به کفو خودمان می دهیم کفو ما امروز انصار است ما به غیر از انصار دختر به کسی نمی دهیم برو این را به پیغمبر(ص) بگو و من هم خودم می آیم جوبیر وقتی این حرف را شنید داشت همینجور به خودش می گفت به خدا سوگند قرآن اینجور نازل نشده است به خدا سوگند پیغمبرخدا(ص) این حرفها را نمی زند این حرفها حرفهایی است که بوی جاهلیت در آن است دختر عاقل بود از پشت پرده وقتی که صحبتهای پدر و جوبیر را شنید گفت پدر به داخل اتاق بیا پدر آمد گفت بابا جوبیر هیچ وقت دروغ نمی گوید در شهری که الان پیغمبرخدا(ص) حضور دارند چگونه می شود به پیغمبرخدا(ص) دروغ ببندد آدم زود رسوا می شود کار خوبی نکردی جواب ناصواب و ناملایمی دادی دستور بده او را برگرداند. فوری یک نفر را فرستاد جوبیر را برگرداندند پیش دختر آمد گفت حالا خودت می خواهی سراغ پیغمبرخدا(ص) بروی بگو حالا در خانه بماند خیلی خوش آمدید یک آب خنکی برایش بیاورند استراحتی بکند خودت برو در محضر آقا آمد و سلام و احوالپرسی ، زیاد گفت یا رسول الله(ص) جوبیر از طرف شما پیغام آورده است و من هم جواب خوبی و نرم و ملایمی به او ندادم و ما دختران را آقا به هر کسی نمی دهیم مگر به کفو خودمان می دهیم هم کفو باشد ببینید حضرت چه فرمودند: کفو در مال است در چیست؟ حضرت فرمودند ای زیاد جوبیر مومن است و مرد مومن کفو زن مومن و با ایمان است، شاگرد و دست پرورده پیغمبر(ص) است در تمام جنگها مجاهد است در رکاب پیغمبر(ص) حضور دارد حضرت فقط فرمودند مومن است و من این توضیحات را خودم دادم و مرد مسلمان کفو زن مسلمان است. دختر خودت را به عقد جوبیر در بیاور و از دامادی جوبیر هم کراهت نداشته باشد وقتی که این مطلب را زیاد شنید به منزلش آمد و به دختر خانمش پیغام پیغمبرخدا(ص) را رسانید دختر گفت بابا اگر مخالفت با دستور پیغمبرخدا(ص) کنی کافر می شوی با دستور پیغمبرخدا(ص) که نمی شود مخالفت کرد و مرا تزویج به جوبیر کن دختر عاقله و بالغه و رشیده طبق سنت پیغمبر(ص)مراسم عقد برگزار شد مهریه هم که پولی ندارد جوبیر بدهد مهریه را هم از مال خودش پدر زن ضمانت کرد مراسم عروسی و بعد گفت خانه داری می خواهی دختر را به خانه ببری گفت خانه هم ندارم هم ازدواج آسان ، هم کفوی در اینها بیان شده است یک خانه ای برایش تهیه کردند. جوبیر هم لباس شیک ، عمامه هم برسرش گذاشتند و در خانه آوردند دختری مثل حورالعین دید، خوشبو ، اتاق زیبا و قشنگ یک نگاه کرد و اعتنایی نکرد آمد گوشه اتاق سجاده پهن کرد و شروع به نماز خواندن کرد نماز تمام می شد قرآن می خواند، قرآن تمام می شد دعا می خواند تا اذان صبح فوری خودش را به نماز رسول خدا (ص)رسانید و روز را روزه گرفت شب دوم هم همینطور نگاهی به عروس نکرد و شروع کرد خدا را مناجات کردند و عبادت کردن و دعا خواندن و روز را هم روزه گرفت شب سوم آمدند به دختر خانم گفتند که این دامادی که پیغمبر(ص) برایت فرستاده است نگاهی به تو کرده است گفت نه این یکسره دارد نماز می خواند عبادت می کند اصلا انگار کاری دست ما هم ندارد تا حالا این خبر را از زیاد پنهان می کردند به بابا هیچ چیزی نمی گفتند که چنین دامادی است این دفعه که به بابا گفتند آتشی شد خدمت آقا آمد گفت یا رسول الله(ص) فرمودید جوبیر هم کفو است مومن است گفتیم چشم گفتید دختر به او بده گفتیم چشم اما این دختر ما را که نگاه نمی کند که الان سه روز و دو شب است و روز سوم است اصلا آقا این زن نمی خواهد وکاری دست زن ندارد پیامبر(ص)دنبال جوبیر فرستادند آمد سلام و احوالپرسی کردند و گفت جوبیر مثل اینکه زن نمی خواهی گفت اتفاقا آقا مرد هستم و چرا به سراغ خانمت دو سه روز نرفتی سه شب است امروز هم روز سوم است گفت یا رسول الله(ص) من نگاه به پشت سرم کردم آنچه که من دیدم عروسی زیبا و خانه ای خوب و در این شهر هیچکس مرا حساب نمی کرد با فقرا و مساکین و جز اصحاب صفه بودم و آنجا زندگی می کردم حسب و نسبی اصلا نداشتم مال و منالی نداشتم کسی به من توجه نمی کرد به برکت شما یا رسول الله(ص) این همه نعمت خدا به من عنایت کرده است همسری زیبا ، زندگی خوب ، پدر زن خوب من به شکرانه این نعمت بزرگ سه روز را روزه گرفتم تازه این شکر در مقابل این نعمت بزرگ خدا هیچ است سه شب را به عبادت خدا گذاراندم که این نعمت بزرگ را خدا به من عنایت کرده است و از امشب چشم پیش همسرم می روم و جوبیر پیش همسرش رفت. آقا خبر دادند زیاد خیلی خوشحال شد چنین دامادی مومن و پرهیزگاری نصیبش کرده است بعد از مدتی هم جنگی پیش آمدو غزو ای جوبیر لباس رزم پوشید و در آن نبرد به شهادت رسید.
حالا ببینید این چه درسی به من و شما می دهد ؟ چه درسی به جامعه می دهد؟ گفتم که کفو یعنی ایمان ، اخلاق این حسب و نسب و بالا و پایین ده اینها را اسلام برداشته است.

درسهای داستان ازدواج جوبیر

اگر اخلاق خوب داشته باشد اگر مومن و متدین باشد دختر به او بدهید نگو فلان ماشین را نداری فلان پست را نداری اینها فساد در جامعه درست می کند برای چه سن ازدواج اینقدر بالا رفته است برای این سختگیری های بی مورد یکی پس از دیگری و چشم و هم چشمی حالا من آن بحث چشم و هم چشمی در باب عقد و ازدواج را ذکر می کنم. نکته ای که از این داستان برادران و خواهران می خواهم استفاده کنم شکر گذاری در برابر نعمت خدا است. در جامعه خودمان نگاه می کنید شب اول ازدواج که خدا زن خوبی مومن و متدینی نصیب این مرد کرده است جوان مومن نصیب این دختر کرده است بجای اینکه شکرگزار خدا باشند مشروب می خورند گناه می کنند همسایه آزاری راه می اندازند. آغاز زندگي با معصيت است همه اينجور نيست يك وقتي هزاران ازدواج پاكيزه ما در همين شهر داريم صدها و دهها ولي يك موردش هم اگر باشد زياد است يك مورد هم گناه باشد آدم نمي تواند تحمل كند مي بيني كه با گناه زندگي را شروع مي كنند بعدش هم دادگستري و بعد از مدتي دادخواست طلاق و نمي دانم اين حرفها وقت قاضي و پدر و مادر گرفته مي شود دختر شكست مي خورد پسر شكست مي خورد چرا اين اتفاقات ناگوار در زندگي آدمها پيدا مي شود؟ چرا بعد از سه چهار سال هنوز در عقد است نمي تواند زنش را جمع كند بايد برود دادگاه و زندان و گرفتاري؟ براي اينكه ازدواجهايمان ريشه اي درست نشده است. تفاخر ، گناه ، معصيت، مردم آزاري ، رنج و غصه ، مهريه هاي سنگين جهاز كمرشكن چشم هم چشمي هاي فراوان و صدها گناه زندگي ها شروع مي شود. چه توقعي از اين زندگي كه دوام داشته باشد؟ زندگي كه با شكر خدا شروع شود با توجه به خداي متعال شروع شود زندگي كه مثل جبير سه شب نماز مي خواند عبادت مي كند قرآن مي خواند اين زندگي ديگر بد اخلاقي در آن است! اين زندگي ديگر ناسازگاري در آن است! اين زندگي فحاشي و فحش و ناسزا و اينها در آن است! بخاطر يك ميوه مي بيني زندگيشان از هم پاشيده شده است بخاطر يك بي توجهي مي بيني زندگي را از هم مي پاشانند گذشت و صبر و تحمل در زندگی نيست اهداف ازدواج واقعي از جامعه دارد رخت بر مي بندد سن ازدواج بالا رفته است فشار سنگيني امروز و محروميت شديدي جوانان ما بايد در زندگيشان تحمل كنند. اينها منشاء اش دنيا طلبي تفوق طلبي تكبر غرور خود خواهي است. پيغمبر (ص) فرمود جبير يك زني انتخاب كن بيا و برو فلاني تا تو را از گناه نجات دهد و مونس زندگيت باشد ياور زندگيت باشد هم در دنيا و هم در آخرت اينها اهداف ازدواج است ولي مي بيني كه زندگي را با چه شروع كرده است؟ در شب اول زندگی يك چند تا جوان لات و لوت دعوت مي كنند كه مشروب بخورند و بزنند و بكوبند و مجلس را به قول خودش گرم نگه دارند اين چه گرمي زندگي است؟ اين فساد زندگي است اين زندگي را از هم مي پاشاند مخصوصا مشروب اگر بابش در جامعه باز شد فساد همه گير مي شو.د دادستان محترم فرمودند پدري را باز خواست كردند چرا در ازدواج جوانت مشروب توزيع شد؟

شاگرد فضیل بن عیاض

گفته بود مگر مي شود در ازدواج مشروب نباشد پسرم مي خواهد ازدواج كند با گناه با مشروبي كه خدا حرام كرده است عقل را از بين مي برد فضير بن اياض يك شاگردي داشت خواهران و برادران خيلي دوستش مي داشت خيلي عالم ترين شاگردانش بود اين افتاد و هنگام احتضار آمد بالاي سرش گفت بگو «لا اله الاالله» گفت نمي گويم گفت بگو «لا اله الا الله» گفت نمي گويم اين بهترين شاگردش بود اين فضير عارف بود و شاگردان را عارف تربيت كرده بود شروع كرد سوره ياسين را بالاي سرش خواند پرخاش كرد چرا اينها را براي من مي خواني من يك سر سوزن را قبول ندارم نمي خواهم براي من بخواني و به حالت كفر از دنيا رفت فضير با توسلات بعد از مدتي او را به خواب ديد كه ملائكه او را به سوي جهنم مي كشانند گفتند چي شد تو به اين بدعاقبتي گرفتار شدي كافر از دنيا رفتي بدون «لا اله الا الله»، گفت من يك مرضي داشتم پيش دكتر رفتم دكتر گفت اگر مي خواهي خوب شوي بايد مشروب بخوري بايد سالي يك قدح شراب بخوري براي اينكه من اين مريضي ام خوب شود هر سال يك قدح شراب خوردم اين نتيجه اش است.خداوند در حرام شفا قرار نداده است هميشه يك مشابهي وجود دارد، گوشت جوجه تيغي بخور براي فلان مرض خوب است گوشت خرگوش بخور براي فلان مرض خوب است اينها حرام است خداي تبارك و تعالي در حرام شفا قرار نداده است.
خطبه دوم
«اوصيكم عبادالله و نفسي بتقوالله»

برگزاری همایش شصت ساله شدن شهرداری و بعضی حواشی آن

چون خطبه اولم يك مقداري طولاني شد خطبه دوم را خيلي كوتاه مطالب را عرض مي كنيم اولين نكته در خطبه دوم ديروز جلسه بسيار مهمي داشتيم يكي برگزاري همايش به مناسبت شصت ساله شدن شهرداري بود جلسه بسيار خوبي، زحمات بسيار زيادي كشيده شده بود هم از شهردار و عوامل شهرداري و هم شوراي شهر و هم برگزار كنندگان كه در مكان آموزش و پرورش بود يكي از مدارس كه سالن بسيار خوبي دارد اداره ساخته بود جاي تشكر و قدرداني دارد حواشي هم داشت. حالا يكي از حاشيه هايش را من عرض مي كنم. كه به نظر من يك مقداري افراط و تفريط شد نماينده محترم صحبت كردند جوري وانمود شد بالاخره زحمات و كارها و مجلس و خودشان آقايان دولتي ها فرماندار محترم معاونت استاندار هم صحبت كردند جوري صحبت شد كه كارها را دولت دارد انجام مي دهد من به نظرم مي آيد نه اين است و نه آن يعني هم مجلس دارد خدمت مي كند و اين مطلب را من به آقاي مهندس بختياري هم خدمت ايشان گفتم دعوت كردم كه بيايد صحبتي دارم گفتم كه اگر مجلس تصويب كند همه چيز را به كاغذ در آورد اگر دولت اجرا نكند كاري مي شود؟ گفت نه چنين چيزي نمي شود گفتم اگر دولت بخواهد كاري كند اما مجلسي نباشد كار پيش ميرود گفت نه ما هم قوه قضائيه ، مجلس و هم مجريه در کشور نياز داريم. حرمت هر دستگاهي سر جاي خودش است اين فكر من است مجلس زحماتش قابل تقدير ،دولت هم قابل تقدير است دليل نمي شود كه هر دستگاهي آن قوه ديگر را مخالف خودش ببيند حالا ولو سلايق مختلف هم باشد مانعي ندارد بنابراين اين حاشيه را داشت كه ما هم درخواست مي كنيم با توجه به اينكه فضاي شهر فضاي بسيار خوبي است و مردم اميد پيدا كردند ما هم از همه دستگاهها تشكر مي كنيم همه بيشتر كمك كنند كه شهر آبادشود مجلس دولت همه دست به دست هم بدهند ما از زحمات همه شان تشكر مي كنيم اين كار صحيحي نيست مثلا آدم خدمات را نديد بگيرد به نظر من اين كار درستي نيست شهرداري و شورا دارد زحمت مي كشد بايد تشكر كرد دادگستري دارد وظيفه اش را انجام مي داد بايد از او تشكر كنيم دليل ندارد حالا كه من زحمات خودم را ببينم و زحمات شما را نبينم به نظر من يك طرفه قضاوت كردن است و اين حاشيه اش خوب نبود و حواشی دیگری هم داشت که وقت دیگر عرض می شود . راهكارهاي خيلي خوبي داده شد نواقصي هم است من ديشب اين را به آقاي بختياري گفتم در مواجه با مردم بايد از نظام حمايت كرد از دولت بايد حمايت كرد از مجلس هم بايد حمايت كرد ولي وقتي جلسه خصوصي مديران با هم است اشكال ندارد شما اعتراض به همديگر بكنيد بنشينيد صحبت كنيد ، بحث كنيد بحث طلبگي جنجال هم باشد من ناراحت نمي شوم بالاخره مي نشينيم بحث براي پيشرفت شهرستان فکری مي كنيم ولي در مواجه مردم هيچ قوه اي نبايد تضعيف شود هيچ دستگاهي نبايد تضعيف شود حرمت هر دستگاهي بايد سر جاي خودش به نظر من باشد اينكه حالا من عرض مي كنم فرمايشات مقام معظم رهبري(دام ظله العالی) است حالا اگر برسيم آن را من خدمت شما عرض مي كنم همه اينها مباني دارد مباني رهبري دارد و گوش ما هم انشاءالله دم دهان رهبري است. رهبر عزيز و بزرگوار و نظرات آقا را ما مي خواهيم در شهرستان اعمال كنيم نه نظر شخصي گروهي ، حزبي خودم را ما نظر ولايت را می خواهيم در شهرستان اعمال كنيم . نه نظر اين آقا و آن آقا خوش بيايد آن آقا یا بدش بيايد ما وظيفه مان اين است كه از مقام معظم رهبري(دام ظله العالی) تبعيت كنيم و نظرات مقام معظم رهبري(دام ظله العالی) را در شهرستان اعمال كنيم.

مراسم اولين سالگرد شهداي وحدت شهيد عزيز و بزرگوار شهيد كريمي

مراسم اولين سالگرد شهداي وحدت شهيد عزيز و بزرگوار شهيد كريمي برگزار شد. جلسه بسيار خوبي بود برادران سپاه زحمت كشيده بودند دو تا از سرداران را دعوت كرده بود جاي تشكر و قدرداني دارد مردم هم حضور بسيار خوبي واقعا مردم شهرستان ولايتمدار دارند قدردان هستند .

نكته سوم شهادت آيت الله حاج آقا مصطفي را داريم و در شنبه و سرآغاز انقلاب اسلامي از بركت اين بزرگ مرد است ايشان انقلاب اسلامي از بركت شهادت اين بزرگ مرد شروع شد خدا رحمت كند همه شهدا را و بايد قدردان شهدا باشيم افشاگري حضرت امام (ره) را داريم بر عليه لايحه ننگين كاپيتولاسيون يا حق كنسولي كه امام مي فرمايد كشورهاي دنيا را گفتند كه شما اين مصونيت را بيايد بدهيد هيچكس زير بار نرفت ولي دولت خائن كشور را فروخت گفت آمريكاييها در كشر هر جنايتي خواستند بكنند هيچكس حق توبه آنها را ندارد و خودش قصه اش مفصل است كه الان من فرصتي ندارم.نكته بعدي سفر پر خير و بركت مقام معظم رهبري(دام ظله العالی) را در قم و استقبال بی نظیر مردم قم را شاهد بودیم فقط به دو كلام از فرمايشات آقا اشاره كنم يكي دشمن كارش اين است كه اسلام و دين را از جامعه بردارد تشكيک ايجاد كند پايه هاي دين را سست كند انجام عبادتهاي را در جامعه عبادي گري ساقط كند و همينطور مردم را از نظام جدا كند و شك و ترديد درست بكند و در توصيه شان مي فرمايند: كه حالا من مفصل يادداشت كردم و عرض كردم كه خطبه را بايد كوتاه كنم اينكه سه قوه بايد همديگر را تضعيف نكنند اين صحبتهاي آقا است همين مقدار بس است. امروز ايران محور منطقه شده است رئيس جمهور ايران در لبنان مي درخشد مالكي در تهران مي آيد مذاكره مي كند رئيس جمهور ونزوئلا مي آيد ايران واقعا مركز تحولات منطقه اي شده است از طرفي هم نظام سرمايه داري به لطف خدا رو به سراشيبي است. سه ميليون نفر شما ببينيد در فرانسه اعتراض و اعتصاب كه نظام سرمايه داري ديگر جوابگو نيست انشاءالله كه اين نظام سرمايه داري سرنگون خواهد شد.
والسلام عليكم و رحمة الله



 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.