سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

اهمیت برپاتی مجالسن سید الشهداء(علیه السلام)

بسم الله الرحمن الرحیم
خطبه های نماز جمعه 4/10/88 به امامت حاج آقا ابراهیمی

http://yascms.ir/emam/Untitled%20-%2020.bmp


خطبه اول :

اهمیت حضور موکب های حسینی در شهر ها و روستاهها
اولا عرض تسلیت دارم به مناسبت ایام عاشورا و ایام تاسوعا، ایام عزاداری بر سرور و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین(ع)، تشکر و قدردانی کنیم از حضور بسیار خوب شما مومنین در مجالس عزاداری و در هیئتها، از جوانانی که سینه می زنند، زنجیر می زنند با نظم خوب شبها و روزها عزاداری می کنند از همه مداحان اهل بیت(ع) که نوحه سرایی می کنند ما که واقعا فیض می بریم از همه عزیزان، مسئولین هیئت ها ، مسئولین هیئت امناء و مداحان، همه سینه زنان ، زنجیر زنان تشکر و قدردانی می کنم . ان شاء الله که در روز تاسوعا، و روز عاشورا هم هر چه با شکوه تر، نوکر های امام حسین(ع) دسته جات سینه زن و عزادار ان شاء الله در سطح شهر به حرکت در بیایند و برکات زیادی دارد این موکب های عزادار سید الشهداء(ع) یکی از برکاتش مثل باران است . مثل آب زلال است . بله چگونه باران وقتی می آید شستشو می دهد ، تمیز می کند شرکت در مجلس عزای سیدالشهداء (ع) و شرکت در هیئتهای سینه زنی، زنجیر زنی هم دلها را بعد از یک سال شستشو می دهد. یاد و نام امام حسین(ع)را در دلها زنده می کند. ان شاء الله که بتوانیم خدمتگذار باشیم.
مغناطیس وجود سید الشهداء (علیه السلام)
در این خطبه دو مطلب عرض می کنم. مطلب اول مغناطیس وجود سید الشهداء (ع) که چگونه دلها را می رباید و دلها را جذب کرده، نکته دوم نقش نوجوانان و جوانان در کربلا تا درسی باشد برای نوجوانان امروز ما و جوانان امروزی.
اهمیت برپایی مجالس سید الشهداء(علیه السلام)
اما این دو مطلب را با یک مقدمه شروع می کنم. اهمیت زیادی برادران، خواهران در برپایی مجلس سید الشهداء (ع) ، در روایات آمده است . از جمله امام صادق (ع) به یکی از اصحاب خود می فرمود: «یا فضیل تجلسون و تحدثون» فضیل آیا مجلس عزا می گیری؟ یا در ایام محرم بی اعتنا هستی ؟ گفت ما مجلس عزا می گیریم، در مجلس شرکت می کنیم . فرمودند: احادیث ما را نقل می کنید؟ گفت بله آقا؟ فرمودند : «ان تلک المجالس احبها». این مجلس های عزاداری شما را من خیلی دوست می دارم. حتی بعضی از شعرای اهل بیت(ع) که می آمدند پیش ائمه، مثلا پیش امام صادق(ع)، پیش امام باقر(ع) می فرمودند شنیدم یک شعری برای امام حسین(ع) گفتید: بله آقا شعر گفتم. فرمودند: این شعر را برای من بخوان شاعر می خواست شعر بخواند . آقا فرمودند اینجور شعر نمی خواهم بخوانی همان جوری که نوحه سرایی می کنی، نوحه خوانی در مجلس خودتان می کنید . آنگونه عزاداری کن . آنگونه این شعر را بگو. بعد امام می رفتند. قنداقه یک بچه را می آوردند در دامن خودشان می گذاشتند که عملا یاد علی اصغر(ع) امام حسین(ع) را اینگونه گرامی می داشتند. می فرمودند من این مجلس ها را دوست می دارم. «فاحیوا امرنا»امر ما را احیا کنید یعنی هم شرکت کنید و هم عزاداری کنید. هم احادیث ، کلمات ، راه و اندیشه ، مرام ومکتب ما را در مجالس مطرح کنید . بعد دنباله حدیث می فرمایند. این مجالس آدمها را احیاء می کند زنده می کند «من جلس مجلسا یُحیی فیه اَمرنا» کسی که در مجلسی که امر ما احیاء می شود نام و یاد سیدالشهداء(ع)برده می شود. احادیث اهل بیت (ع) گفته می شود. زیارت عاشورا خوانده می شود. شرکت کند قلبش نمی میرد. قلبش حیات پیدا می کند آن روزی که همه قلبها می میرند روز قیامت قلب چنین آدمی که شرکت کننده در مجلس امام حسین (ع) است نمی میرد قلب احیاء می شود.
مغناطیس وجود امام حسین(ع)
امام حسین (ع) مثل مغناطیس، مثل آهن ربا است دلها را جذب، هدایت و روشنگری می کند. دلها را آماده می کند چرا در زمان امام حسین(ع) بعضی ها را آقا هدایت کردند ، روشنگری کردند بعضی ها پذیرفتند بعضی ها نپذیرفتند در مسیری که آقا می آمدند
زهیر جذب امام حسین(علیه السلام) شد
یکی از کسانی که جذب آقا شده است شخصی به نام زهیر، زهیر اول عثمانی بود یعنی سنی پیرو عثمان است. دلش هم نمی خواست با امام حسین(ع) باشد. از مکه حرکت کرده سعی داشت که با امام حسین(ع) روبرو نشود چشمش در چشم امام حسین(ع) نیفتند. در مسیری که آمدند مجبورا، چاره ای نداشت اگر می رفت به بی آبی برخورد می کرد چاره ای نبود در همان مجلس که امام حسین(ع) بودند منزل کند. وقت ناهار بود و می خواست غذا بخورد امام بعضی ها را پیغام دادند، بعضی ها را خودشان شخصاً هدایت کردند. آنهایی که می بایست جذب بشوند جذب شدند. آنهایی که جذب نشدند به حسرت و عذاب گرفتار شدند. وقت ناهار خوردن، امام پیغام دادند به زهیر که فرزند پیغمبر (ص) با تو کار دارد خوش به حالش، خانمش می گفت که این لقمه آورده بود بگذارد در دهانش یادش رفته بود که لقمه در دستش است بهتش زده بود. خانم عفیفه ای دارد، خیلی فهمیده است مثل خانمهای دوران جنگ همسرانشان را یاری کردند تا آخرین لحظه همراهی کردند. گفت برو ببین چه خبره؟ فرزند پیغمبر(ص) تو را دعوت کرده است بیا برو حرف آقا را بشنو،گوش بده اگر نخواستی گوش به حرفش نکن برو حرف را بشنو چرا بی اعتنایی می کنی؟ با ناراحتی و نگرانی و دل مشغولی حرکت کرد آمد در خیمه سید الشهدا(ع) حالا چه گذشت؟ چه اتفاق افتاد؟ چه دید زهیر؟ چه جذبه ای از سید الشهداء(ع) مشاهده کرد من نمی دانم! زهیر غم زده ، ناراحت، وقتی برگشت خوشحال، دستور داد خیمه مرا بکنید و کنار خیمه سیدالشهداء(ع) بزنید. به قول معروف هر که دارد هوس کربلا بسم الله.
گفت من دیگر حسینی شدم، من دیگر کربلایی شدم. بعد خوشحال بود و خوشحال، گفت: یک زمانی ما در جنگی با یکی از اصحاب پیغمبر(ص) شمشیر می زدیم سلمان می گفت خوشحالی می دانی چه وقتی است زهیر؟ گفت: من نمی دانم. سلمان گفت: خوشحالی وقتی است در رکاب حسین بن علی(ع) شمشیر بزنی آن خوشحالی است. گفت من الان یاد حرف سلمان افتادم که جذب سیدالشهداء(ع) شد و هست و نیستش را فدای امام حسین(ع) کرده است. چگونه واقعاً ، چگونه فداکاری کرده است؟
تشکیل دو گروه در شب عاشورا
در شب عاشورا حضرت زینب (س) می فرماید : دو حلقه تشکیل شده بود. یک حلقه دور زهیر و حبیب بن مظاهر و حلقه دوم دور عباس(ع).
اصحاب دور حبیب بن مظاهر و زهیر حلقه زده بودند . زهیر می فرمود : اصحاب تا جان در بدن دارید نگذارید فرزندان پیغمبر(ص) به جبهه بروند و شهید بشوند. تا خون دارید اول شما، تا رمق دارید اول شما باید بروید. تا زنده هستید نگذارید به فرزندان پیغمبر (ص) آسیب برسد. اینقدر با وفا،فهمیده، بصیرت و آگاهی داشتند. اینقدر امام شناس بودند.
یک گروه دور عباس (ع) و علی اکبر(ع)
ابوالفضل(ع) خطاب می کرد فرزندان علی مرتضی(ع)، فرزندان حضرت امیر(ع) ای برادران من تاخون در بدن دارید اول شما بجنگید. لشکر یزیدیان فکر نکنند که بچه های علی(ع) دیگران را می فرستند به فدای خودشان، تا زنده هستید اول شما بروید فدا بشوید.
درس و عبرت عبیدالله حر جعفی
یک نفر دیگر هم هست متاسفانه این جذب سیدالشهداء(ع)نشد به نام عبیدالله حر جعفی، امام در مسیر آمدن، یک خیمه از دور دیدند گفتند: خیمه مال کیست؟ گفتند: مال شخص پهلوان نام آوری در کوفه، جزء خواص و بزرگان به نام عبیدالله حر این غیر از حربن یزید ریاحی است. آقا آمدند در خیمه این شخص با بچه هایشان آمدند اتفاقاً، با بچه های کوچک آمدند نشستند بعد از سلام و احوال پرسی این مرد رو کرد به امام ریش و محاسن شما خیلی مشکی است. این محاسنتان را رنگ کردید یا طبیعی است؟ زهیر چه برداشت کرده است؟ این آدم هم چه برداشت کرده است؟ امام فرمودند: مشکلات من زیاد و پیری زود رس بوده است، من زود محاسنم سفید شده و این که می بینید رنگ است. امام فرمودند عبیدالله حر تو گناهان زیادی انجام دادی، تو می بایست علی(ع) را یاری کنی نکردی و بیا جبران این گناهانت، من که فرزند پیغمبر(ص) هستم تنها و بی کسم من را یاری کن. گفت من آقا از کوفه که حرکت کردم نه دلم می خواهد با یزید باشم نه دلم می خواهد با شما باشم و کاری به این مسئله ندارم اما اسب خوبی و یک شمشیر خوبی دارم شما بیاید این شمشیر و اسب من را بگیرید و استفاده کنید. امام فرمودند من جان تو را می خواهم هدایت کنم اسب و شمشیر تو را می خواهم چکارکنم؟ ذوالفقار علی(ع) با من است من چه نیازی به این شمشیر تو دارم؟ «و ما کنت متخذ المضلین عضداً» و هرگز آدمهای گمراه را بازوی خودم قرار نمی دهم خوب این یک گروه.
نقش آفرینی سه گروه در کربلا
من چه می خواهم نتیجه بگیرم؟ سه گروه بودند. یک گروه یزیدیان بودند تکلیفشان روشن بود. یک گروه هم همراهی کردند با امام حسین (ع) خوب این یک گروه. مانده یک گروه بسیار مهم که نقش آنها خیلی مهم بوده نقش قاعدین یعنی ما نمی خواهیم با امام حسین(ع) باشیم نه با یزید. نشستگان ضربه ای که جامعه می خورد از این نشستگان است. بی اعتنا هستند همراهی نمی کنند. این که آدم ظلم را یاری کند یک بلای بزرگی است. اینکه آدم ظلم را یاری نکند ولی حق را هم یاری نکند این چه ارزشی دارد؟ مثل زمان جنگ یک عده ای نه کار به دشمن داشتند نه کاری به جنگ داشتند. قاعد یعنی نشسته، این خیلی نقش مهمی دارد. امروز هم خیلی مهم است.نقش قاعدین و نشستگان نه با حسین (ع) هستند و نه با یزید. این چه فایده ای دارد؟ این هنری نیست هنر آن است که با حسین (ع) باشیم آن هم مثل زهیر، این دو گروه.
جذب یک خانواده مسیحی به امام حسین (علیه السلام)
یک گروه خدمتتان عرض کنم آقا وقتی آمدند در همین مسیر یک صحرای خشک و سوزان یک خیمه ای دیدند خیلی پشمینه و خیلی کهنه شده و مندرس آقا سوال کردند این خیمه مال کیست؟ گفتند این مال یک خانواده مسیحی است. در اینجا زندگی می کنند امام حرکت کردند آمدند یک پیرزنی بود به نام قمر گفت: اینجا چکار می کنی ، چه مشکلی داری؟ گفت بی آبی، امام آمدند کنار خیمه سنگی بود با عصا زدند چشمه ای ایجاد شد برای این خانواده، امام فرمودند چند فرزند داری؟ گفت فرزندی دارم اسمش وهب است و تازه ازدواج کرده و عروس گرفتم به نام هانیه، امام فرمودند فرزندت وقتی آمد بگو پسر پیغمبر آخر الزمان (ص) نیاز به کمک دارد بیا یاریش کن. جوانش رفته بود چوپانی وقتی برگشت خانمش دید که چشمه ای جاری شده است . گفت مال کیست؟ گفت من نمی دانم یک آقای بزرگواری آمد گرفتاری ما را دید و چشمه آب را برای ما جاری کرد. هیچی نگفت؟ چرا پیغام داد که فرزند پیغمبر(ص) را یاری کنی؟ اینها هر سه آمدند به محضر سیدالشهداء (ع) و مسلمان شدند و شیعه شدند. و تا آخرین لحظه هم دست از سیدالشهداء(ع) برنداشتند.حالا من نقش جوانان و نوجوانان را می گذارم در یک خطبه دیگر.
نقش آفرینی وهب مسیحی تازه مسلمان در کربلا
روز عاشورا این جوان چه کرد؟ یکی از جوانانی که واقعا در کربلا درخشیده است همین وهب بوده است. و چه بصیرتی خدای متعال نصیب این جوان کرده است؟ ببینید این جوان تازه مسلمان چگونه جذب سیدالشهداء(ع) شده است؟ مادر گفت فرزندم اگر می خواهی شیرم را حلالت کنم باید در رکاب پسر پیغمبر(ص) جانفشانی کنی تا تو به شهادت نرسی من از تو راضی نمی شوم. جوان لباس رزم را پوشید و آمد حرکت کند خانمش نگذاشت گفت باید برویم پیش سیدالشهداء(ع) تو به شهادت می رسی و در بهشت من هم همراه خودت باشم. حرکت کردند آمدند پیش سیدالشهداء(ع).
حالا سی هزار نفر یک طرف و ادعای مسلمانی هم دارند، نماز هم می خوانند منتهی بصیرت ندارند. عمر بن سعد می گوید به آنها «یا خیرالله ارکبی و ابشری بالجنه» عمر بن سعد می گوید ای لشکر خدا سوار بشوید بروید امام حسین(ع) را بکشید و بهشت بر شما بشارت . نداشتن بصیرت است. از یک طرف یک تازه مسلمان هم فهم پیدا کرده است.
وهب و هانیه آمدند پیش آقا ، آقا یک نگاهی به چهره های اینها کردند و اشک در چشمانشان حلقه زد و به اینها اجازه دادند. این جوان آمده به میدان حالا رجز می خواند. در دو جبهه جوانان کار کردند، هم حمایت کردند و هم در جبهه فرهنگی کار کردند. دشمن تبلیغ زیاد کرده بود که حسین(ع) خارجی است. نه اینکه از کشور خارج آمده است خارجی یعنی خروج کننده بر امام عادل یعنی امام حسین(ع) آمده بر علیه امیرالمومنین(ع) نعوذبالله یزید که خلیفه عادل است قیام کرده است. کسی بر علیه خلیفه عادل خروج و قیام کند بر امام حق، وظیفه شان است که با او بجنگند و نابودش کنند. این جور تبلیغی کرده بودند حالا اینها باید دو کار بکند این جوانان و نوجوانان ، هم روشنگری کنند و هم به قول امروز با جنگ نرم مبارزه کنند و هم با جنگ سخت.
رجز وهب این است « ان تنکرونی فان ابن کلب» اگر مرا نمی شناسید مرا بشناسید. «سوف ترونی و ترون ضربی» به زودی حمله من و قوت بازوی من را مشاهده می کنید. «و حملتی و صولتی فی الحرب ادرک ثاری بعد ثار سهمی» بزودی حمله من را در جنگ مشاهده می کنید و بعد از دوستان من که به شهادت رسیدند خون من در رکاب آنها، و راهی که آنها انتخاب کردند بر زمین می ریزد «وادفع الکرب امام الکرب» و من سختی را بر امامی که به سختی افتاده دارم دفع می کنم«و لیس جهادی و...» و در این مبارزه من سر زده نیامدم با فکر انتخاب کردم این راه را، این جهاد را، من با اندیشه و فکر انتخاب کردم. بعد وقتی تعداد زیادی را کشت . دشمن او را اسیر کرد. دستانش را قطع کردند عمربن سعد گفت عجب مبارزه عالی کردی داغت را بر دل مادرت می گذارم آمد سر از تنش جدا کرد و انداخت در خیمه، این مادر تازه مسلمان سر را برداشت و رجز می خواند و حمله می کرد از امام دفاع می کرد بعد سر را پرتاب کرد به سمت دشمن گفت ما چیزی که در راه خدا دادیم دیگر پس نمی گیریم این جاذبه حسین(ع) است.
خطبه دوم
«اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله»
در توصیه به تقوا نام و یاد حضرت بقیة الله الاعظم امام زمان (عج) را ان شاءالله همیشه مخصوصاً در سلام صبحگاهی زنده نگه داریم.

باز گویم غم دل را که تو دلدار منی
در غم و شادی و اندوه و الم یار منی
جز گل روی توام در دو جهان یاری نیست
چهره بگشای زرویم که تو غمخوار منی
امیدوام حضرت بقیةالله اعظم(عج) هر کجا این عالم است. یک نگاهی به ما بیاندازند ان شاءالله.
دارو در دست شیخ رجبعلی خیاط
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می فرماید که من یک روز مریض شدم. مرض سختی گرفتم. رفتم پیش پزشک دارویی برای من تجویز کرد. وقتی این دارو را بدست گرفتم پرده از جلوی چشمم کنار رفت و این دارویی که در دست من بود صدا زد یا صاحب الزمان(عج) شما اجازه می فرمایید که من با اذن شما درد شیخ را شفا بدهم می گوید من فهمیدم شفا به اذن حضرت بقیةالله (عج) است. همیشه ان شاء الله کوشش کنیم به یاد حضرت بقیةالله(عج) که امام حی است باشیم . واسطه بین ما و خدای متعال هستند.
برادران عزیز، جوانان ، پسران و دختران عزیز امروز هم این کلام سیدالشهداء(ع) زنده است. «هل من ناصر ینصرنی» امروز هم این کلام زنده است«کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» هر روز عاشورا و هر روز کربلا است. همیشه حق و باطل کنار هم بوده و خواهد بود. امروز هم این قیام امام حسین(ع) زنده است ما چقدر یاور حسین (ع) هستیم؟ و ما چقدر ناصر حسین(ع) هستیم؟ چقدر زمینه سازی می کنیم برای ظهور امام زمان(عج) که بیایند و منتقم خون سیدالشهداء(ع) باشند. چقدر من و شما زمینه سازی می کنیم؟ چقدر تلاش می کنیم که گناه در جامعه نباشد؟


پاک کردن گوشی های موبایل از گناه
من توصیه می کنم به پسران و دختران بیایند یک کار فرهنگی ما بکنیم در این ایام عاشورا تصمیم بگیریم حداقل این گوشی های موبایلمان را از گناه پاک بکنیم و به جای آلودگی فرهنگی و گناه و معصیت در جهت مثبت استفاده کنیم.
پخش یک پیام خوب درباره امام زمان(عجل الله تعالی و فرجه الشریف)
یک پیام خوب و سازنده همیشه در باب امام زمان(عج) شروع کنیم به پخش کردن، یک کار فرهنگی خوب داشته باشیم. یاور امام زمان(عج) باشیم. امام وقتی که می آیند می خواهند گناه نباشد تا گناه و معصیت باشد دیگر آقا نمی آیند . ما باید زمینه را فراهم کنیم تا گناه نباشد، معصیت نباشد، انحراف نباشد.
همیشه عاشورایی بودن
عاشورای ما مقطعی نباشد. در طول سال ما عاشورایی باشیم. در طول سال جزء حزب امام حسین(ع) باشیم. همیشه به یاد امام حسین (ع) باشیم کاری بکنیم با پیام ما یاد و نام امام زمان(عج) در جامعه و دلها زنده بماند. همین یک کار، همین یک برنامه را، اگر ما تصمیم بگیریم این کار شدنی است.
هرچه داریم از عاشورا است
نکته بعد امام بزرگوارمان خیلی حق به گردن ما دارد هر چه ما داریم از امام است. امام بزرگوار هم هر چه دارد از محرم و عاشورا دارد. امام یک جمله ناب دارند که برگرفته از سخنان امیرالمومنین(ع) است. امیرالمومنین(ع) می فرمایند: خدایا تو می دانی ما اگر قیام می کنیم برای اینکه قدرت داشته باشیم، سلطنت داشته باشیم همچین کاری نمی کنیم. ما اگر قیام می کنیم جلو می افتیم برای اینکه به مال دنیا برسیم نیست یعنی اگر کسی واقعا در مسئولیت، هدفش قدرت باشد و مال و منالی را برای خودش جمع کند این خیانت است. امیرالمومنین(ع) می فرمایند: هدف ما این است که دین زنده شود، اسلام زنده شود«ان هذا الدین کان اسیراً فی ایدی الاشرا» این دین اسیر دست معاویه و یزیدیان بود. این دین اسیر را بایدآزاد کرد امام بزرگوار ما می فرمایند: ما شیعه بودیم نماز هم می خواندیم، روزه می گرفتیم زمان طاغوت و شاه ولی دین ما اسیر بود همان طور که اسلام اسیر معاویه بود، همان طور که اسیر یزید بود تشیع اسیر شاه و طاغوت بود. امام بزرگوار ما این شیعه اسیر را آزاد کرد. امام حسین(ع) اسلام را آزاد کرد «ونظهر الاسلام فی بلادک» امیرالمومنین(ع) می فرمایند: ما دنبال آبادانی، شهرسازی و توسعه شهرها باشیم نه در بند سیاسی کاری و باید آبادنی در شهرها را ظاهر کنیم «فیأمن المظلومون من عبادک» تا مردم ستمدیده امنیت داشته باشند. هدف از مسئولیت در نظام جمهوری اسلامی همین کلمات امیرالمومنین(ع) است. آبادانی دین خدا، یاری دین خدا«و تقاموا معطله من حدودک» و احکام اسلامی اجرا شود وحدت و همدلی بر محور ولایت. از همین کلمات امیرالمومنین(ع) با حفظ مواضع اصول گرایی ، وحدت و همدلی و پیشرفت همه جانبه شهرستان، این خواست مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) است.
هدف حاکمیت اسلام ناب در جامعه و دنیا
حضرت امام (ره) می فرمایند: مقصد اسلام است مسئله اساسی ما این نبود که رژیم سلطنتی برود و قطع ایادی دیگران بشود و همه اینها مقدمه مسئله اساسی بود و آن اسلام ناب حاکم بشود این همه خون ما دادیم که چی؟ اسلام حکومت کند، اسلام ناب بر جامعه حکم فرما باشد و مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست ، انقلاب مردم ایران نقطه شروع است. انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچم داری حضرت حجت(ارواحناه فداء) است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت گذارد و ظهور و فرجش را در این عصر حاضر قرار بدهد.
مراحل ایجاد دنیای اسلامی
مراحلی که مد نظر حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) است تا به ظهور آقا امام زمان(عج) برسیم پنج مرحله است.
مرحله اول: انقلاب اسلامی
مرحله دوم: نظام اسلامی یعنی بعد از انقلاب یک نظامی روی کار بیاید بر مبنای اسلام یعنی هندسه عمومی جامعه اسلامی بشود.
مرحله سوم: ایجاد دولت اسلامی ، دولت نه بر مبنای هیئت وزیران یعنی هر کس در نظام جمهوری اسلامی دارد کار می کند ، منش و روشش اسلامی باشد. هر کس می خواهد باشد. هر کس در این نظام دارد کار می کند روش و منشش اسلامی باشد. امام می فرمایند: امیدواریم که حکومت اسلامی در ایران تشکیل شود و از مزایایی که در حکومت اسلام هست بر بشر روشن شود تا بشریت بفهمد که اسلام یعنی چه؟
مرحله چهارم: کشور اسلامی یعنی همه مردم اسلامی زندگی کنند. همه مردم طبق احکام اسلامی زندگی کنند. ایجاد که شد تلالؤش دنیا را فرا می گیرد و بعد زمینه ساز ظهور حضرت صاحب الامر(عج) است . این اسلام در جمهوری اسلامی و کشور اسلامی مقدمه می شود برای ظهور حضرت بقیةالله الاعظم (عج) دنیای اسلام این اهداف انقلاب اسلامی و امام (ره) و رهبر عزیز و بزرگوار و شهدا ما را پایه ریزی کردند ما هنوز به کشور اسلامی نرسیدیم. دولت اسلامی هم همینجور، ما فاصله داریم تا تمام کسانیکه در مجموعه هستند اسلامی فکر بکنند، اسلامی عمل بکنند وقتی مملکت ما آباد باشد خیانت در کار نباشد. برادری مستحکم باشد برادری ظهور پیدا کند،تا ما بتوانیم قوانین اسلامی را در کشور اجرا بکنیم آن وقت می شود زمینه ساز ظهور حضرت حجت (عج).
توهین به حضرت امام (رحمة الله علیه)
امام بزرگوار ما خیلی برای ما زحمت کشیده اند. امام تحولی ایجاد کرده است حالا کسانی که ناسپاسی می کنند به این مرد بزرگی که جهان را به خدا دعوت کرده است توهین و جسارت می کنند اینها یا فکر درستی ندارند یا دشمن سرسختند یا جیره خوار استکبارند یا اینقدر دنیازده شدند که هیچ فهمی از معارف دینی واقعا پیدا نمی کنند. امامی که جهان را به سمت توحید دعوت کرده است از یک فیلسوف برجسته اسپانیایی من یادداشت کردم نوشته است که دین زنده شده است، کلیساها جان گرفته است، توجه به مذهب و اندیشه های مذهبی در دانشگاهها کم و زشت شمرده نمی شود. این پرفسور غیر مسلمان است از اسپانیا حرف می زند و این ناشی از دعوت نوینی بود که امام خمینی(ره) با انقلاب اسلامی اش به جهان عرضه کرد.امام به انسانها کرامت داد، به مومنان عزت داد، به مسلمانان قوت و شوکت داد به دنیای مادی و بی روح، معنویت و به معنویت حرکت عنایت کرد. به مبارزان فی سبیل الله امام هم شهامت و هم شجاعت داد. امام شخصیت بسیار برجسته ای است. مادران عقیم هستند که یک فرد مثل امام را به دنیا بیاورند و امروزه پرچم این راه بر دوش مبارک رهبر عزیز و بزرگوار ما هست. امروز این بصیرت و آگاهی و امام شناسی نقش مهمی در راه ما مومنان دارد. زمان پیغمبر(ص)دشمن معلوم بود و دوستان هم معلوم بودند.
مشکل شدن تشخیص در زمان حضرت امیرالمومنین(علیه السلام)
اما زمان امیرالمومنین(ع) این طرف نماز می خواندند و آن طرف نماز می خواندند. این طرف روزه می گرفتند ، طرف دیگر هم روزه می گرفتند. این طرف نماز شب می خواندند. آن طرف هم نماز شب می خواندند. این طرف یاران پیغمبر(ص) بودند آن طرف هم یاران پیغمبر(ص) بودند. عده ای سر درگم بودند بصیرت یعنی امام شناسی یعنی رهبر حق را بشناسیم.
حق شناسی عمار یاسر
عمار حق شناس بود. امیرالمومنین(ع) را خوب می شناخت. خوب تشخیص می داد امام حق را، وقتی بشناسید دیگر حرکت آسان است. اگر امام حق را نشناسید به بیراهه می روید. اگر انسان از رهبری زاویه پیدا بکند گمراه می شود.
در تلویزیون اعلام کردند که ما به نفاق دچار شدیم و از رهبری یواش یواش جدا شدیم. یک روز خدمتتان عرض کردم یک بنده خدایی وهابی شد که آیت الله سیدابوالفضل برقعی، ایشان همدوره آیت الله بروجردی است. مراجع آمدند گفتند آیت الله بروجردی مرجع تقلید است او را معرفی نکردند. او شروع کرد ضدیت با آیت الله بروجردی پیدا کردن ، شروع کرد حسادت کردن، کارش به جایی رسید برادران، همین آدم وهابی شد، دشمن اهل بیت(ع) شد. کتاب نوشته بر علیه اهل بیت (ع)، فرستاده به پاکستان کتابهایش در پاکستان چاپ شده بعد همان کتابها را امروز بخورد زائر شیعه و زائرهای تمام دنیا می دهند. حسادت با آدم همچین کاری را می کند.
این مرد در آستانه مرجعیت بود. سید ابوالفضل برقعی ولی با مرجعیت عام ایت الله بروجردی در افتاد. بعداً در تهران هم یک سری شاگرد داشت. ما یک کلاس در قم داشتیم شاگردش برای ما تعریف کرد خودش هم طلبه بود زمان امام هم حتی امام جمعه شده بود. منتهی از بس افکار وهابی داشت خلع لباسش کرده بودند بعد توبه کرده بود. من از او سوال کردم که چطوری شد که توبه کردی؟ گفت: من خواب دیدم که رفتم مدینه یا گفت نجف، تمام مدینه برف آمده بود. من تشنه بودم رفتم در مسجدالنبی(ص) ایشان می گفتند جوری شده بودم که از سیدها و رنگ سبز بدم می آمد یعنی آدم وقتی لج افتاد از سادات متنفر می شود. خودش این را تعریف کرد بعد دیدم سادات بزرگوار 12 نفر نشستند، آن سیدبزرگوار دست آورد بالا سوال کرد که «سأل سائل بعذاب واقع» کسی می داند؟ من گفتم می دانم؟ گفتم بله آقا من بلدم. فرمود درباره چیست؟ گفتم درباره آن کسی که آمد پیش پیغمبر(ص) گفت علی (ع)را از پیش خودت انتخاب کردی یا خدا گفته؟ پیغمبر(ص) فرمودند من از طرف خدا می گویم. گفت اگر این حرف راست است یک سنگی از آسمان بیاید. سنگی آمد و از بین رفت. فرمود احسن، آفرین بعد یک کاسه آبی گرفت و گفت بیا جلو، و داد به من و گفت بخور. گفت ولایت ما آب حیات است نه رهبری دیگران. حالا اگر از امام جدا افتاد آدم همچین سرنوشتی دارد و اگر از ولّی جلو افتادی یا عقب افتادی باز هم همچین سرنوشتی در زندگیش ایجاد می شود.
ولی فقیه اسوه و حجت است
او تابلو است، او اسوه است، او حجت است. او باید دنبالش راه بیفتیم و امروز رهبر عزیز و بزرگوار هدایت گر همه ماها است.
فوت آیت الله منتظری
در هفته ای که گذشت فوت آیت الله منتظری را داشتیم در سن 87 سالگی اینها همه عبرت و درس است. ایشان دو مقطع زندگی کردند یک مقطع به عنوان یک مبارز مسئول قبل از انقلاب، سختی ها ، شکنجه ها، زندانها تا زمان حضرت امام (ره) زمانی که سید مهدی هاشمی نهضتهای اسلامی در سپاه پاسداران ، سید مهدی هاشمی برادر داماد آقای منتظری است ایشان 27 مورد قتل داشته است. آیت الله شمس آبادی شخصیت بزرگی را، آمد عمامه انداخت به گردنش او را خفه کرد و انداخت در چاه و سالهای سال هیچ کس نمی دانست کار کیست؟ 27 مورد قتل، وقتی امام دستور داد که ایشان را محاکمه کنند آقای منتظری درسها را تعطیل کرد و شروع کرد حتی یک نامه ای به امام نوشتن که خواب را از چشم امام بگیرند. بعد مرحله به مرحله زاویه با امام پیدا کرد که امام فرمودند که دیگر تو وکیل من نیستی و نامه نوشتند از قائم مقامی هم عزلش کردند و فرمودند امیدوارم فقیهی باشی که به اسلام و نظام گرما ببخشی، سکوت کنی، بیت خودت را پاک سازی کنی. ولی ایشان یک سرسوزن به حرفهای امام دیگر توجه نمی کرد. راهی که در پیش گرفته بود ادامه داد تا به زمان مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) رسید. واقعا این رهبر فرزانه، چقدر بزرگ است. چقدر حکیم است با این تسلیتی که داد نقشه بزرگ سران فتنه را خنثی کرد. توطئه ها را خنثی کرد هم عرض تسلیت گفت و هم خدمات قبل از انقلابش را تحلیل کرد و هم مشکلات و ابتلائاتی که داشت مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) ذکر کرد.
شکر نعمت مقام معظم رهبری(دام ظله العالی)
چقدر مرد بزرگواری این رهبر ما، یک سرسوزن حسادت و کینه در وجودش نیست پشت سر حضرت بقیة الله الاعظم(عج)، ما باید خیلی خدا را شکر بکنیم که چنین رهبر بزرگواری داریم که در تمام این توطئه ها ما را هدایت گری کرد . در تمام این فتنه ها و گرفتاری ها، بدبختی ها این مرد بزرگ نمی گذارد خون شهدای ما هدر برود والا چندین بار خدا می داند خون شهدا ما هدر رفته، زیر رو شده بود. همه چیز این مرد بزرگ هدایت گری می کند. ولایت مداری یعنی نه از آقا جلو بیفتیم و نه عقب. بارها از من شنیدید سلمان پشت سر امیرالمومنین(ع) که راه می رفت پایش را جای پای علی (ع) می گذاشت. دو تا رد نبود. گفتند سلمان ردپای تو کجاست؟ گفت من ردی از خودم ندارم . من در راه رفتن هم به علی(ع) اقتداء می کنم. نه منفعت گرایی نه مادی گرایی هدف خالصانه حرکت کردن، گوش به حرف آقا دادن نه جلو بیفتیم نه عقب. همراه حرکت کنیم. بصیرت و آگاهی داشته باشیم . اشارات رهبر را خوب درک بکنیم به این می گویند ولایت مداری. الحمدلله شهرستان بافت هم مردمی خوب و متدین اهل تبعیت از رهبری و ممنون همه شما ما هستیم. کوچک شما هستیم دعا برای شما می کنیم و ان شاءالله به کمک شما پشت سر رهبر حرکت کنیم و شهرستانی را با وحدت و برادری و همدلی و شهرستانی آباد را برای خودمان رقم بزنیم.
والسلام علیکم و رحمة الله





 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.